08-09-2015, 08:46 PM
meaning نوشته: @سارا
بی خدایی چه حسی دارد. یا اعتقاد نداشتن به خدا چه حسی دارد. جدای از اینکه ما مطمئن باشیم آفریدگاری فوق قدرت ما قائم به ذات خود با اراده ای مستقل زنده است و امورات زندگی ما را کنترل می کند و در بین مردم حضور دارد یا خیر چنین کسی اصلا حضور ندارد این خود می تواند نتایج این حرف ها را بکلی دگرگون کند که می خواهید برای آن پاسخی بیابید؛ افراد خودشان که کمک زیادی نمی توانند بکنند چون غالباً در بسیاری از نتایج فکری و حسی و به طور کل تجربی خود - که فارغ از باور داشتن به خداوند یا نداشتن بیشترین تاثیر را بر افکار ما نوع بشر میگذارد و قدری و تنها قدری از استدلال محض(در افرادی خاص) استفاده میکنیم- جای ایراد بسیاری دارد. برای مثال دو دوست آموختن زبانی را شروع تجربه میکنند چون تجربه میکنند و از اصولی ثابت ورای از تجربه بهره نمی گیرند هرکدام نتایجی بدست می آورند مقداری بر دوست الف آشکار است و از دوست ب پوشیده و مقداری از دوست الف پوشیده و بر دوست ب آشکار و با بر هم نهی آنها زاویای بزرگ تر و جدیدتری را از آن تجربه پیش روی هم می گذارند؛ اما معمولا چگونه دو تجربه برهمنهی می شوند؟!
دورود دوست گرامی و ممنون از پاسختان. راستش اگر بخواهیم یک مقاله بنویسیم در مورد موضوع این جستار، پاسخ شما را باید در بخش "conclusion" مقاله آورد!
همین! بی خدایی ، خداباوری ، مسلمانی ، یهودیت و.. همه و همه بر شخص استوار می شوند. شما هیچ دو مسلمان یا دو مسیحی را نمی بینید که یک برداشت را عینا از دینشان داشته باشند و یا حتی حسی که در مورد خدا دارند خیلی با هم فرق می کند! انگار به تعداد افراد خدا باور ، خدا وجود دارد! اما در مورد خدا نا باورها خب پارامتر خدا حذف می شود! و ظاهراً با معادله ساده تری طرف هستیم ! هر چند وقتی به این معادله عمیق می شویم پیچیدگی هایش بیشتر است!
meaning نوشته: در معتقدان به خدای یگانه محققا درکی که یک مهندس کامپیوتر فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان دارد با آیت الله خامنه ای و محمد العریفی و یک رفتگر و یک آرایشگر و آشپز و یک استاد فلسفه دانشگاه تهران و الخ متفاوت و در نتیجه احساس متفاوتی هم دارند این بسته به معرفتی ست که از این وجود در زندگی شان دارند؛ و هکذا خداناباوران محققاً درک یک آرایشکر و برتراند راسل و هیچنز و یک دانشجوی مشروطی دانشگاه آزاد و یک فعال سیاسی و یک روزنامه نگار زندانی متفاوت و در نتیجه حس متفاوتی هم از عدم وجود چنین وجودی در زندگی خود دارند. باز این بستگی دارد به معرفت آنان که عدم وجود چنین موجودی تا چقدر زندگیشان را تحت الشعاع قرار داده است.چون همه انسان های عالم هستی مسیر های یگانه و متمایزی را از بدو و حتی پیش از تولد تا مرگ و حتی پس از مرگ طی می کنند بی شک تجربیات یگانه و متمایزی هم از وجود و عدوم وجود این موجود در زندگی خود به شما خواهند گفت؛ لذا اگر شما خواهان آن هستید که ارزیابی کنید وجود و/یا عدم وجود چنین موجودی در زندگی یک بشر سالم/ناسالم عاقل/غیر عاقل بالغ/نابالغ چه تاثیراتی دارد نه از راه شنیدن تجربیات بشر بلکه از طریق برنامه و اصول بنیادین و مهادین ورای آن که ثابت و غیر قابل تغییر و ابدی و ازلی هستند و تحت تاثیر مرگ و میر و تجربیات انسان ها نیستند باید این حقیقت برسید.
هر کدام از خدا باوران تعریف خاص خودشان را از خدا دارند و بعبارتی هرکدامشان خدای خاص خودشان رادارند! و حال اینکه تعریف کدامشان جامعتر است و چه مسیری را برای رسیدن به این درک طی کرده اند.. بحث ما نیست هر چند ذکر این نکته هم ضروری است که اکثر خدا باورها اصلا به خدا فکر نکرده اند و وجودش را مانند وجود موجودات دیدنی پذیرفته اند. اما خدا ناباورها، حتما قبول دارید که به هرحال هر خدا ناباوری یک روزی خدا باور بوده است. خب پس در اینجا یک بک گراند برای خدا ناباور مطرح می شود یک سابقه ی خداباوری . و اینکه چگونه خداباوری بوده است؟ متعصب ، معمولی و یا لاقید. قاعدتاً بسته به درجه ی ایمان بخدا مسیری هم که به سمت خدا ناباوری می رود خیلی باید تفاوت کند! پس حس ها و تجربیات هم خیلی باید تفاوت کند. و جرقه ای هم که منجر به خدا ناباوری می شود هم فرد به فرد باید فرق کند. مثلا قاعدتا آنچه که موجب خداناباوری راسل شده است با آنچه که در یک فرد ی با سواد و خردی اندک رخ داده است خیلی خیلی با هم فرق می کنند. خداناباوری راسل یا هر فیلسوف ملحد دیگری در نتیجه تفکر و استدلال و چالش کشیدن حقیقت و ماهیت وجود و.. و خداناباوری یک فرد عادی در اثر یک اتفاق ناگوار و البته پیش پا افتاده. مثلا افرادی هستند که می گویند چون نماز می خواندم و قرآن می خواندم و روزه می گرفتم ولی خدا جوابم را نداد و آنچه از او طلب کرده ام را به من نداد پس وجود ندارد!!! یک استدلال کاملا غیر منطقی و البته مضحک!
meaning نوشته: لذا اگر شما خواهان آن هستید که ارزیابی کنید وجود و/یا عدم وجود چنین موجودی در زندگی یک بشر سالم/ناسالم عاقل/غیر عاقل بالغ/نابالغ چه تاثیراتی دارد نه از راه شنیدن تجربیات بشر بلکه از طریق برنامه و اصول بنیادین و مهادین ورای آن که ثابت و غیر قابل تغییر و ابدی و ازلی هستند و تحت تاثیر مرگ و میر و تجربیات انسان ها نیستند باید این حقیقت برسید.خب این برنامه و اصول بنیادین که ثابت هستند و ازلی چه هستند؟ در دنیای خدا باورها شما با موجودی بنامِ "خدا" طرف می شوید که ثابت است و ازلی است و قدیم! اما در دنیای نا خداباورها چه؟