05-16-2016, 10:56 PM
اخلاقیات دوگانه
در چهار اکتبر, در پایانهایِ سال ٢٠١٣ یک بالگرد ارتشی آمریکایی از فراز زمینهایِ ییلاقی نزدیک جلالآباد افغانسان پرواز میکرد. در یک دهکده, آنجورکه CNN و دیگر
سرچشمههایِ خبری گزارش دادهاند, پنج تن که برای خودشان بیرون نشسته اند «تا از گرمای جانسوز دمی آسوده باشند», در چشم بر هم زدنی قربانی تیراندازیهایِ
بالگرد شده و جان میسپارند. یک سخنگوی NATO تازش را یک «عملیات از پیش برنامهریزی شده دقیق» مینامد و میافزاید که گزارشهایِ آغازین از "نبود
هرگونه مرگ و میر شهروندی" خبر میدهند. مسئولان محلی هر آینه میگویند که هر پنج کشته شهروندان ساده, و دو تن از آنان کودک بودهاند.
«ما همچنان داریم وضعیت را بررسی میکنیم», Will Griffin سرهنگ آمریکایی میگوید.
در یک چشم بر هم زدن, یک سرباز کارکشته و ناشناس آمریکایی, یک آدمکش حرفهای, با کاربُرد یکی از پیشرفتهترین ماشینافزارهای
تکنولوژیک بر روی زمین, مرگ بیشتری را از همهیِ آنچه تئودور کازینسکی در ١٧ سال از چنانکه-میگویند, حملات تروریستی اش, رقم میزند.
بروشنی همهیِ جزئیات و شرایط بر ما روشن نیستند و به احتمال بالا هرگز نخواهند بود. ولی این چه دربارهیِ احساس جمعی ما میگوید, هنگامیکه
سخن از مرگ پنج تن در افغانسان میرود و هیچگونه یا واکنش اخلاقیِ بسیار اندکی برانگیخته میشود, و کشته شدن سه تن — که واپسین آن ٢٠
و اندی سال پیش باشد — سر و صدای اعتراضهای محکومآمیزانه و پر از خشم را درمیآورد. چگونه است که پذیرفته است اگر نهاد مسئول
آدمکشی باشد, ولی کس نه؟ خلبانی ماشه را کشیده, ولی احتمالا تصمیم کشتن ازسوی ماموری خود پدافند-نامیدهیِ تنها و ناشناس بالادست
آمده است. ولی هنگامیکه یک کس همچون کازینسکی — یک ناشناس و خود پدافند-نامیده و ناشناس دیگر, کسیکه خردورزیده و دوراندیشانه
بیمی سهمگین در تیررس به خود, به طبیعت و به همهیِ آدمی میبیند — باید همچون قاتلی روانی و روانپریش به تصویر کشیده بشود.
اگر نه هیچ چیز دیگر, اخلاقیات دستکم باید پیوستگی داشته باشد. زندگی ارزشمند است, چنانکه بیشتریان میگویند: همهیِ کشتارها
نادرستاند, ولی اگر باید, میتوانند, تحت شرایطی بسیار استثنایی و کمیاب, توجیهپذیر باشند. کشته شدن پنج افغان بیهوده,
دلبخواه و بسختی دفاعناپذیر است; براستی هیچ از مرگ آنان بدست نیامده. کُنشهای کازینسکی در سوی دیگر, هر اندازه اسفناک که
بخواهند بوده باشند, یکراست به چاپ آرماننامهیِ بدنام او, و به چرخیدگی چشمان جامعه به سوی پرسمان تکنولوژی انجامیدند.
On the Question of Technological Slavery: A Reply to Campbell and Lipkin The Wildernist
در چهار اکتبر, در پایانهایِ سال ٢٠١٣ یک بالگرد ارتشی آمریکایی از فراز زمینهایِ ییلاقی نزدیک جلالآباد افغانسان پرواز میکرد. در یک دهکده, آنجورکه CNN و دیگر
سرچشمههایِ خبری گزارش دادهاند, پنج تن که برای خودشان بیرون نشسته اند «تا از گرمای جانسوز دمی آسوده باشند», در چشم بر هم زدنی قربانی تیراندازیهایِ
بالگرد شده و جان میسپارند. یک سخنگوی NATO تازش را یک «عملیات از پیش برنامهریزی شده دقیق» مینامد و میافزاید که گزارشهایِ آغازین از "نبود
هرگونه مرگ و میر شهروندی" خبر میدهند. مسئولان محلی هر آینه میگویند که هر پنج کشته شهروندان ساده, و دو تن از آنان کودک بودهاند.
«ما همچنان داریم وضعیت را بررسی میکنیم», Will Griffin سرهنگ آمریکایی میگوید.
در یک چشم بر هم زدن, یک سرباز کارکشته و ناشناس آمریکایی, یک آدمکش حرفهای, با کاربُرد یکی از پیشرفتهترین ماشینافزارهای
تکنولوژیک بر روی زمین, مرگ بیشتری را از همهیِ آنچه تئودور کازینسکی در ١٧ سال از چنانکه-میگویند, حملات تروریستی اش, رقم میزند.
بروشنی همهیِ جزئیات و شرایط بر ما روشن نیستند و به احتمال بالا هرگز نخواهند بود. ولی این چه دربارهیِ احساس جمعی ما میگوید, هنگامیکه
سخن از مرگ پنج تن در افغانسان میرود و هیچگونه یا واکنش اخلاقیِ بسیار اندکی برانگیخته میشود, و کشته شدن سه تن — که واپسین آن ٢٠
و اندی سال پیش باشد — سر و صدای اعتراضهای محکومآمیزانه و پر از خشم را درمیآورد. چگونه است که پذیرفته است اگر نهاد مسئول
آدمکشی باشد, ولی کس نه؟ خلبانی ماشه را کشیده, ولی احتمالا تصمیم کشتن ازسوی ماموری خود پدافند-نامیدهیِ تنها و ناشناس بالادست
آمده است. ولی هنگامیکه یک کس همچون کازینسکی — یک ناشناس و خود پدافند-نامیده و ناشناس دیگر, کسیکه خردورزیده و دوراندیشانه
بیمی سهمگین در تیررس به خود, به طبیعت و به همهیِ آدمی میبیند — باید همچون قاتلی روانی و روانپریش به تصویر کشیده بشود.
اگر نه هیچ چیز دیگر, اخلاقیات دستکم باید پیوستگی داشته باشد. زندگی ارزشمند است, چنانکه بیشتریان میگویند: همهیِ کشتارها
نادرستاند, ولی اگر باید, میتوانند, تحت شرایطی بسیار استثنایی و کمیاب, توجیهپذیر باشند. کشته شدن پنج افغان بیهوده,
دلبخواه و بسختی دفاعناپذیر است; براستی هیچ از مرگ آنان بدست نیامده. کُنشهای کازینسکی در سوی دیگر, هر اندازه اسفناک که
بخواهند بوده باشند, یکراست به چاپ آرماننامهیِ بدنام او, و به چرخیدگی چشمان جامعه به سوی پرسمان تکنولوژی انجامیدند.
On the Question of Technological Slavery: A Reply to Campbell and Lipkin The Wildernist
.Unexpected places give you unexpected returns