01-20-2015, 03:51 PM
عشق ممنوعه..
وقتی روی پشت بام برجک پاس میدهی
همه راهها برای رسیدن به معشوق بسته است
اما تو تسلیم نمیشوی و خطر اضاف خوردن رو به جون میخری..
چند بند پوتین را به سمبه دوشکا گره میزنی
و یک سرش را پایین می اندازی تا معشوق ممنوعه ات بتواند بالا بیاید
همچون رودابه که موهای بلندش را پائین انداخت تا زال بالا بیاید.
و من چون همیشه با تو در کنارت هستم،
آنقدر دوستت دارم که با آنکه چندان اهل سیگار نیستم هیچگاه به تعارف تو نه نمیگم..
چه لذتی بالاتر از پک زدن سیگار با تو لب برجک..
فندک نیست اما چه باک..
تو با نورافکن ِ برجک سیگارت را روشن میکنی و من سیگارم را به سیگارت میزنم..
عشقبازی ات که با سیگار تمام میشود اینبار من با بوسیدن لبهای سردت عشق ممنوعه ام رو بهت ابراز میکنم همپایه..
بدون ترس از آنها..
(نمیدونم اینو از کجام درآوردم، من بلد نبودم اینجور متنا رو بنویسم.)
وقتی روی پشت بام برجک پاس میدهی
همه راهها برای رسیدن به معشوق بسته است
اما تو تسلیم نمیشوی و خطر اضاف خوردن رو به جون میخری..
چند بند پوتین را به سمبه دوشکا گره میزنی
و یک سرش را پایین می اندازی تا معشوق ممنوعه ات بتواند بالا بیاید
همچون رودابه که موهای بلندش را پائین انداخت تا زال بالا بیاید.
و من چون همیشه با تو در کنارت هستم،
آنقدر دوستت دارم که با آنکه چندان اهل سیگار نیستم هیچگاه به تعارف تو نه نمیگم..
چه لذتی بالاتر از پک زدن سیگار با تو لب برجک..
فندک نیست اما چه باک..
تو با نورافکن ِ برجک سیگارت را روشن میکنی و من سیگارم را به سیگارت میزنم..
عشقبازی ات که با سیگار تمام میشود اینبار من با بوسیدن لبهای سردت عشق ممنوعه ام رو بهت ابراز میکنم همپایه..
بدون ترس از آنها..
(نمیدونم اینو از کجام درآوردم، من بلد نبودم اینجور متنا رو بنویسم.)