05-13-2012, 09:56 PM
مساله دیگر مشروعیت قانون است. چه کسی به قانون مشروعیت داده، یک دیکتاتور یا مردم جامعه. قانونی که یک دیکتاتور یا یک نظام دیکتاتوری برای منافع خودش وضع میکند از لحاظ اخلاقی هم مشروعیت ندارد. از طرفی شکستن قوانینی که در یک جامعه دموکرات وضع می شود خودش بی اخلاقی به حساب می آید.
نکته دیگر این است که شباهت زیادی میان قوانین همه کشورها وجود دارد اینها معمولا قوانینی هستند که برای کارکرد صحیح جامعه همیشه لازمند. مثل ممنوعیت دزدی. این قوانین هیچوقت با اخلاق دچار تعارض نیستند بلکه قوانینی هستند که یا بر اساس اخلاق یا برای بقا و ثبات جامعه حیاتی هستند. شکستن این قانونها هر چند از لحاظ اخلاقی مشکلی نداشته باشد باز هم درست نیست. با این حال گاه فرد مجبور به شکستن قانونی می شود. فرضا برای رساندن بیماری در اتومبیلش چراغ قرمز را رد می کند. در این حالت با اینکه نجات جان بیمار مهم است ولی مساله جان افراد دیگری هم که به خطر می افتند هست. در این حالت فرد مسئولیت این قانون شکنی و عواقبش را باید بپذیرید نه اینکه با دلیل آوردن از زیر این مسئولیت فرار کند.
نکته دیگر این است که شباهت زیادی میان قوانین همه کشورها وجود دارد اینها معمولا قوانینی هستند که برای کارکرد صحیح جامعه همیشه لازمند. مثل ممنوعیت دزدی. این قوانین هیچوقت با اخلاق دچار تعارض نیستند بلکه قوانینی هستند که یا بر اساس اخلاق یا برای بقا و ثبات جامعه حیاتی هستند. شکستن این قانونها هر چند از لحاظ اخلاقی مشکلی نداشته باشد باز هم درست نیست. با این حال گاه فرد مجبور به شکستن قانونی می شود. فرضا برای رساندن بیماری در اتومبیلش چراغ قرمز را رد می کند. در این حالت با اینکه نجات جان بیمار مهم است ولی مساله جان افراد دیگری هم که به خطر می افتند هست. در این حالت فرد مسئولیت این قانون شکنی و عواقبش را باید بپذیرید نه اینکه با دلیل آوردن از زیر این مسئولیت فرار کند.