03-24-2015, 06:49 PM
من به امید خدا و امام زمان شماها نیستم!
زندگی خودم رو میکنم. تازه آزارم هم به کسی نمیرسه.
یه لقمه نون میخوایم بخوریم یه سلامتی و آسایش برام کافیه. خداتون اگر واقعا خداست انصاف داره عدالت و رحمت داره نون ما رو بفرسته و تهدید نکنه مثل خر زیر بار لهمون نکنه اون دنیای دیگه ای اگر باشه کونمون رو بخاطر چرندیات نمیدونم نماز نخوندی روزه نگرفتی از ملاها و ولایت ممد و تقی و نقی و سید علی اطاعت نکردی پاره نکنه، ازش ممنون میشیم.
میگه مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!
شکر خدا تاحالا که به خیر گذشته. ولی من شک دارم اساسا خدایی در کار باشه. بخصوص خدای ادیان و مذاهب، بخصوص خدای امثال شما پوک مغزها! شاید این حاصل خرد و تلاش خودم بوده. حاصل قوی شدن، پیروی از عقل و خرد و تجربه و تشخیص خودم. و حتی همین ازدواج نکردن. چرا موقعی که این کارها رو نمیکردم و به خدا و دین عامه اعتقاد بیشتری داشتم پس اینقدر قوی و راحت و خوشحال نبودم؟ نمیدونم شاید اون موقع هم خدا بوده و برام کارهایی کرده، ولی نه به اون شکلی که من فکر میکردم و بهم یاد داده بودن و تلقین کرده بودن، نه اون چیزی که باور بقیهء مردم بود. شاید. خیلی احتمالات هست. اما بهرحال چیزی که هست، بعید میدونم بدون پیروی از عقل و خرد و تشخیص و تصمیمات خودم، بدون اینکه اینطور هوشمندانه طراحی کنم و نقشهء جنگی داشته باشم، بدون اینکه دنبال قوی شدن برم، میتونستم به چنین شرایطی برسم. و این یعنی چی؟ یعنی خدایی نیست؟ نمیدونم! خدای من اونیه که ازم بابت اینها عصبانی نیست و منو مقصر و گناهکار نمیدونه. خدایی که شاید اصلا هدفش همین بوده، یا یک راه رسیدن بهش برای من همین بوده، که من تحت اون فشارها به این راه برم به این نتایج و خرد و غنی کردن قدرت های اصیل و درونی خودم متوسل بشم.
زندگی خودم رو میکنم. تازه آزارم هم به کسی نمیرسه.
یه لقمه نون میخوایم بخوریم یه سلامتی و آسایش برام کافیه. خداتون اگر واقعا خداست انصاف داره عدالت و رحمت داره نون ما رو بفرسته و تهدید نکنه مثل خر زیر بار لهمون نکنه اون دنیای دیگه ای اگر باشه کونمون رو بخاطر چرندیات نمیدونم نماز نخوندی روزه نگرفتی از ملاها و ولایت ممد و تقی و نقی و سید علی اطاعت نکردی پاره نکنه، ازش ممنون میشیم.
میگه مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!
شکر خدا تاحالا که به خیر گذشته. ولی من شک دارم اساسا خدایی در کار باشه. بخصوص خدای ادیان و مذاهب، بخصوص خدای امثال شما پوک مغزها! شاید این حاصل خرد و تلاش خودم بوده. حاصل قوی شدن، پیروی از عقل و خرد و تجربه و تشخیص خودم. و حتی همین ازدواج نکردن. چرا موقعی که این کارها رو نمیکردم و به خدا و دین عامه اعتقاد بیشتری داشتم پس اینقدر قوی و راحت و خوشحال نبودم؟ نمیدونم شاید اون موقع هم خدا بوده و برام کارهایی کرده، ولی نه به اون شکلی که من فکر میکردم و بهم یاد داده بودن و تلقین کرده بودن، نه اون چیزی که باور بقیهء مردم بود. شاید. خیلی احتمالات هست. اما بهرحال چیزی که هست، بعید میدونم بدون پیروی از عقل و خرد و تشخیص و تصمیمات خودم، بدون اینکه اینطور هوشمندانه طراحی کنم و نقشهء جنگی داشته باشم، بدون اینکه دنبال قوی شدن برم، میتونستم به چنین شرایطی برسم. و این یعنی چی؟ یعنی خدایی نیست؟ نمیدونم! خدای من اونیه که ازم بابت اینها عصبانی نیست و منو مقصر و گناهکار نمیدونه. خدایی که شاید اصلا هدفش همین بوده، یا یک راه رسیدن بهش برای من همین بوده، که من تحت اون فشارها به این راه برم به این نتایج و خرد و غنی کردن قدرت های اصیل و درونی خودم متوسل بشم.