09-15-2015, 09:45 AM
سخت است باور آنکه درون درون خانههای مدرن حتی بدتر از نمای آنهاست، اما حقیقت دارد!
در و دیوار خانهی من انباشته از پوسترها، نقاشیهای ارزان کپیشده از کارهای بزرگ هنری، قاب عکس، تابلوی حشرات خشکشده، آویز، صلیب، کاشیهای قاب گرفته شده از دعاهای اسلامی و خطاطی کوفیست. هرکس بار اول به آن وارد میشود حیران و شوکه میشود و با صدای بلند میزند زیر خنده، زیرا هم تا اندازهی زیادی از قاعده خارج است، و هم با شخصیت منظم و وسواسی من مطابق نیست. دیوار خانهی من شبیه یک بازار مکارهی بزرگ از خرت و پرتهای بنجل است. بدون حتی یک استثنا، هر کس وارد آن میشود دلیل این شلوغی مضحک را از من میپرسد، جوابی که میشنوند اغلب آنها را به فکر وا میدارد: دلیل من برای چسباندن دهها عکس و تابلو به در و دیوار خانهام بیزاری عمیق و سازمانیافتهای است که از دیوارهای بستهی سفیدرنگ خانهی مدرن دارم!
سفید، سفید، و باز هم سفید.
حتی دکوراسیون گران، هنرمندی عکاس و وسایل چیده شده هم نمیتوانند آن را به محل زندگی انسان شبیه بکنند!
من به آزمایش زشتی دیوارهای کفنپوش ِ مدرن را دریافتهام و میدانم هر چیزی، ولو دهها تابلوی خارج از قاعدهی بنجل بهتر از گیر افتادن در محاصرهی سفیدیست. احساسی که دیوارهای سفید در من برمیانگیزند خالی بودن، تمیز بودن و بیتحرکیست. تمیز بودن نه از جنس خوب آن، بلکه از جنس وسواسی که روزی چهل بار دست خود را صابونشویی میکند! بیتحرکی نه در شکل آرامشبخش آن، بلکه همچون بیتحرکی خون لخته شده!
دستشویی مدرن، یا غسالخانهی بهشت زهرا!
تا از شر دیوارهای سفید خلاص نشدهاید اثر مخربی که به روحیه و جان شما دارند را درک نخواهید کرد.
در و دیوار خانهی من انباشته از پوسترها، نقاشیهای ارزان کپیشده از کارهای بزرگ هنری، قاب عکس، تابلوی حشرات خشکشده، آویز، صلیب، کاشیهای قاب گرفته شده از دعاهای اسلامی و خطاطی کوفیست. هرکس بار اول به آن وارد میشود حیران و شوکه میشود و با صدای بلند میزند زیر خنده، زیرا هم تا اندازهی زیادی از قاعده خارج است، و هم با شخصیت منظم و وسواسی من مطابق نیست. دیوار خانهی من شبیه یک بازار مکارهی بزرگ از خرت و پرتهای بنجل است. بدون حتی یک استثنا، هر کس وارد آن میشود دلیل این شلوغی مضحک را از من میپرسد، جوابی که میشنوند اغلب آنها را به فکر وا میدارد: دلیل من برای چسباندن دهها عکس و تابلو به در و دیوار خانهام بیزاری عمیق و سازمانیافتهای است که از دیوارهای بستهی سفیدرنگ خانهی مدرن دارم!
سفید، سفید، و باز هم سفید.
حتی دکوراسیون گران، هنرمندی عکاس و وسایل چیده شده هم نمیتوانند آن را به محل زندگی انسان شبیه بکنند!
من به آزمایش زشتی دیوارهای کفنپوش ِ مدرن را دریافتهام و میدانم هر چیزی، ولو دهها تابلوی خارج از قاعدهی بنجل بهتر از گیر افتادن در محاصرهی سفیدیست. احساسی که دیوارهای سفید در من برمیانگیزند خالی بودن، تمیز بودن و بیتحرکیست. تمیز بودن نه از جنس خوب آن، بلکه از جنس وسواسی که روزی چهل بار دست خود را صابونشویی میکند! بیتحرکی نه در شکل آرامشبخش آن، بلکه همچون بیتحرکی خون لخته شده!
دستشویی مدرن، یا غسالخانهی بهشت زهرا!
تا از شر دیوارهای سفید خلاص نشدهاید اثر مخربی که به روحیه و جان شما دارند را درک نخواهید کرد.
زنده باد زندگی!