[mbk]

به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"( إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة التی كنتم توعدون ( 30 ) نحن أولیاؤكم فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة ولكم فیها ما تشتهی أنفسكم ولكم فیها ما تدعون ( 31 ) نزلا من غفور رحیم ( 32 ) )""چون کسانی گفتند پروردگارمان خداوندِ پس خواستند برپاباشند چند فرو می آید برشان داراگشته های فرشته که نباشد بیم می دارید هم نباشد اندوه می خورید هم مژده بگیرید به باغ همانکه بودید پیش پیمان می گرفتید 30 ماییم سرپرستانتان در زندگیِ نزدیک هم در واپسین هم تا برایتان درشان چه دل می کشد تنهاتان هم تا برایتان درشان چه فرامی خوانید 31فرو آمده ای از خیلی آمرزنده ء خیلی مهربان32"

اتفاقا فرض وجود خداست که مشکلات بیشتری بوجود میاره و برای سوالات و تناقضات بیشتری باید جواب پیدا کرد. بطور مثال مسئلهء شر تنها با فرض وجود خداست که یک مشکله، وگرنه با فرض عدم وجود خدا این مسئله اصولا وجود نداره که نیازی به جواب داشته باشه.

من تا کنون از این دست روشنگری های خوب هم بد برهان خیر شر نخواندم چون کششی ندارم که بیراه اند یا خداناباوری که هر چه ایم خودمانیم خودشان یک کمونیست اند که چشم ندارند برتر از خود ببینند چشم تنگند
باز یک چیزی هست در پیرامون سختی هم آسانی می بینم خداوند می گوید برای این است که از رنج هم فشار ناامید نشوید هم از آسانی خوشحال, آدمی یکدست باشید تا که زندگی پیش برود من خودم خداوند بهم شکم داد {خداوند نیاورده }با خداوند در بیافتم غذا نخورم پسِ زمانی رنجور هم افتاده می شوم تا بمیرم واپسین بگویم خداوند بد مرا می خواهد؟ یا که چشم داشت بیش از اندازه داشته باشم غذا فراوان بخورم یک بیماری دیگر بگیرم بمیرم
خداوندا مرا از ناباوران مکن که در گوشهاشان سنگینی است هم این سخنت برشان کور است پاس تو ای خداوند که باران سرازیر می کنی زمین با آن می شکافی باز می رویانی درش دانه ای برای خوراکی ما مرا نماز خوان بدار