10-22-2020, 03:17 AM
(03-19-2020, 09:54 PM)Ouroboros نوشته: ج.ا در این سالها هرچه نکرده ضریب نفوذ وسایل ابتدایی تمدن مدرن را به خوبی گسترش داده، و این دولت به اصطلاح سنتگرای مدرنیتهستیز اساسا گویا کاری بجز کشیدن آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و جاده به هر کورهدهاتی نداشته! اینجا همه چیز هست، فعلا. حتی یک بهداری کوچک در روستای مجاور که کمی بزرگتر است. اما من از آنها مجهزترم، دستگاه کمکتنفس و اکسیژنساز و دهها مدل دارو از آنتیبیوتیک و ضدقارچ تا ضد-درد و ... دارم. بذر سیبزمینی و گوجه فرنگی و گندم دارم. وسایل کشاورزی سنتی همه مدل دارم، دو عدد موتور برق کار گذاشتهام. میخواستم پنل خورشیدی بگیرم اما خیلی گران بود. تانکر هزار لیتری و دستگاه تصفیه آب هم دارم. حتی یک اسلحهی گرم حرفهای به قیمت بسیار بالا از بازار سیاه خریدهام و همراه صد قطعه فشنگ اینجا پنهان کردهام! شراب ناب هم چند خمری انداختهام! بیرون بنا و زمین را دستکاری نکردم مبادا اهالی بومی پی ببرند و به خانه دستبرد بزنند، زمین را هم اجاره سالیانه دادهام به همسایه روی آن سیبزمینی میکارد. اما درون خانه، کمی جلوتر از در ورودی یک درب آهنین سنگین و ضدسرقت کار گذاشتم و پنجرهها را حفاظ اهنین زدهام. فراهم کردن اینجا برایم به قیمت یک خانه متوسط در شمال ِ تهران تمام شد، مطمئن شدم که بهترین زمین روستا را میخرم که چاه داشته باشد و چشمه از آن بگذرد. حفظ آن برایم کمتر از سالی بیست میلیون هزینه دارد که آنهم هزینه سالی یکبار دور ریختن و نو کردن همان مواد مصرفیست، این از اجارهاش در میآید. هر سال که هوای تهران دو سه ماه غیرقابل تنفس میشود، کار و بار را تعطیل میکنم و به اینجا میآیم و دور از شلوغی و کثافت سوپرشهر سوپرمدرن اندکی به ارامش و سلامت روانی و جان میرسم. اینبار هم اهالی گمان کردند پیرو سفر هر ساله به اینجا آمدهام اما واقعیت این است که امسال اصلا قصد آمدن نداشتم چراکه وضع کار خیلی خراب بود و نمیتوانستم آن را تعطیل بکنم. اما مدتی پس از آغاز قرنطینه ووهان بیمناک شدم و همراه یکی از این دخترکان کمخرد به اینجا گریختم. اشتباهم این بود که سر خر آوردم و پس از درآمدن گند ِ اوضاع در قم و تهران او نگران خانوادهاش شد و هر قدر تازینهاش زدم فایده نکرد و مرا وادار کرد او را برگردانم تهران و دو روزی هم در آن پیتریدیش سپری بکنم.
من نیز یک همچین مکانی را در شهری شمالی، دورافتاده و کمجمعیت تدارک دیدهام، البته نه با این جزئیات و نه توسط خودم! در واقع پیش از آن خانه آنجا وجود داشت، من تنها برای شرایط بحرانی آن را کمی مهیاتر کردهام. در زمان حملهی ایران به پایگاه نظامی آمریکا، نیمهشب فوراً به آنجا گریختم! ولی به گمانم تمام اینها خودفریبی هستند امیر. مسخره است به نظرم. به قول مهربد، جایی که به راستی بتوان خود را از دست این وحوش مصون و امن نگه داشت، ناموجود است.
کسشر هم تعاونی؟!