09-15-2015, 10:01 AM
طرفدار نوآوریهای لوکوربوزیه لاف کارکردگرایی را میزند، در حالی که واقعیت معماری مدرن آنست که چشم از کارکرد-گرایی برداشته و معمار به جای تصور کردن خود در خانهای که میخواهد بسازد، به تعداد آدمهایی که در آن جا میگیرند، نوآوری، صرفهی اقتصادی و … میاندیشد. اینها اما «کارکرد» یک خانه نیستند، کارکرد یک خانه زندگی کردن آدمها در آنست. او از خود نمیپرسد «آیا این خانه جایی خواهد بود که من قادر باشم خانوادهام را در آن بزرگ بکنم؟ کجای این خانه عکس تولد پنج سالگی پسرم را خواهم گرفت؟ کجای این خانه لحضات تنهایی خود را سپری خواهم کرد؟ کجای این خانه میز کارم را خواهم گذاشت؟ در کدام قسمت دخترم نخستین قدمهایش را بر خواهد داشت؟ هر روز صبح در کدام اتاق چشم از خواب خواهم گشود؟ از کدام پنجره زمستانی برفی را تماشا خواهم کرد؟ و ...». او خود را به جای کسانی که بناست در این خانه زندگی بکنند نمیگذارد، بلکه طرحی ذهنی را پیاده میکند که با در نظر گرفتن قوانین شهرداری، ملاحضات اقتصادی و دستورات پیمانکار شکل و حالت گرفته.
استدلال مخالفان رهیافت حقیقتا کارکرد-گرا عدم صرفهی اقتصادی و امکانپذیری چنین رهیافتی در جهان مدرن است، اما من گمان میکنم مشکل حتی از اینها ریشهایتر است، زیرا آنجاکه معماری به عنوان هنر مطرح است و ملاحضات اقتصادیای وجود ندارد، مشکل تشدید میشود نه برطرف؛
استدلال مخالفان رهیافت حقیقتا کارکرد-گرا عدم صرفهی اقتصادی و امکانپذیری چنین رهیافتی در جهان مدرن است، اما من گمان میکنم مشکل حتی از اینها ریشهایتر است، زیرا آنجاکه معماری به عنوان هنر مطرح است و ملاحضات اقتصادیای وجود ندارد، مشکل تشدید میشود نه برطرف؛
تماشای زشتی آپارتمانهای مدرن گواه حقیقتی دیگر نیز هست، و آن همانا «کارکرد زیبایی»ست. انبوه ِ خانههای رها شده به حال خود که تنها چند دهه پس از ساخته شدن هیچکس مایل به زندگی در آنها نیست معرف کارکرد زیبایی هستند:
این حقیقت که تنها راه بهرهوری حداکثری درپی زیباسازی رفتن است، که کارکرد راستین در زیباییست و چیز زشت هیچ کارکردی هم نمیتواند داشته باشد!
این حقیقت که تنها راه بهرهوری حداکثری درپی زیباسازی رفتن است، که کارکرد راستین در زیباییست و چیز زشت هیچ کارکردی هم نمیتواند داشته باشد!
زنده باد زندگی!