09-15-2015, 01:22 AM
سارا نوشته: ای بابا ! کشتید این سارا را ! دست از سرش بردارید کس دیگری نیست اینجا بهش گیر بدبد؟
در ضمن حضرت ارباب! من کی گفتم که احساس تحقیر شدگی کردم هان؟؟ کی کجا گفتم در اینجا تحقیر شدم؟؟ بنده تنها از "تحقیر کردن" استفاده کردم که دقیقا در فاز مخالف "تحقیر شدن" است! من همش گفته ام چرا مرا تحقیر میکنید ؟ آیا این جمله به معنای آن است که من تحقیر شده ام؟
=>
سارا نوشته: راستش کمی دلم گرفته بود ازرفتار تبعیض آمیزتان. از وقتی این فروم آمدم بجرم مسلمانی خودِ شما چقدر مرا تحقیر کردید
اگر نوشتهها را تنها تحقیرآمیز دیده بودید (بی اینکه دچار هیچگونه احساسی بشوید), پس چرا دلتان گرفته بود؟
اگر با احساس به این دریافت که تحقیر شدهاید رسیده بودید, پس چرا میگویید همچون احساسی, احساس تحقیر شدگی, پیدا نکردهاید؟
: به احساس دلگرفتگی در برابر "تحقیر کردن" دیگران میگویند احساس تحقیرشدگی, یا دست بالا
به همان چیزی که من در نگر داشتم (کسی از بهمان رفتار دچار بهمان احساس ِ بد بشود).
نقل قول:کلام آخر را هم با شعری از استاد نازنینم به پایان می رسانم:
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
بحر از باد مخالف میشود شوریدهتر
از نصیحت مست را هشیار کردن مشکل است.
.Unexpected places give you unexpected returns