08-19-2015, 01:27 PM
dr.mcclown نوشته:البته در قرآن آمده که همدیگر را می شناسیم و اینکه اگر در بهشت دو نفر باشند که در دنیا نسبت به هم کینه داشتند در بهشت کینه اشان تبدیل به محبت می شود و.......سلام:)
سارا جان شما, مطالب بارزی رُ نادیده میگیرید و به همین دلیل من ناچاراً صفت عاشقُ به شما دادم. به عنوان مثال, شما عقلُ نفی میکنید. اول از همه عقل خودتونو. هیچ ایرادی نداره که یه مسیر منطقی رُ تا آخر برید بعد بگید از نتیجهاش خوشتون نمیاد. ولی شما این کارُ نمیکنید.
سلام دوست عزیز
بنده عقل را نفی نکردم بلکه از عقل سرخ حرف زدم! عقلی که به کمال رسیده . اصلا ما چند نوع عقل داریم. این لینک زیر را ببینید . انواع عقل از دید فلاسفه ی نامی و همینطور عرفا مثل مولانا بیان شده است.
عقل - WiKi
بنده "عقل کاسب" را نفی می کنم نه عقل سرخ را!
dr.mcclown نوشته: وقتی ما در مورد خدا صحبت میکنیم و صحبت کردیم, واضحاً صحبت درباره خدای مذاهب بود. خدایی که یک مذهب معرفی میکنه. ما در این بررسی موردی, به فلسفه اون مذهب نگاه میکنیم. اون مذهب در درجه اول باید بتونه وجود خدایی رُ که ادعا میکنه ثابت کنه. وقتی از این امر ناتوانه و دلایلی که میاره به راحتی رد میشه و افسانههایی که میسازه و در قالب روایات نقل میکنه با علیّت سازگاری نداره ما به عنوان انسان معقول نمیگیم دروغ میگه, میگیم نتونست اثبات کنه.
خب در این حالت منِ معقول و "آزاده" در کنار یک متدیّن به آسودگی زندگی میکنم.
خب بیشتر فلاسفه ی اسلامی مثل فارابی و شاگردش ابن سینا پیرو فلسفه ی ارسطو یا همان مشا بوده اند. ابن سینا که رسالاتی در باب اثبات مجردات دارد و وجود خدا را اثبات کرده است (برهان صدیقین) ولی در اثبات معاد مانده است و گفته چون ایمان بخدا و پیامبرش دارم می پذیرم . ببینید از دید مذهبی بخواهیم نگاه کنیم همه ی فلاسفه ی اسلامی مورد لعن و تکفیر فقها قرار گرفتند آخریش هم علامه طباطبایی بود و البته جواد آملی هم هست که مورد لعن حسن عباسی و ولایت فقیهیون قرار گرفته :))))))))))) چون ابتدای فلسفه با" چرا" شروع می شود نه با تسلیم. باید ابتدا موتور خرد را روشن کرد. بنده بارها به شما گفته ام بال عرفا خوف و رجا است یعنی با شک و تردید باید گام برداشت. من اگر ایمان محض و مطلق داشته باشم که دیگر برای چه مطالعه کنم که چه شود؟ برای چه باید بنشینم آرا ابن سینا و صدرا و شیخ اشراق را بخوانم که فهمش سخت است و مفاهیمش ثقیل است بجایش می نشینم داستان کرامات پیامبران را می خوانم و از جوان شدن زلیخا لذت می برم !!!! یا اینکه وقت بگذارم کتب یاسپرس و هایدگر و نیچه بخوانم می روم کتاب های دانیل استیل را می خوانم چرا ذهنم را خسته کنم ؟ خب برای اینکه هستی ، وجود و خودِ خدا برایم دغدغه است .تفکر بالاتر از عبادت است ! همانطور که تخیل بالاتر از علم است!
dr.mcclown نوشته: ولی تضاد کی پیش میاد؟ وقتی تحت ناممن منظورم مذهبی بود که بخواهد قدرت طلبی و ریا و....... بوجود بیاورد آن نفرت انگیزترین چیز روی زمین است مثل چیزی که در ایران و در کشورهای اسلامی شاهدش هستیم ریای مطلق!!! بقول حافظ کردار اهل صومعه ام کرد می پرست!
خدا اون مذهب یا پیروان اون مذهب سعی میکنن قدرت طلبی کنن. در این حالت یک منِ قانع نشده هم رادیکال میشه تا از تجاوز به حریم ذهنی و جسمیش جلوگیری کنه.
شما در ابتدای صحبتتون گفتید اگر مملکت غیر مذهبی میشد شما هم خوشحالتر بودید چون مذهب برای شما مهم نیست و وجود خداست که مهمه. ولی در اثبات لزوم وجود خدا به ادیان متوسل میشید. راهی هم غیر از این ندارید وگرنه اثبات جهان پس از مرگ برای شما ناممکنه. اما این کار شما ندیده گرفتن رابطه علّتُ معلولیه.
اما برای اثبات خدا من با مذهب اثباتش نمی کنم معرفترین برهان برای اثباتش برهان علیت است حتما شما هم در جواب خواهید گفت دیوید هیوم نقد کرده است این برهان را و..... و بنده در جواب خواهم گفت علامه طباطبایی و فلاسفه ی دیگر هم نقد هیوم را نقد کرده اند و همینطور دور تسلسل اثبات و رد خواهیم داشت در حقیقت هر اثباتی علت ردی خواهد بود و برعکس (رابطه ی علت و معلولی). البته پیشتر هم گفتم ابن سینا با برهان صدیقین وجود خدا را اثبات کرده است. اثبات و انکار خدا زیاد شده است و همچنان می شود شاید بهترین حرف این باشد که نه می توان خدا را اثبات کرد و نه انکارش کرد!!
dr.mcclown نوشته: قاعدتاً کسانی که خیام رُ با یه رباعی توبه دادن, ابن سینا رُ هم میتونستن سر سجاده بنشونن.
از دید عرفا هم بخواهیم در مورد ابن سینا حرف بزنیم از او بعنوان کسی که اهل سیر و سلوک بوده است یاد شده است. از ابن عربی تا مولانا از شیخ الرییس بعنوان فردی پارسا یاد کرده اند. همین داستان نماز خواندنش هم که معروف است . و یا از روایاتی که از پسرخوانده و شاگردش بهمنیار نقل شده است فردی عابد و نمازخوان بوده است. در باب نوشیدن شراب هم ، من خودم کتاب قانونش را خوانده ام در آن گفته شده بود که هفته ای دو یا سه بار نوشیدن شراب آنهم به مقدار بسیار کم سبب تصفیه خون و.. می شود و کلی هم در مضرات شرابخواری زیاده از حد گفته بود که شراب بیش از حد، عقل را زایل می کند و... بقول دوستی می گفت ابن سینا که اینهمه تالیفات داشته و اینهمه اهل مطالعه بوده اصلا وقت داشته غذا بخورد که حال شرابخورای بکند!! خیام هم رباعیاتش مال خودش هست در این هیچ شکی نیست.
در ضمن خود همین عرفا بیشترین لعن و تکفیر را از جانب مذهبیان ظاهر بین دیده اند. همین الان داشتم در سایت های شیعه چرخی می زدم چقدر توهین و دشنام را دیدم که حواله حضرت مولانا کرده بوده اند و.......... !!!!!!!!! پس عرفا یا کلن طریقتی ها خارج از شریعتی های صرف قرار می گیرند.
dr.mcclown نوشته: من آیا تا به الان ادعای باور نداشتن خدا رُ کردم؟همینکه وارد این جستار شدید و خواستید جواب سوالم را بدهید که "بی خدا بودن چه حسی دارد؟" آیا این دلیل بر این نیست که بعنوان یک ناخداباور وارد این جستار شدید؟؟پس تا الان داشتید نقش بازی می کردید؟ بعد هم نکنه مسلمان بشوید;)
dr.mcclown نوشته: تا اونجایی که عقل من بهم نشون میده, من نمیدونم و راهی ندارم که بفهمم نوع بشر در کجای جهان هستی قرار داره, عالم هستی کی بوجود اومده یا اصلاً مجاز هستیم لفظ کِی رُ به کار برد یا نه؟ چون زمان هم محصور در این عالمه, میدونم در چیزهایی که میفهمم یا میتونم بفهمم اختیاری زیادی ندارم چه بسا اصلاً اختیاری ندارم, یا اصلاً "من" یعنی چه؟
حقیقتش اینه که حتی تصور زندگی پس از مرگی که توصیف اسلام یا حتی باور مصریان باستانه برای من رنج آوره. زندگی که بیشتر برای گوسفندی خوبه که خواب مراتع سبز و دشتهای پر از علف رُ میبینه. جایی که دیگه چیزی برای فهمیدن و ساختن نیست. جایی که یادتون میره دیروز چه شکلی بود اصلاً اگر حافظهایی داشته باشید. نه کسی رُ میشناسید نه کسی شما رُ میشناسه. تصور مرگ ممکنه سخت باشه ولی وقتی فکر میکنم که بعدش دیگه هیچی نیست, احساس آرامش میکنم.
فکر کردم بد نیست نظر شخیصی خودمُ هم اعلام کنم علاوه بر چیزهایی که از این در و اون در گفتیم :)
در مورد عقل هم آن لینکی که بالا معرفی کرده ام را ببینید . در ضمن کتاب عقل سرخ شیخ اشراق کتاب خوبی است هم در باب انواع عقل سخن گفته و هم اینکه بصورت یک داستان عارفانه و فلسفی هم می باشد و در حدود 10 صفحه هم بیشتر نیست. اگر بخواهید لینک دانلودش را برایتان بگذارم.
پس شما خدا باور بودید و تا حالا رو نکرده بودید;)
بزارید یک چیزی را رک بگویم خب منم با این نوشته های قرآن در مورد اینکه در بهشت شراب هست و حوری هست و .......... برایم دلچسب نیست. اولا چون دخترم حوری به چه دردم میخوره؟!!!!! دوما شراب نقد بقول خیام بهتر از نسیه است چرا به نسیه تکیه کنم این دنیا که نقدش هست!! و اینکه این بهشت به درد حاجی بازاریان و آنها که فقط بدنبال شکم و زن و.. هستند می خورد .
ولی می گویند قرآن باطنی دارد و...... عرفا هم زیاد در این باب سروده اند و تفسیر کرده اند. اشو می گوید قرآن کتابی است که نباید آن را خواند بلکه باید آن را سرود. خب برای سرایش آن من قرآن را کنار گذاشته ام و با قدم های خودم به سمت حقیقت می روم و منتظرم تا آیه هایش برایم نازل شود.
تازه من اگر خودم هم بخواهم که عادی زندگی کنم و اینقدر به خودم و خدا و هستی و این چیزها کار نداشته باشم گویا نمی شود و همیشه باید این چیزها برایم دغدغه باشند. اینکه بنده را به دین دیگری دعوت می کنند که در آن بجای یک خدا با سه خدا طرف هستید!!!!