12-22-2014, 07:13 AM
این داستان رو که میخوندم زیر لب همش میگفتم: مرد بیچاره! مرد بیچاره!
بنظر من احتمالا مشکل روانی هم داشته. بخصوص که آخرش هم خودکشی کرده.
درسته شهوت جنسی خیلی قویه و اگر ارضا نشه آدم فشار زیادی بهش میاد، ولی من فکر میکنم بازم میشه در برابرش تاحد قابل توجهی دست به راهکارهای دفاعی و جایگزین برد و از فروپاشی و بیماری/تحلیل رفتن و رسیدن به پوچی و بی هدفی و بی انگیزگی و حس اینکه نسبت به دیگران کاملا محروم و بدبخت هستیم جلوگیری کرد. من خودم یه نمونش البته باید بگم زمانهء الان شاید امکانهای خیلی بیشتری به آدما میده. مثلا اون زمانها که کنگفو نبود (در نقاط دیگر جهان غیر از چین و اینها شناخته شده نبود)، یا کامپیوتر و اینترنت نبود که حتی یک Nerd هم بتونه از زندگیش استفاده کنه و در تاثیر روی دنیایی که درش زندگی میکنه با دیگران سهیم بشه.
یجورایی شباهت هایی هم بین خودم و روایت صادق هدایت احساس میکنم. یعنی یجوری که فکر میکنم شاید اصلا خودمم یک زندگی گذشته با مشابهت هایی داشتم! اصلا از کجا معلوم شاید من خود صادق هدایت باشم که دوباره به زندگی دیگری برگشتم :e057:
البته امیدوارم که نباشم! ولی احتمالا الان دیگه فرقی هم نمیکنه!! بقول معروف میگن گذشته ها گذشته، و بنظر من نباید و دلیلی هم نداره که اسیر گذشته ها شد. هرچه شد شد، هرچه بود گذشت، تمام شد!
ولی آدم توی کف میمونه خدایی که بشر حتی اون قدیم ترها هم توی همین چرخه و مایه هایی که ما بودیم سیر میکردن و درسته علم و فناوری و امکانات ما خیلی گسترده شده، ولی ما اساسا هنوزم همون انسانها هستیم و از ریشه های روانی و درونی یکسانی رنج میبریم. البته دروغ نگم من فکر میکنم خودم که خیلی پیشرفته تر باشم! این صادق دیگه شورش رو درآورده نمیدونم چرا اونقدر پوچ گرا و ناامید بوده! نمیدونم شاید واقعا آدم خیلی ضعیفی بوده (یک جنبش از نظر بدنی). آقا آدم با یه گوسفند میتونه دوست بشه بهش محبت میکنه کلی حال میبره! یه مرغ رو، یه خروس رو، یک گربه رو نوازش میکنی، حداقل میتونی این کارا رو که بکنی! زندگی که فقط در مشغولیت های عوام خلاصه نمیشه!
ببین یه کسی مثل سهراب سپهری مثلا چقدر روحیش فرق میکنه! بقول ایشون: تا شقایق هست زندگی باید کرد...
بنظر من احتمالا مشکل روانی هم داشته. بخصوص که آخرش هم خودکشی کرده.
درسته شهوت جنسی خیلی قویه و اگر ارضا نشه آدم فشار زیادی بهش میاد، ولی من فکر میکنم بازم میشه در برابرش تاحد قابل توجهی دست به راهکارهای دفاعی و جایگزین برد و از فروپاشی و بیماری/تحلیل رفتن و رسیدن به پوچی و بی هدفی و بی انگیزگی و حس اینکه نسبت به دیگران کاملا محروم و بدبخت هستیم جلوگیری کرد. من خودم یه نمونش البته باید بگم زمانهء الان شاید امکانهای خیلی بیشتری به آدما میده. مثلا اون زمانها که کنگفو نبود (در نقاط دیگر جهان غیر از چین و اینها شناخته شده نبود)، یا کامپیوتر و اینترنت نبود که حتی یک Nerd هم بتونه از زندگیش استفاده کنه و در تاثیر روی دنیایی که درش زندگی میکنه با دیگران سهیم بشه.
یجورایی شباهت هایی هم بین خودم و روایت صادق هدایت احساس میکنم. یعنی یجوری که فکر میکنم شاید اصلا خودمم یک زندگی گذشته با مشابهت هایی داشتم! اصلا از کجا معلوم شاید من خود صادق هدایت باشم که دوباره به زندگی دیگری برگشتم :e057:
البته امیدوارم که نباشم! ولی احتمالا الان دیگه فرقی هم نمیکنه!! بقول معروف میگن گذشته ها گذشته، و بنظر من نباید و دلیلی هم نداره که اسیر گذشته ها شد. هرچه شد شد، هرچه بود گذشت، تمام شد!
ولی آدم توی کف میمونه خدایی که بشر حتی اون قدیم ترها هم توی همین چرخه و مایه هایی که ما بودیم سیر میکردن و درسته علم و فناوری و امکانات ما خیلی گسترده شده، ولی ما اساسا هنوزم همون انسانها هستیم و از ریشه های روانی و درونی یکسانی رنج میبریم. البته دروغ نگم من فکر میکنم خودم که خیلی پیشرفته تر باشم! این صادق دیگه شورش رو درآورده نمیدونم چرا اونقدر پوچ گرا و ناامید بوده! نمیدونم شاید واقعا آدم خیلی ضعیفی بوده (یک جنبش از نظر بدنی). آقا آدم با یه گوسفند میتونه دوست بشه بهش محبت میکنه کلی حال میبره! یه مرغ رو، یه خروس رو، یک گربه رو نوازش میکنی، حداقل میتونی این کارا رو که بکنی! زندگی که فقط در مشغولیت های عوام خلاصه نمیشه!
ببین یه کسی مثل سهراب سپهری مثلا چقدر روحیش فرق میکنه! بقول ایشون: تا شقایق هست زندگی باید کرد...