11-24-2015, 10:37 AM
سارا نوشته: درودشور و شوق هست ولی غم هم هست البته از نوع بی دنیایش و تنهاییش گاهی بسیار سخت و جانفرساست اینکه نتوانی حرف دلت را با کسی بگویی اینکه اگر هم حرف دلت را بگویی به جنون و بی خردی و بی منطقی متهم می شوی اما با اینحال آن آرامشِ پرشورش همه ی اینها را جبران می کند!شاید گذاشته باشمباده ی تلخ ِ غمت هرکه نوشد کنجِ غم را کی به شادی می فروشد؟!بنده ام مدام به این دوستان خردگرا می گویم که همه چیز ِ آدمی در خرد و منطقش نیست پس تکلیف احساس و ذوق چه می شود؟ ولی در جواب، بارانِ گوشه و کنایه و طعنه است و مدام نمره ی منطقم را صفر می دهند! آخر یکی نیست به اینها بگویداگر دل دادن و بستن گناهستچرا ذوق و ظرافت آفریدند؟پ.ن.شما در هم میهن در تاپیکی که بنده آغازگرش بوده ام پستی گذاشته اید;)