11-11-2014, 10:47 AM
sonixax نوشته: برای همین بهتر است به زندگی خودمان برسیم و اعصاب خودمان را در باره چیزی که رویش کنترلی نداریم خراب نکنیم! یک بار که بیشتر زندگی نمیکنیم.
= پذیرش ناتوانی و بیارادگی.
این همان شیوهایست که سیستم فندین (technological system) از همه بیشتر میپسندد, که کس به
اینکه دیگرانی ناشناس شرایط و ضوابط زندگی او را پیمیریزند و با قانونهایِ گوناگون و رنگارنگ, بایدها و نبایدهایِ زندگی
خود او را روشن میسازند, کاری نداشته و سر در لاک خود فرو به کارهایی سرگرم باشد که بیاثر , بیآزار و رویهمرفته بیهوده اند.
چندی از جایگزینهایی که سیستم دربرابر این "از میان رفتن آزادی" و "کنترل بر سرنوشت خویشتن" میدهد اینها میباشند:
١- entertainment یا رِسانههایِ سرگرمیساز: فیلمها, بازیها, تئاترها, هنرکردهها, ...
٢- فعالیتهای بیآزار: دوستیهایِ آبکی, محفلنشینی, گسارش داروهای روانگردان (الکل, سیگار, ..), ...
٣- در کار و پیشه فرورفتن: پژوهشگران و دانشمندان نمونهیِ برجسته این دسته میباشند که از
کار خود آن احساس قدرتی را میابند که در زندگی خود ندارند. geeks/nerds نیز در این دسته میافتند.
٤- بالا رفتن از پلههایِ ترّقی: کسانیکه ناتوانی خود در کنترل زندگی اشان را میکوشند با پیشرفت و ترّقی
در زندگی جبران بسازند (که تا اندکی کار میکند), پولاندوزی, کسب پرستیژ اجتماعی, رقابت
با کسان همرده و ... اینها همگی به قدرت کس میافزایند, ولی در پایان روز بیهودهاند و ازینرو نیز این دسته
هتّا اگر به اندازهای که دیگر نیاز به کار نداشته باشند نیز پول و سرمایه گردبیاورند همچنان از کوشایی بازنخواهند ایستاد, زیرا انگیزهیِ رانندهیِ آنان نه دستیابی به آسانی و پول, بساکه برآوردن نیاز ِ توانخواهی و قدرت است.
٥- ...
٢- فعالیتهای بیآزار: دوستیهایِ آبکی, محفلنشینی, گسارش داروهای روانگردان (الکل, سیگار, ..), ...
٣- در کار و پیشه فرورفتن: پژوهشگران و دانشمندان نمونهیِ برجسته این دسته میباشند که از
کار خود آن احساس قدرتی را میابند که در زندگی خود ندارند. geeks/nerds نیز در این دسته میافتند.
٤- بالا رفتن از پلههایِ ترّقی: کسانیکه ناتوانی خود در کنترل زندگی اشان را میکوشند با پیشرفت و ترّقی
در زندگی جبران بسازند (که تا اندکی کار میکند), پولاندوزی, کسب پرستیژ اجتماعی, رقابت
با کسان همرده و ... اینها همگی به قدرت کس میافزایند, ولی در پایان روز بیهودهاند و ازینرو نیز این دسته
هتّا اگر به اندازهای که دیگر نیاز به کار نداشته باشند نیز پول و سرمایه گردبیاورند همچنان از کوشایی بازنخواهند ایستاد, زیرا انگیزهیِ رانندهیِ آنان نه دستیابی به آسانی و پول, بساکه برآوردن نیاز ِ توانخواهی و قدرت است.
٥- ...
--
و چنانکه تئودور کازینسکی در جای دیگر بدرستی فرایند را بازشناخته است, سیستم برای کسانیکه
با بودن همهیِ کارها/سرگرمیهایِ بالا همچنان این نیاز به یاغیگری و انقلابجویی را در خود حس میکنند, که
برآیند از دست رفتن آزادی, کنترل بر روی زندگی و سرنوشت خود و از نتیجههایِ سازواری یافتن اجباری به زیستبومی بسیار متفاوت
از آنچه آدمی برای میلیونها سال و بسا بیشتر در آن میزیسته و فرگشته است میباشد, در برابر این دسته
سرانجام سیستم هوشمندانهترین ترفند خود را زده و گزینهیِ فعالیتهایِ اجتماعی را پیش رو میگذارد.
فعالیتهایی چون ستیز با نژادپرستی, اسلامستیزی, ستیز با گوشتخواری, ستیز با سرمایهداری, ستیز با نابرابرهای اجتماعی و همینجور به پیش.
این فعّالیتها در نگاه نخست, گویی در ستیز با ارزشهایِ خود سامانه میباشند, برای نمونه کسیکه برای
حقوق زنان یا با نژادپرستی میجنگد خودش را یاغیگری میبیند که دارد با ارزشهایِ نهادینهیِ سیستم
میستیزد و از این رو نیاز به احساس قدرتی که کمبود آنرا در زندگی خودش داشته, تا اندازهای برآورده میسازد.
در نگاه دوم و باریکتر ولی, این فعّالیتها همگی در راستای سود خود سیستم پیش میروند, چرا که در
سامانهیِ فندین نژادپرستی یک فاکتور بازدارندهیِ پیشرفت و گسترش است, یا نابرابرهایِ اجتماعی
مایهیِ پیدایش ناآرامیهای اجتماعیست که یکبار دیگر, برای سیستم فاکتوری ناخواستنی و بازدارنده به شمار میرود.
سامانهیِ فندین در شرایطی از همه بهتر و بهینهتر کار میکند که این تنشها و
ستیزهای اجتماعی تا جای شدنی کاسته و کمیده (reduced & minimized) شده باشند.
از همینرو برای سیستم نمونهوار سرمایهداری گزینهیِ بدتری از کمونیسم است, زیرا در سرمایهداری یک بخشی از
توده و قشر بهـرهدِه همواره زیر فشارهایِ سنگین میروند و این فشار در جای دیگر مایهیِ پیدایش ناآرامیها و تنشهایِ گوناگون میشود.
باید افزود این فاکتوری سرنوشتساز و بازدارنده برای سیستم نیز نمیباشد, یعنی سامانه اگرچه شاید به همان
بهینگی که در کمونیسم میتوانست کار کند در اینجا کار نخواهد کرد, ولی این ناآرامیها بازدارندهیِ خود
سیستم در چهرهیِ کلان نبوده و تنها به فاکتورهایی دست و پا گیر میمانند که نبود آنها بهتر از بودن آنها میباشد.
.Unexpected places give you unexpected returns