04-04-2020, 03:30 PM
@Ouroboros
موسیو مار دنبخوار یکجا نشسته و کاری به کسی ندارد، اما مهمانهایی که اینجا متونش را میخوانند فردا آن را تحریف کرده و میگویند او فردی بود که تا لحظۀ آخر در دفاع از اسلام شمشیر زمین نگذاشت و «با قلبی مطمئن و خاطری آسوده» خودش را برای مقام عظمای ولایت شهید کرد. اگر کسی جدیجدی این حرفها را به شما منسوب کند و این را در اخبار بینالمللی با زبان جهانی تکرار کند واکنشتان لابد مثل الآن بیتفاوتی خواهد بود. شاید هنوز قانع نشده باشید که افرادی در دنیا هستند که دید دیگران نسبت به آنها مهم است. ما داریم گفتوگوی جدی میکنیم یا در پارک فوتبال میزنیم؟
اما یک فرق دارد. آنها مستقیماً و احتمالاً میتوانند با این اخبار روی زندگی ما تأثیر بگذارند: پشتیبانی از نیروهایی که دوباره ما را به برجام برگردانند تا نظام مقدس همچنان با درآمد نفتی در اقتدار باقی بماند و وجوهات نقدی هم خرج فشنگ و گلوله در قلب مردان و زنان سوری و عراقی شود. انقلابهای اخیر خیلی وقت است که بدون دست کمک دراز کردن به سوی کشورهای خارجی به بار نمیشینند، چنانکه پنجاه و هفتیها هم با همان کمک سرهنگ و حافظ اسد، که به نظرتان خیلی هم لیبرال هستند، نمیتوانستند نیروی انقلابی اسلامگرا تربیت کنند. به قول حسینعلی راشد، مقابل حکومتی که «سرباز دارد و آن سرباز تفنگ دارد و آن تفنگ فشنگ دارد» نمیتوان با «میدان میلیونی» کاری کرد، اما حداقل تحریمها و قطع بازوی مالی آنها این امکان را ایجاد میکند که آن سرباز بماند اما نه تفنگ داشته باشد و نه پولی برای فشنگ.
اخیراً هم گفتند اگر نتوانستند بحران کرونا را در کشور کنترل کنند، نتیجۀ تحریمهاست. گفتند بیایید تا دارو و وسایل لازم را به شما بدهیم، اما جواب دادند که اگر راست میگویید بیایید پول نقد دهید. منظورشان این بود: دارو و وسایل پزشکی که تفنگ و گلوله برای حشدالشعبی و حزبالله نمیشود. راحت میتوان تصور کرد اگر بهجای ترامپ الآن جو بایدن یا برنی سندرز سر کار بودند نایاکیها میتوانستند به همین بهانه دوباره به رژیم کمکرسانی کنند. برای همین وقتی میگویید بهجای تحریم ایران اگر روی زیرساختها و مدرنکردنش تلاش میکردند بهتر میشد، ما به این حرفها مشکوک میشویم. یک رژیم ایدئولوگ زیرساختها را خرج بسط ایدئولوژیاش میکند نه مدرن کردن زیرساختهایش و نرمال شدن، مگر اینکه به نظرتان ایران بهخاطر آزاد کردن استفاده از پیراهن آستینکوتاه خیلی مدرن و فرق کرده باشد نسبت به چهل سال پیش.
لیلی هلمز، نایاک شعبۀ افغانستان هم، همینطور در غرب برای طالبان لابی میکرد. به نظرش برقع اجباری جزو فرهنگ افغان بود و طالبان را هم حافظ امنیت و ثبات کشور معرفی میکرد. اینکه شما میگویید پسفردا در همین افغانستان و ملل مشابه مردم به کدام سو میروند از الآن و خیلی وقت پیش مشخص است:
منظور از ویتامین B-52همان هواپیماهایی هستند که بر سر طالبان بمب ریختند. لیلی هلمزها و نایاکها به جهان خواهند گفت اینها استعمار بود اما آن مرد بدوی قبیلۀ افغان که میخواهد دخترش را به مدرسه بفرستد به آسانی اسمش را میگذارد ویتامین B-52. جای تعجب نیست وقتی میبینیم مردم ایران امروز به چنان مرحلهای رسیدند که خواهان جنگ از سوی ترامپ با ایران هستند. به نظر میرسد که این ملتها همان لیبرالیسم و ابزار استعمار را بارها به جایگزینهای معرفیشده در کشورشان ترجیح میدهند.
صرف اینکه خاورمیانه هم حتما همان راه اروپا را باید برود بیشتر حرف کسانی است که تصور میکنند صرف ارجاع به وقایع تاریخی میتوانند آینده را پیشبینی کنند یا حداقل برای آن احتمالاتی در نظر بگیرند، اما تاریخ بیشتر تصادفی و غیر قابل کنترل به نظر میرسد تا منظم و دارای هدف و راهی-از-قبل-مشخص-شده.
رایهای رئیسی هم مربوط به سالها پیش بود. به یک سال نکشید که دیماه در شعارها اصل نظام را نشانه رفتند و طی این سالها همان ذرهای از محبوبیت هم که برای رئیسی مانده بود از میان رفته و بعید است اگر امروز کسی برای ایشان تره خرد کند. در نبود کارت الکترال هم که، یکی دیگر از دستاوردهای نظام مقدس است، بهسختی میتوان این آمار و ارقام را جدی گرفت. وقتی گفتند بیاییم رایگیری را الکترونیکی کنیم دامت برکاتههایی گفتند ممکن است کامپیوترها به ویروسهای استیکبار آلوده باشد. گرچه عدهای آنها را دم کیس بردند و نشان دادند خبری از جن لای این مادربورد نیست اما این قضیه باز به فراموشی سپره شد. به صلاح نیست که اینگونه حداقل کمی شفافسازی شود در جمعیت و رأیگیریهای سال قبل. با همان کارت الکترالش هم تقلب میکنند چه رسد به رسمی که هنوز مینیبوس میآورند تا جلوی دوربین بیعت زوری بگیرند. نظرات همانهایی که به نظرتان بیاهمیت است هم باعث شد جماعتی میلیونی قانع شوند انگشتهایشان را بنفش کنند، که فردایش ظریف به همگان بگوید «اگر مردم ناراضی بودند که اینقدر به ما رای نمیدادند.»
حرفتان دربارۀ سوگوار شدن ملتی برای سردار بیسر هم درست است و باعث تعجب کسانی شد که شعار میدادند «دیگه تمومه ماجرا». اینکه با اینها چه خواهد شد را باید از انقلابیون نسلهای آینده پرسید، اما انقلابها برای پیروزی نهایتاً به همراه کردن 2-3 درصد جمعیت نیاز دارند و اگر بر فرض یک میلیون هم سوگواری کردند بر اصل مسئله تاثیر ندارد.
اگر مانده بود باید این ارقام را چه بسا ضربدر دو و سه میکردید و هنوز همانقدری لیبی کشتار گسترده میداد که امروز سوریه میدهد. تصاویر ماهوارهای هم مثل اعداد شواهدی عینی هستند که دروغ نمیگویند.
آسیبدیدهترین شهر لیبی، قبل و بعد:
داریا در سوریه، که اندازۀ حلب و درعا و دیر الزور هم آسیب ندیده است:
تاریخ امروز را فردا در کتابها ثبت خواهند کرد، اما احتمالا فقط سیگنالهای آنها را. ما وسط مسئله هستیم و درگیر با نویزهای بیشمار و جعل و تقلب که مسائل را از آنچه هست در نظرمان پیچیدهتر میکند. باید اعتراف کرد که در این متون هم میتواند خطاها و سهلانگاریهایی باشد تا حداقل تمام پلهای پشت سرم را خراب نکرده باشم.
موسیو مار دنبخوار یکجا نشسته و کاری به کسی ندارد، اما مهمانهایی که اینجا متونش را میخوانند فردا آن را تحریف کرده و میگویند او فردی بود که تا لحظۀ آخر در دفاع از اسلام شمشیر زمین نگذاشت و «با قلبی مطمئن و خاطری آسوده» خودش را برای مقام عظمای ولایت شهید کرد. اگر کسی جدیجدی این حرفها را به شما منسوب کند و این را در اخبار بینالمللی با زبان جهانی تکرار کند واکنشتان لابد مثل الآن بیتفاوتی خواهد بود. شاید هنوز قانع نشده باشید که افرادی در دنیا هستند که دید دیگران نسبت به آنها مهم است. ما داریم گفتوگوی جدی میکنیم یا در پارک فوتبال میزنیم؟
اما یک فرق دارد. آنها مستقیماً و احتمالاً میتوانند با این اخبار روی زندگی ما تأثیر بگذارند: پشتیبانی از نیروهایی که دوباره ما را به برجام برگردانند تا نظام مقدس همچنان با درآمد نفتی در اقتدار باقی بماند و وجوهات نقدی هم خرج فشنگ و گلوله در قلب مردان و زنان سوری و عراقی شود. انقلابهای اخیر خیلی وقت است که بدون دست کمک دراز کردن به سوی کشورهای خارجی به بار نمیشینند، چنانکه پنجاه و هفتیها هم با همان کمک سرهنگ و حافظ اسد، که به نظرتان خیلی هم لیبرال هستند، نمیتوانستند نیروی انقلابی اسلامگرا تربیت کنند. به قول حسینعلی راشد، مقابل حکومتی که «سرباز دارد و آن سرباز تفنگ دارد و آن تفنگ فشنگ دارد» نمیتوان با «میدان میلیونی» کاری کرد، اما حداقل تحریمها و قطع بازوی مالی آنها این امکان را ایجاد میکند که آن سرباز بماند اما نه تفنگ داشته باشد و نه پولی برای فشنگ.
اخیراً هم گفتند اگر نتوانستند بحران کرونا را در کشور کنترل کنند، نتیجۀ تحریمهاست. گفتند بیایید تا دارو و وسایل لازم را به شما بدهیم، اما جواب دادند که اگر راست میگویید بیایید پول نقد دهید. منظورشان این بود: دارو و وسایل پزشکی که تفنگ و گلوله برای حشدالشعبی و حزبالله نمیشود. راحت میتوان تصور کرد اگر بهجای ترامپ الآن جو بایدن یا برنی سندرز سر کار بودند نایاکیها میتوانستند به همین بهانه دوباره به رژیم کمکرسانی کنند. برای همین وقتی میگویید بهجای تحریم ایران اگر روی زیرساختها و مدرنکردنش تلاش میکردند بهتر میشد، ما به این حرفها مشکوک میشویم. یک رژیم ایدئولوگ زیرساختها را خرج بسط ایدئولوژیاش میکند نه مدرن کردن زیرساختهایش و نرمال شدن، مگر اینکه به نظرتان ایران بهخاطر آزاد کردن استفاده از پیراهن آستینکوتاه خیلی مدرن و فرق کرده باشد نسبت به چهل سال پیش.
لیلی هلمز، نایاک شعبۀ افغانستان هم، همینطور در غرب برای طالبان لابی میکرد. به نظرش برقع اجباری جزو فرهنگ افغان بود و طالبان را هم حافظ امنیت و ثبات کشور معرفی میکرد. اینکه شما میگویید پسفردا در همین افغانستان و ملل مشابه مردم به کدام سو میروند از الآن و خیلی وقت پیش مشخص است:
نقل قول: نوشته:The delegates overwhelmingly favored a larger U.S. and international presence. I found hardly a trace of the xenophobia that had informed the Afghan national attitude of the past. I remember one exchange in particular that I had with an elderly delegate from eastern Afghanistan who didn’t realize that I was the U.S. ambassador. “I want to visit this country of America someday,” he told me. “Imagine what has happened. Their country was attacked from Afghanistan—many people were killed. America’s military then knocked down the Taliban government. And what did they do next? They did not kill Afghans in vengeance. They did not force us to change our religion. Instead, they are helping us establish a new government and rebuild schools and even mosques. I have to see this America. It must be a very special place.”Confidence in the United States was sky-high. Afghans often commented that any military problem could be solved by “vitamin B-52.”I was also impressed by the importance delegates placed on addressing the problem of warlord militias. One delegate told me quite forcefully, “America should focus only on the problems that Afghans cannot solve on their own. We can build schools, and we can rebuild our towns and cities. However, we cannot solve the problem of militias without your help.”
The Envoy: From Kabul to the White House, My Journey Through a Turbulent World
منظور از ویتامین B-52همان هواپیماهایی هستند که بر سر طالبان بمب ریختند. لیلی هلمزها و نایاکها به جهان خواهند گفت اینها استعمار بود اما آن مرد بدوی قبیلۀ افغان که میخواهد دخترش را به مدرسه بفرستد به آسانی اسمش را میگذارد ویتامین B-52. جای تعجب نیست وقتی میبینیم مردم ایران امروز به چنان مرحلهای رسیدند که خواهان جنگ از سوی ترامپ با ایران هستند. به نظر میرسد که این ملتها همان لیبرالیسم و ابزار استعمار را بارها به جایگزینهای معرفیشده در کشورشان ترجیح میدهند.
صرف اینکه خاورمیانه هم حتما همان راه اروپا را باید برود بیشتر حرف کسانی است که تصور میکنند صرف ارجاع به وقایع تاریخی میتوانند آینده را پیشبینی کنند یا حداقل برای آن احتمالاتی در نظر بگیرند، اما تاریخ بیشتر تصادفی و غیر قابل کنترل به نظر میرسد تا منظم و دارای هدف و راهی-از-قبل-مشخص-شده.
رایهای رئیسی هم مربوط به سالها پیش بود. به یک سال نکشید که دیماه در شعارها اصل نظام را نشانه رفتند و طی این سالها همان ذرهای از محبوبیت هم که برای رئیسی مانده بود از میان رفته و بعید است اگر امروز کسی برای ایشان تره خرد کند. در نبود کارت الکترال هم که، یکی دیگر از دستاوردهای نظام مقدس است، بهسختی میتوان این آمار و ارقام را جدی گرفت. وقتی گفتند بیاییم رایگیری را الکترونیکی کنیم دامت برکاتههایی گفتند ممکن است کامپیوترها به ویروسهای استیکبار آلوده باشد. گرچه عدهای آنها را دم کیس بردند و نشان دادند خبری از جن لای این مادربورد نیست اما این قضیه باز به فراموشی سپره شد. به صلاح نیست که اینگونه حداقل کمی شفافسازی شود در جمعیت و رأیگیریهای سال قبل. با همان کارت الکترالش هم تقلب میکنند چه رسد به رسمی که هنوز مینیبوس میآورند تا جلوی دوربین بیعت زوری بگیرند. نظرات همانهایی که به نظرتان بیاهمیت است هم باعث شد جماعتی میلیونی قانع شوند انگشتهایشان را بنفش کنند، که فردایش ظریف به همگان بگوید «اگر مردم ناراضی بودند که اینقدر به ما رای نمیدادند.»
حرفتان دربارۀ سوگوار شدن ملتی برای سردار بیسر هم درست است و باعث تعجب کسانی شد که شعار میدادند «دیگه تمومه ماجرا». اینکه با اینها چه خواهد شد را باید از انقلابیون نسلهای آینده پرسید، اما انقلابها برای پیروزی نهایتاً به همراه کردن 2-3 درصد جمعیت نیاز دارند و اگر بر فرض یک میلیون هم سوگواری کردند بر اصل مسئله تاثیر ندارد.
نقل قول: نوشته: تحویل داده بود. اعداد و ارقام را نمیشود با انشانویسی به چالش کشید، اعداد و ارقام دروغ نمیگویند:
https://en.wikipedia.org/wiki/Casualties_of_the_2011_Libyan_Civil_War
https://en.wikipedia.org/wiki/Libyan_Civil_War_(2014%E2%80%93present)
اگر مانده بود باید این ارقام را چه بسا ضربدر دو و سه میکردید و هنوز همانقدری لیبی کشتار گسترده میداد که امروز سوریه میدهد. تصاویر ماهوارهای هم مثل اعداد شواهدی عینی هستند که دروغ نمیگویند.
آسیبدیدهترین شهر لیبی، قبل و بعد:
داریا در سوریه، که اندازۀ حلب و درعا و دیر الزور هم آسیب ندیده است:
نقل قول: نوشته: اینها به هر حال مسائلی پیچیده به نظر میرسند.
تاریخ امروز را فردا در کتابها ثبت خواهند کرد، اما احتمالا فقط سیگنالهای آنها را. ما وسط مسئله هستیم و درگیر با نویزهای بیشمار و جعل و تقلب که مسائل را از آنچه هست در نظرمان پیچیدهتر میکند. باید اعتراف کرد که در این متون هم میتواند خطاها و سهلانگاریهایی باشد تا حداقل تمام پلهای پشت سرم را خراب نکرده باشم.