11-07-2014, 12:12 PM
آماج هومنان، همواره آماج یک تن هومن نیست. آماج ژن ها، در بهینه ترین ایستار ان،
فرازیست همه ی دارندگان ژن است و گرنه به فرازیست بیشینگان نیز خرسند است.
و این بیشینگان که گفتیم، تنها از دید چنداد نیست، از دید هوداد هم میباشد، به زبان دیگر،
آمایشی بهینه از ایندو ست. هومن با زیستبوم خود، یک پیوند اندرگیرانه دارد، او زیستبوم خود
را دگرگون میسازد و زیستبومِ دگرگون شده، در پـَستای خود، هومن را دگرگون میسازد.
[ATTACH=CONFIG]4483[/ATTACH]
برای نمونه، ما باساختن کارخانه ها و سوزاندن کربن، به افزایش گازهای همرفتیک دامن
زده ایم و این افزایش، به بالا امدن تراز دریا ها و افزایش سیچ نابودی هومن انجامیده است
و دریافت این سیج از سوی هومن، به جنبش کاهش گازهای همرفتیک و جستجوی فندهای نو
برای کاهش این زیان ، همزمان با افزایش بازدهی فراورش انرژی پروبال داده است، جوریکه
هتّا آمریکا که پیشتر هیچگونه همکاری در این زمینه نمیکرد، اکنون در برابر فربود های استوار
و چشمبست ناپذیر ناچار تن به همکاری میدهد. همینگونه بود فرهشت فراورش جنگافزارهای
هسته ای که نخست هزاران از ان ساخته شد ولی هزینه ی نگهداری و بالا رفتن سیچ نابودی
هومنی با ان، ناگزیر، گروهبندی های نیرومند جهان را واداشت که از شمار ان کاسته و همزمان،
فرمان و فرانگرش بالاتر و سخت تری به این شستار ها داشته باشند و برای نمونه، جمهوری
اسلامی را واداشتند که دست از بمب اتمی بشوید.
در زمان های سخت، که فراورده ها و بنمایه های زیستی برای همگان فراوان نیست، ناچار
باید گامهایی در زمینه ی فرازیست برداشته شود که کمترینه ی آسیب و سیج برای هومنی را
پایندان نماید. در اینجا بسته به سامانه ی همبودین و سرایداشتیک هومنی ، گام های گوناگونی
دیده میشود. در همبود های بهره کشانه ی ناب، بخشی از رده های "پایین" که همان کارگران و
کاریاران و کشاورزان .. میباشند، به روزگار خود رها میشوند که از گرسنگی مرده یا دست بالا،
یک زندگی بخور و نمیر گیاهی داسته باشند، ولی سرمایه دار و بهره کش هرگز نمیاید بخشی از
دارایی ها و سیلوهای گندم خود را میان اینها پخش نماید! در سامانه های هومنی تر، کوشیده
میشود که این تنگی، میان همگان تا جاییکه شدنی است، انباز شود وهمگی کمی سختی بکشند
نه انیکه گروهی بسیار سختی بیشتر و جانفرسا کشیده و گروهی اندک همچنان به ریخت و پاش
خود بپردازند. در آستانه ی فرگشت بزرگ فرانسه، که روزگار سختی و تنگی بود، به شهربانوی
فرانسه، ماری انتوانت ، که میخواست گردنبند الماس گرانبهایی بخرد، گفتند که مردم نان ندارند
بخورند، گفت، خوب بروند کیک بخورند! ( داستان مرا یاد پاریس هیلتون های امروزین میاندازد!)
این نمونه ی شما از کارانبازی (company) که ناچار است کارمندانش را بیرون کند هم همین است:
اگر این کارانباز ورشکست شود، همه کارمندان آن در خیابان افتاده اند و دچار رنج گردیده، ولی
با بیرون کردن بخشی از این کارمندان، دستکم این کارانباز میتواند بخشی از کارمندان را از نابودی
رنج، بیکاری و ... رهانیده و اگر این داستان در کشوری همبودگرا باشد، میتوانند به این کارمندان بیرون
رانده شده، دستکم چند درسد از ماهانه ی پیشین شان را بدهند ( چرا که کارخانه، کارگاه و کارانباز
و ... شان هنوز زنده است و درآمد دارد) و تازه سود آن این ست که گسارش کالاها اینچنین ، افت نمیکند
و سرایداشت در مارپیچ سرنگونی ( بیکاری بیشتر -> پول کمتر-> گسارش کمتر-> درخواست کمتر->
فراورش کمتر-> کارمند کمتر-> بیکاری بیشتر -> ..) نمی افتد.
درست مانند یک دونده که نباید چاق باشد یا بزبان دیگرباید برخ ماهیچه هایش به سنگینی اش چنان
باشد که توان بـُرد داشته باشد و اگر چنین دونده ای چاق باشد، باید چند گاهی رژیم بگیرد و " چربی
هارا آب کند" ولی همو، پس از برنده شدن، میتواند کمی هم به برادر چاقش که چربی هارا نگه داشته
و بازنده شده، چیزی بدهد که او نیز یکباره از میان نرود.
اگر ما در هنگام خشکسالی همه ی برزدانه ها corn و همه ی گوسپندان خود را بخوریم، پس از سپری
شدن خشکسالی ، دیگر گوسپندی برای پرورش نداریم !
پس ما باید یک تاکتیک و یک راهبرد برای روزگاران سخت که بنمایه ها اندک میشوند ( و همچنان که
آدام اسمیت، مالتوس، .. افماردند، این روزگاران بگونه ی ناوسان هر از چند گاهی پدید میایند ) داشته باشیم.
تاکتیک و راهبرد سامانیک فندین :
و یکی از پراسنج های مهند در این گامهای راهبری و تاکتیکی، سود جستن از دستاورد های دانشیک
و فندی است. برای نمونه چگونه با دگرگونی ژنتیک، بلال و سیب زمینی و گندم پربارتری پدید بیاوریم،
چگونه با فندآوری دیرداشت( conservation) فراورده ها، مانند یخچال یا فند کنسرو سازی و .. فراورده های
زیستی را زمان دیرتری نگهداری و انبار کنیم، یا با فندآوری داروسازیک و پزشکی، به هومن های ناتوان،
بخت بالاتری برای زندگی بدهیم. برای نمونه اگر فندآوری برای کژاندام ها نبود، اکنون پروفسور
استفن هاوکینگ ، دیری بود که در گور گرد و خاک شده بود.
تاکتیک و راهبرد سامانیک همبودین :
در روزگار سختی، به چه کسانی کمتر خوراک و بنمایه بدهیم و به چه کسانی بیشتر؟، سودمندان را
چگونه نگه داریم و انگل هارا چگونه بکاهیم؟
(شگفت این است که در زمان جنگ و تنش، بودجه ی دانشمندان و تراز نوآوری فندین افزایش می یابد!)
هتّا بمب اتمی هم سودهای خود را دارد. برای نمونه میتواند ژاپنی های هومن ستیز و ارتشتار و نژاد-
پرست تبهکار را سرجای خود بنشاند! درست است که میتواند بدست گروهی تروریست هم بفتد، ولی
دستکم پس از انیکه آنها به یک جا بمب زدند، چرخه ی "خورد و بازخورد" بکار افتاده و هومنی میکوشد
که تروریسم و ریشه های آنرا درست شناخته و از میان ببرد. دستکم، همبود هومنی یکبار از خودش
میپرسد که چرا از بیخ، تروریسم پدید امده، چرا تروریست ها از میان بیسوادان و کشورهای واپس مانده
پدید امده اند و چه کارسازان درونی و بیرونی به واپسماندگی این همبود ها و فراهم ساختن بستر بالیدن
تروریسم انجامیده اند؟ برای نمونه چرا هرجا که آمریکا انگشت کرده، کودتا کرده و یا سپاه فرستاده است،
بیسامانی و هرج ومرج و تروریست ها جان گرفته اند؟ چرا جمهوری اسلامی در پی کودتای ٢۸ مرداد جان
گرفت و پدید امد؟ و میبینند که چرا تروریست ها، همه جای دیگر را رها کرده و خود را به برجهای دوگانه ی
نیویورک در آمریکا کوبیده اند؟
پس میبینیم که این چرخه ی خورد و بازخورد، همه جا دیده میشود، انگیزه و انگیخته، در چرخش پسین،
جابجا میشوند و انگیخته، اینبار خود انگیزه میشود وتاپا.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پس در پاسخ پرسش شما و پرسمان به میان انداخته در این جستار، باید گفت که هیچ ناهمانگی میان
آماج هومنان، آماج سازوارکان و وند های آن نیست، چرا که نباید وند ها را به تکینی نگریست، بساکه
باید به استخر وندی و سازواره ها و پیوند دوسویه ی انها نگریست: تا جاییکه میشود، بیشینگان را از مرگ برهان!
---
و نکته ی دیگر اینکه، بسته به اینکه چه جور همبودی داریم، این سرنگونی کمینگان ، میتواند درد و
رنج کمتر و یا بیشتری برای انها و برای سراسر همبود در پی داشته باشد. روشن است که در همبود های
بیدادگرانه ی بهره کشانه ی سرسخت، پسر آخوند را به سربازی نمیبرند، گرچه او یک وند فراورنده و
سودمند برای همبود نیست و بیشتر یک جور انگل است، ولی پسر کشاورز را به روی مین میفرستند
ولی در همبود دیگر، هتّا پسر استالین هم در جنگ گرفتار و کشته میشود.
پس کسانی هستند که این بهینگی را به سیج میافکنند و این کسان باید در چرخه های آینده از میان بروند
تا اماج تک تک هومنی، کم کم 100% برابر با آماج همه ی سامانه ی ابرسازوارانه ی هومنی گردد!
[ATTACH=CONFIG]4484[/ATTACH]
[SIZE=3]•[/SIZE]
بیرنگ
پارسیگر
فرازیست همه ی دارندگان ژن است و گرنه به فرازیست بیشینگان نیز خرسند است.
و این بیشینگان که گفتیم، تنها از دید چنداد نیست، از دید هوداد هم میباشد، به زبان دیگر،
آمایشی بهینه از ایندو ست. هومن با زیستبوم خود، یک پیوند اندرگیرانه دارد، او زیستبوم خود
را دگرگون میسازد و زیستبومِ دگرگون شده، در پـَستای خود، هومن را دگرگون میسازد.
[ATTACH=CONFIG]4483[/ATTACH]
برای نمونه، ما باساختن کارخانه ها و سوزاندن کربن، به افزایش گازهای همرفتیک دامن
زده ایم و این افزایش، به بالا امدن تراز دریا ها و افزایش سیچ نابودی هومن انجامیده است
و دریافت این سیج از سوی هومن، به جنبش کاهش گازهای همرفتیک و جستجوی فندهای نو
برای کاهش این زیان ، همزمان با افزایش بازدهی فراورش انرژی پروبال داده است، جوریکه
هتّا آمریکا که پیشتر هیچگونه همکاری در این زمینه نمیکرد، اکنون در برابر فربود های استوار
و چشمبست ناپذیر ناچار تن به همکاری میدهد. همینگونه بود فرهشت فراورش جنگافزارهای
هسته ای که نخست هزاران از ان ساخته شد ولی هزینه ی نگهداری و بالا رفتن سیچ نابودی
هومنی با ان، ناگزیر، گروهبندی های نیرومند جهان را واداشت که از شمار ان کاسته و همزمان،
فرمان و فرانگرش بالاتر و سخت تری به این شستار ها داشته باشند و برای نمونه، جمهوری
اسلامی را واداشتند که دست از بمب اتمی بشوید.
در زمان های سخت، که فراورده ها و بنمایه های زیستی برای همگان فراوان نیست، ناچار
باید گامهایی در زمینه ی فرازیست برداشته شود که کمترینه ی آسیب و سیج برای هومنی را
پایندان نماید. در اینجا بسته به سامانه ی همبودین و سرایداشتیک هومنی ، گام های گوناگونی
دیده میشود. در همبود های بهره کشانه ی ناب، بخشی از رده های "پایین" که همان کارگران و
کاریاران و کشاورزان .. میباشند، به روزگار خود رها میشوند که از گرسنگی مرده یا دست بالا،
یک زندگی بخور و نمیر گیاهی داسته باشند، ولی سرمایه دار و بهره کش هرگز نمیاید بخشی از
دارایی ها و سیلوهای گندم خود را میان اینها پخش نماید! در سامانه های هومنی تر، کوشیده
میشود که این تنگی، میان همگان تا جاییکه شدنی است، انباز شود وهمگی کمی سختی بکشند
نه انیکه گروهی بسیار سختی بیشتر و جانفرسا کشیده و گروهی اندک همچنان به ریخت و پاش
خود بپردازند. در آستانه ی فرگشت بزرگ فرانسه، که روزگار سختی و تنگی بود، به شهربانوی
فرانسه، ماری انتوانت ، که میخواست گردنبند الماس گرانبهایی بخرد، گفتند که مردم نان ندارند
بخورند، گفت، خوب بروند کیک بخورند! ( داستان مرا یاد پاریس هیلتون های امروزین میاندازد!)
این نمونه ی شما از کارانبازی (company) که ناچار است کارمندانش را بیرون کند هم همین است:
اگر این کارانباز ورشکست شود، همه کارمندان آن در خیابان افتاده اند و دچار رنج گردیده، ولی
با بیرون کردن بخشی از این کارمندان، دستکم این کارانباز میتواند بخشی از کارمندان را از نابودی
رنج، بیکاری و ... رهانیده و اگر این داستان در کشوری همبودگرا باشد، میتوانند به این کارمندان بیرون
رانده شده، دستکم چند درسد از ماهانه ی پیشین شان را بدهند ( چرا که کارخانه، کارگاه و کارانباز
و ... شان هنوز زنده است و درآمد دارد) و تازه سود آن این ست که گسارش کالاها اینچنین ، افت نمیکند
و سرایداشت در مارپیچ سرنگونی ( بیکاری بیشتر -> پول کمتر-> گسارش کمتر-> درخواست کمتر->
فراورش کمتر-> کارمند کمتر-> بیکاری بیشتر -> ..) نمی افتد.
درست مانند یک دونده که نباید چاق باشد یا بزبان دیگرباید برخ ماهیچه هایش به سنگینی اش چنان
باشد که توان بـُرد داشته باشد و اگر چنین دونده ای چاق باشد، باید چند گاهی رژیم بگیرد و " چربی
هارا آب کند" ولی همو، پس از برنده شدن، میتواند کمی هم به برادر چاقش که چربی هارا نگه داشته
و بازنده شده، چیزی بدهد که او نیز یکباره از میان نرود.
اگر ما در هنگام خشکسالی همه ی برزدانه ها corn و همه ی گوسپندان خود را بخوریم، پس از سپری
شدن خشکسالی ، دیگر گوسپندی برای پرورش نداریم !
پس ما باید یک تاکتیک و یک راهبرد برای روزگاران سخت که بنمایه ها اندک میشوند ( و همچنان که
آدام اسمیت، مالتوس، .. افماردند، این روزگاران بگونه ی ناوسان هر از چند گاهی پدید میایند ) داشته باشیم.
تاکتیک و راهبرد سامانیک فندین :
و یکی از پراسنج های مهند در این گامهای راهبری و تاکتیکی، سود جستن از دستاورد های دانشیک
و فندی است. برای نمونه چگونه با دگرگونی ژنتیک، بلال و سیب زمینی و گندم پربارتری پدید بیاوریم،
چگونه با فندآوری دیرداشت( conservation) فراورده ها، مانند یخچال یا فند کنسرو سازی و .. فراورده های
زیستی را زمان دیرتری نگهداری و انبار کنیم، یا با فندآوری داروسازیک و پزشکی، به هومن های ناتوان،
بخت بالاتری برای زندگی بدهیم. برای نمونه اگر فندآوری برای کژاندام ها نبود، اکنون پروفسور
استفن هاوکینگ ، دیری بود که در گور گرد و خاک شده بود.
تاکتیک و راهبرد سامانیک همبودین :
در روزگار سختی، به چه کسانی کمتر خوراک و بنمایه بدهیم و به چه کسانی بیشتر؟، سودمندان را
چگونه نگه داریم و انگل هارا چگونه بکاهیم؟
(شگفت این است که در زمان جنگ و تنش، بودجه ی دانشمندان و تراز نوآوری فندین افزایش می یابد!)
هتّا بمب اتمی هم سودهای خود را دارد. برای نمونه میتواند ژاپنی های هومن ستیز و ارتشتار و نژاد-
پرست تبهکار را سرجای خود بنشاند! درست است که میتواند بدست گروهی تروریست هم بفتد، ولی
دستکم پس از انیکه آنها به یک جا بمب زدند، چرخه ی "خورد و بازخورد" بکار افتاده و هومنی میکوشد
که تروریسم و ریشه های آنرا درست شناخته و از میان ببرد. دستکم، همبود هومنی یکبار از خودش
میپرسد که چرا از بیخ، تروریسم پدید امده، چرا تروریست ها از میان بیسوادان و کشورهای واپس مانده
پدید امده اند و چه کارسازان درونی و بیرونی به واپسماندگی این همبود ها و فراهم ساختن بستر بالیدن
تروریسم انجامیده اند؟ برای نمونه چرا هرجا که آمریکا انگشت کرده، کودتا کرده و یا سپاه فرستاده است،
بیسامانی و هرج ومرج و تروریست ها جان گرفته اند؟ چرا جمهوری اسلامی در پی کودتای ٢۸ مرداد جان
گرفت و پدید امد؟ و میبینند که چرا تروریست ها، همه جای دیگر را رها کرده و خود را به برجهای دوگانه ی
نیویورک در آمریکا کوبیده اند؟
پس میبینیم که این چرخه ی خورد و بازخورد، همه جا دیده میشود، انگیزه و انگیخته، در چرخش پسین،
جابجا میشوند و انگیخته، اینبار خود انگیزه میشود وتاپا.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پس در پاسخ پرسش شما و پرسمان به میان انداخته در این جستار، باید گفت که هیچ ناهمانگی میان
آماج هومنان، آماج سازوارکان و وند های آن نیست، چرا که نباید وند ها را به تکینی نگریست، بساکه
باید به استخر وندی و سازواره ها و پیوند دوسویه ی انها نگریست: تا جاییکه میشود، بیشینگان را از مرگ برهان!
---
و نکته ی دیگر اینکه، بسته به اینکه چه جور همبودی داریم، این سرنگونی کمینگان ، میتواند درد و
رنج کمتر و یا بیشتری برای انها و برای سراسر همبود در پی داشته باشد. روشن است که در همبود های
بیدادگرانه ی بهره کشانه ی سرسخت، پسر آخوند را به سربازی نمیبرند، گرچه او یک وند فراورنده و
سودمند برای همبود نیست و بیشتر یک جور انگل است، ولی پسر کشاورز را به روی مین میفرستند
ولی در همبود دیگر، هتّا پسر استالین هم در جنگ گرفتار و کشته میشود.
پس کسانی هستند که این بهینگی را به سیج میافکنند و این کسان باید در چرخه های آینده از میان بروند
تا اماج تک تک هومنی، کم کم 100% برابر با آماج همه ی سامانه ی ابرسازوارانه ی هومنی گردد!
[ATTACH=CONFIG]4484[/ATTACH]
[SIZE=3]•[/SIZE]
بیرنگ
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد