09-15-2015, 09:29 AM
رؤیای کابوسوار لوکوربوزیه برای جنوب پاریس هرگز تحقق نیافت، اما نسخهای از آن سرمشق، امروز در محلههای گدانشین و عربنشین پاریس به عینیت درآمده:
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4885&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4885&stc=1)
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4886&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4886&stc=1)
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4887&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4887&stc=1)
معماری مدرن، تهی از روح، انسانیت، نوآوری یا خلاقیت
اعضای دپارتمان معماری سوربن، اعضای افتخاری کلژ دو فرانس، گردانندگان لوور و دیگر نخبگان فرهنگساز خودشان هرگز گذرشان به این جور محلهها نمیافتد، مگر آنکه فیتیش تماشای مورد تجاوز و سرقت قرار گرفتن از سوی مهاجران تیرهپوست را داشته باشند! هرکس که ناچار نباشد در این خانهها زندگی نمیکند. محلههای متمولتر طبقهی متوسط به بالا در نمای ساختمانهای خود به الگویی قرن نوزدهمی پایبند ماندهاند.
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4888&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4888&stc=1)
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4889&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4889&stc=1)
میراث لوکوربوزیه نمونهی خوبیست از رهیافت کُل معماری مدرن و پسامدرن به «مشکل» و به «راهحل». تا اواسط قرن هجدهم هرچه بشر ساخته بود به زیبایی طبیعت میافزود، پس از آن ساختههای دست بشر آرامآرام تبدیل به لکههایی بر دامان طبیعت و سرطانی بر بدن آن شدند. در ایران نیز کپیهایی برابر اصل وجود دارند، به همان زشتی، به همان یکنواختی و به همان «کارآمدی»:
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4890&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4890&stc=1)
سفسفطهی کارکردگرایی مدرن آن لحظهای از اعتبار ساقط میشود که این لانهزنبورها پس از گذر چند دهه غیرقابل سکونت و تبدیل به لانهی شغال میشوند. زشتی معماری مدرن آن را غیرقابل سکونت میکند. انبوهی از این سازهها در جهان هستند که به طور فلهای رها شدهاند و کسی حاضر یا مایل به زندگی در آنها نیست. در تهران شهرک اکباتان، دواتاقیهای شهرآرا، انبوه سازیهای نواب، مجتمع آ-س-پ، آتیساز، خانههای سازمانی نوبنیاد و شهرکهای کوچک و بزرگی که در غرب و شمالشرق شهر ساخته شدهاند همگی بدون استثناء گواهی هستند بر این مدعی، تنها کسانی در آنها زندگی میکنند که یا بهتر ندارند یا بهتر نمیدانند. تماشای آنها غم و حزن و افسردگی برمیانگیزد، و «آلونک مخروبه» اغلب تصوریست که در ذهن بیننده تداعی میشود:
![[عکس: attachment.php?attachmentid=4891&stc=1]](http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4891&stc=1)
طرحهایی کاملاً یکسان از خانههایی مشابه تهی از هر جنبهی انسانی یا روحانی! بزرگترین نقطهی ضعف بزرگتر معماری مدرن اما آنست که واقعاً بد پیر میشود. هرچه از عمر آنها میگذرد، زشتتر و کریهتر میشود. باز بدتر، این است که زود هم پیر میشود. مثالهای بالا همه در میان مدلهای خوشساخت هستند و دست مهندسان و طراحان و پیمانکاران خارجی در آنها حاضر بوده، این آپارتمانهای بساز بفروشی ده سال نشده کلنگی هستند. جلوتر به این باز خواهم گشت.
معماری مدرن، تهی از روح، انسانیت، نوآوری یا خلاقیت
اعضای دپارتمان معماری سوربن، اعضای افتخاری کلژ دو فرانس، گردانندگان لوور و دیگر نخبگان فرهنگساز خودشان هرگز گذرشان به این جور محلهها نمیافتد، مگر آنکه فیتیش تماشای مورد تجاوز و سرقت قرار گرفتن از سوی مهاجران تیرهپوست را داشته باشند! هرکس که ناچار نباشد در این خانهها زندگی نمیکند. محلههای متمولتر طبقهی متوسط به بالا در نمای ساختمانهای خود به الگویی قرن نوزدهمی پایبند ماندهاند.
میراث لوکوربوزیه نمونهی خوبیست از رهیافت کُل معماری مدرن و پسامدرن به «مشکل» و به «راهحل». تا اواسط قرن هجدهم هرچه بشر ساخته بود به زیبایی طبیعت میافزود، پس از آن ساختههای دست بشر آرامآرام تبدیل به لکههایی بر دامان طبیعت و سرطانی بر بدن آن شدند. در ایران نیز کپیهایی برابر اصل وجود دارند، به همان زشتی، به همان یکنواختی و به همان «کارآمدی»:
سفسفطهی کارکردگرایی مدرن آن لحظهای از اعتبار ساقط میشود که این لانهزنبورها پس از گذر چند دهه غیرقابل سکونت و تبدیل به لانهی شغال میشوند. زشتی معماری مدرن آن را غیرقابل سکونت میکند. انبوهی از این سازهها در جهان هستند که به طور فلهای رها شدهاند و کسی حاضر یا مایل به زندگی در آنها نیست. در تهران شهرک اکباتان، دواتاقیهای شهرآرا، انبوه سازیهای نواب، مجتمع آ-س-پ، آتیساز، خانههای سازمانی نوبنیاد و شهرکهای کوچک و بزرگی که در غرب و شمالشرق شهر ساخته شدهاند همگی بدون استثناء گواهی هستند بر این مدعی، تنها کسانی در آنها زندگی میکنند که یا بهتر ندارند یا بهتر نمیدانند. تماشای آنها غم و حزن و افسردگی برمیانگیزد، و «آلونک مخروبه» اغلب تصوریست که در ذهن بیننده تداعی میشود:
طرحهایی کاملاً یکسان از خانههایی مشابه تهی از هر جنبهی انسانی یا روحانی! بزرگترین نقطهی ضعف بزرگتر معماری مدرن اما آنست که واقعاً بد پیر میشود. هرچه از عمر آنها میگذرد، زشتتر و کریهتر میشود. باز بدتر، این است که زود هم پیر میشود. مثالهای بالا همه در میان مدلهای خوشساخت هستند و دست مهندسان و طراحان و پیمانکاران خارجی در آنها حاضر بوده، این آپارتمانهای بساز بفروشی ده سال نشده کلنگی هستند. جلوتر به این باز خواهم گشت.
زنده باد زندگی!