02-18-2016, 10:11 PM
Transcendence نوشته: بیان یک تفاوت بین سیستم های انسانی با سیستم تکنولوژی:
به عنوان مثال سیستم اسلامی را در نظر بگیرید .همانند سیستم تکنولوژی سیستم اسلامی هم نیازهای خاص خودش را دارد که لزوما هم راستا با نیازهای ما آدمیان نیست. به عنوان مثال سیستم اسلامی برای بقای خودش نیاز به میزانی از خشونت دارد(مثلا عده ای باید شهید بشوند یا عده ای باید کشته بشوند(کفار)). جهاد یک ارزش در سیستم اسلامی می باشد که با قربا نی کردن ما باعث بقای سیستم می شود.در سیستم اسلامی هم ما (surrogate activities) را مشاهده می کنیم(عرفان وتصوف )ولیکن سیستم اسلامی هیچگاه بدون دین مداران وجود نخواهد داشت اگر هزار سال هم بگذرد اسلام نیاز به پیروانی دارد. ولی سیستم تکنولوژی(industrial technological system) می تواند بدون آدمیان هم وجود داشته باشد.این تفاوت را برای این گفتم که چرا سیستم تکنولوژی قابل اصلاح(reform) نیست .از طرف دیگر آنچه که امیر در جستار در خود فرومانده گفته بود پوچ سازی می شود.چرا که امیر سیستم تکنولوژی را گونه ای از سیستم انسانی در نظر گرفته بود.
درست است.
میتوان به پیکر آدم خود یک سیستم به شمار میرود نیز پرداخت, که سود ابرسازواره (آدم) همواره با سود سازوارهها (یاختگان) یکسان نیست.
برای نمونه, سیگار کشیدن یک چیزیست که به آدم احساس خوب میدهد, ولی به مرگ و آسیب یاختهها میانجامد. یا سوزشی
که هنگام نوشیدن ویسکی دست میدهد, همان کشته شدن/آسیب دیدن هزاران یاخته در نای است که سیگنال میفرستند.
--
این نکتهای است که در نگرستیزی با سرکار مزدک نیز به میان آورده شده بود:
نگرستیزی پیرامون فندآوری و هومنی, در پرتویِ آن
Mehrbod نوشته: یاختگان آدمی ابرسازوارهیِ آدمی را فراساختهاند و شما این را یک پیوند سودمند ِدوسویه میان یاختگان
و آدم میبینید که در سوی یاختگان به شانس فرازیست و بقای آنان را برای نمونه, اینگونه افزوده است.
بسیار خب, ولی در جاییکه یک هومن در جهان امروز اندام و یاختههای قلب خود را در جاییکه مینیازد
دور انداخته و آنرا با یک قلب مصنوعی جایگزین مینماید چگونه در این رشتهیِ پندارین شما گنجانده میشود؟
آیا در اینجا نمیتون دید که همین هومن, در جایگاه یک ابرسازواره, میتواند همهیِ بخشهایِ درونی
دیگر خود را نیز یک به یک, با چیزی دیگر جایگزین نموده و رشتهیِ میان خود و یاختگان اش را برای همیشه بـبُرد؟
آیا این به زیان یاختگان نیست که از بیخ با چیزی "دیگر" جایگزین شده و نیست و نابود بشوند؟
پس زمانیکه ما همین امروز همچون گسلی در رشتهیِ چیزها به چشم خود میبینیم, میتوانیم بی
کوچکترین گمانی فرجام بگیریم که هیچگونه باید و بایستگیای برای ابرسازوارهیِ فندین نیز در کار
نیست که هتّا بخواهد سازوارگان خود که همان هومنان زنده باشند را برای همیشه نگه بدارد. به دیگر زبان:
سود ابرسازواره همواره در راستای سود سازوارگان او پیش نمیرود و این ناهماهنگی تا آنجا میتواند
پیش برود که سود ابرسازواره برابر با زیان بیشین (maximal) سازوارگان باشد, که همان جایگزینی و نابودی ِ یکسره آنان است.
.Unexpected places give you unexpected returns