08-20-2015, 08:09 AM
Mehrbod نوشته: چیزیکه "قاعدگی" دارد بخوبی همین احساسها و رفتارهای "خروشنده" استند, چیزیکه بوارونه بسیار تازه فرگشته و هنوز
هیچ ریشه ندوانده همین خردورزی است; اکنون خواه ریاضیدان, خواه شاعر عاشق پیشه, آنچه همهیِ ما در آن خوبیم
همین "دل به دریا زدن" و "خروشیدن" است, آنچه همهیِ ما در آن بدیم نگرش خردین (rational) و دوراندیشانه است.
هرکسی تعریفی از خرد دارد. عرفا اوج خرد را جنون می نامند! همین جنونی که از آینده نگری می آید. "به کجا می روم آخر ننمایی وطنم" و اینقدر آینده آنهم آینده ی پس از مرگ برایشان مهم می شود که برای کشفش و رسیدن به حقیقت سر از پا نمی شناسند.
Mehrbod نوشته: آبسانی ِ آب یک ویژگییست که تنها در آب به چشم میخورد, ولی در خود مولکولهایِ آب نیست.اگر منظورتان از آبسانی ، سیالیت باشد در هرچیزی که سیال باشد شما سیالیت را می بینید سیالات را به دو دسته ی نیوتنی و غیر نیوتنی تقسیم بندی می کنند آب نمونه ای از یک سیال نیوتنی است .
احساسهایِ آدمی هم یک ویژگیست که تنها در مغز به چشم میخورد, ولی در خود یاختههای مغز نیست.
در ضمن بنده وقتی گفتم " فرمول قطره های اشک H2o نیستند"اشاره به شعر مرحوم قیصر امینپور کردم که از این دید علمی و خردگرا بستوه امده بود و اینکه حتی می خواهند برای عشق هم دستور زبان بنویسند . عمر ایشان کفاف نداد تا با شما آشنا شود و ببیند شما می خواهید برای "عشق" برنامه بنویسید!
Mehrbod نوشته: مغز شما هم چه بپذیرید چه نه یک نرمافزار (=ذهن) دارد و این نرمافزار بسیار پیچیده است.ما سه جهان داریم : جهان محسوس که درک ان از طرق حواس است ، جهان معقول که درک آن از طریق قوه عقل است و عالم خیال که درک آن از طریق قوه خیال است.
گیر شما این است که واژهیِ نرمافزار که میخوانید میاندیشید همه چی دیگر "عقلی" و "خرد سرد" شد,
هنگامیکه نرمافزار میتواند احساس هم باشد, یا برای نمونه حشری شدن یک نرمافزار است که با دیدن
جنس ورقلنبیدهیِ دختر در مغز پسر یا بوارونه, با دیدن سینهیِ سپر شدهیِ پسر در چشم دختر, اجرا میشود.
در برابر جواب شما با توجه به جهانی که از آن به بنده جواب داده اید. بنده باید حرف شما را کامل تایید کنم . ولی آنچه که بنده مد نظرم هست در عالم خیال رخ می دهد . در عالمی که معقولات، جسمانی می شوند. اشیاء جسمانی در آن روحانی، یعنی بصورت متشخص و منفرد وجود دارند ولی سختی و بعد جسمانی ندارند. این عالم است که سهروردی از آن بعنوان مهمترین عالم یاد می کند و می گوید تمام اتفاقات روحانی در این عالم رخ می دهد.
Mehrbod نوشته: به هر روی من که پیشاپیش گفتم, شما چرا اینجا خودتان را میآزارید میخواهید
بباورید خدا هست, میخواهید بباورید نیست, کوچکترین تغییری در چیزی نمیدهد.
بنده فقط شرط ادب را بجای آوردم و جواب دادم قصدم جدال نیست و یا خدای ناکرده ارشاد و راهنمایی هم نیست. می دانم که از حضور افرادی چون بنده در این فروم باب طبع شما نیست. گویا شما از مدیران اینجا هم هستید و دوست ندارید کاربرانی با همچین تفکراتی اینجا باشند. بنده هم اصراری بر ماندن ندارم تنها شرط ادب را بجا می آورم و جواب می دهم همین.
از روز اول که به این جا آمدم و سلام کردم و از مسلمانیم گفتم. سلامم را بدار آویختند و در به تکفیرم گشودند
![Sad Sad](https://daftarche.com/images/smilies/sad.png)
Mehrbod نوشته: برای ما یا خود من اگر کنجکاوید بودن آفریدگار مهربان را به نبودناش برتری میدهم وبقول حکیم صفا :
سرکشی من از جنس نادانی و خودسری نیست, ولی نشانهای از همچو هستندهای نمیبینم.
خدا در دلِ سودازدگانست بجویید
مجویید زمین را و مپویید سما را
در دنیای مادی یا همان ظاهر نمی شود دید خدا را . باید به همان عالمی که سهروردی در آن نفس کشیده است یعنی عالم خیال رفت و برای آن رفتن به آن و دیدن حقایق هستی باید به عقل سرخ رسید.
Mehrbod نوشته: این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت — هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
زاهد عمرش سپری شد به تمنای بهشت — او ندانست که در ترک تمناست بهشت
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
عرفا با زاهدان فرق دارند نه طمع بهشت دارند و نه دل به این دنیا بسته اند فقط او را می خواهند!
ما از تو نداریم بغیر از تو تمنا
حلوا بکسی ده که محبت نچشیده