04-08-2016, 04:33 PM
نقل قول:بی خدایی چه عوالمی دارد؟سالها پیش که هنوز مسائله ی جدیدی بود بسیار حس زیبایی بود. حس آزادی بود و البته حس ترس و پوچی. این که عرض کردم مال زمانی هست که بنده 13 سال داشتم. :)
الان هیچ حس خاصی ندارد.
نقل قول:آرامش درونی چگونه بدست می آید؟
من سوال های شما رو میخوانم و گاها نمیدانم چگونه باید گفت تا اصل مطلب بیان شود.
من شخصا روان خیلی آسوده ای دارم. اگر ناراحت باشم - که البته بسیار به ندرت اتفاق می افتد - به موسیقی گوش می دهم یا به ندرت با دوستی یا فردی نزدیک که می دانم درک می کند کمی صحبت می کنم.
این را بگویم که از زمانی که اعتقاد به خدا را از دست دادم واقعا باری از دوشم برداشته شد و زندگی بسیار آرام تری دارم. اما از زمانی که دنیا را بی معنا می بینم آرامش فوق العاده ای دارم. توضیحش برایم بسیار سخت است. شاید a state of infinite bliss جمله ی بهتری برای توضیح این حس باشد.
این هم از آرامش.
نقل قول:با پوچی و عدم چگونه باید سر کرد؟
به راحتی!
منظورتان از عدم و پوچی حسی است که بعد از بی خدا شدن به انسان دست می دهد؟ اگر منظورتان این است که باید بگویم برای من مدت بسیار کوتاهی دوام داشت و دیگر به یاد ندارم چگونه حسی بود. این را بگویم که بنده بسیار معتقد بودم و در خانواده ای مذهبی هم بزرگ شدم.
منظورتان از عدم مرگ است؟ اگر درست است باید بگویم هیچ حسی نسبت به مرگ ندارم. صرفا چیزی است که فعلا باید با آن کنار بیاییم. چیزی است که وجود دارد.
اگر مظور از این گفته ها دید وجودگرایی بود باید بگویم اینها فقط زمانی معنا پیدا می کنند که فکر کنید چیزی برای از دست دادن وجود دارد. وقتی عمیقا معتقد باشید آن چیز بیشتر از یک توهم نبوده دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد.
"De omnibus dubitandum"
"Ubi dubium ibi libertas"
"I, like Shakespear, believe that the world is a stage. But the tragedy is not in the script. The tragedy is that there is no script"
"Ubi dubium ibi libertas"
"I, like Shakespear, believe that the world is a stage. But the tragedy is not in the script. The tragedy is that there is no script"