08-20-2015, 10:37 AM
سلام , روز بخیر
سارا نوشته: اینکه می گویید مختوایش را دوست نداشتید خب بدیهی است چون درکش نکردید.
این جمله معنیش اینه که "هر کسی هر چیزی رُ درک کنه دوستش هم خواهد داشت."
سارا نوشته: ما معمولا چیزی را که درک نکنیم دوست نمی داریم.
خب حالا که این عدم درک من رُ قطعی فرض نکردید, پس میشه کسی متن را درک کرده باشه و دوستش هم نداشته باشه..
سارا نوشته: همین که می گویید "محتوا" خب یعنی اینکه رمزها و اشارات آن را در نیافتید.
پس بالاخره قطعاً درکش نکردم؟؟
سارا نوشته: مولوی و ابن عربی و ملاصدرا و..... تا الان همینجور دارند تفسیر می نویسند و هیچ کدام هم شبیه دیگری نیست یعنی هزاران برداشت و رمز از همین چند صفحه نوشته شده است.
اون هم به دلیل اینکه اشخاصی بر اون تفسیر نوشتن؟
خب با همین فرض اگه پیش بریم:
1. پس شما هم قاعدتاً چیزی از این کتاب نباید فهمیده باشید.
2. یا اینکه خودتون یکی از همین مفسرین هستید.
در صورتی که یکی از این مفسرین باشید باید گفت: باید گفت قبل از شما هم تفسیر نوشته بودن و سارا خانم میگه چون اشخاص دیگری بر این کتاب تفسیر نوشتن شخص دیگری نمیتونه این کتابُ درک کنه! تا میرسه به اولین مفسر. پس عملاً شما تفسر از این کتاب رُ جز برای نفر اولی که قبلش کسی تفسیر نکرده بود ناممکن کردید.
سارا نوشته: بنده بر خلاف شما اصلا اهل ادعا نیستم :))) فقط می توانم بگویم عقل کاسب را رد کرده ام و از آن گذشته ام
بله شما تصور میکنید اهل ادعا نیستید و ادعای دیگران هم برای شما سنگین و دشوار میاد.
سارا نوشته: می دانید جمله اتان چه از لحاظ منطقی چه از لحاظ دلی از بیخ غلط است:)) شما می گویید ایمان به خدا داری ولی معرفت نه! درست مثل اینست که پرنده را در حال پرواز ببینیم و بگوییم این پرنده پرواز می کند ولی پر ندارد!!! نسبت معرفت به ایمان مثل نسبت پر است به پرواز!
ابداً اینطور نیست, شما با مفاهیم پایه فلسفه هم آشنایی ندارید و نمیدونید که معرفت به اقامه دلیل نیازمنده ولی ایمان یعنی پذیرش بدون دلیل. بر طبق همین مثالی که گفتید, شما پرنده در حال پرواز رُ نمیبینید ولی ادعا میکنید پرندهایی وجود داره که پرواز میکنه و پر هم داره. . ولی غیر از شما این کسی پرنده رُ نمیبینه شاید حتی خود شما هم نبینید ولی میگید مطمئنید که همچین چیزی هست, به این میگن ایمان.
سنت اگوستین قدیس میگه: تا ایمان نیاوری نمیفهمی!
نظر من اینه که شما در فاصله بین سه تا شش سالگی ضربهایی رو متحمل شدید که نتیجهاش شکل نگرفتن صحیح رابطه علت و معلولی در ذهن شماست. حدس من اینه که شخصی رُ که از لحاظ عاطفی به شما نزدیک بوده از دست دادید. شما آرامش ندارید و هر زمان که خیال میکنید به جایی رسیدید چیزی شما رُ به حرکت درمیاره برای تلاش بیشتر برای آرام کردن ذهنتون. بسیارهم بهتون امر منفی شده.
البته من شما رُ مقصر نمیدونم چون در بوجود اومدن این وضعیت, نقش چندانی نداشتید ولی توصیه میکنم با دوستاتون طوری برخورد کنید که دلگیر نشن.