11-06-2014, 04:20 PM
ما اینجا کلاف درهم تنیدهای داریم که دستمایهیِ پیدایش گنگیها و بدفهمیهایِ بسیار شده است.
من از دیدگاه کاربران این سخنگاه یک به یک دریافتم را بکوتاهی از نگرش اشان میآورم و درستی و نادرستی آن دریافتها از سخنهایِ آوردهام.
----
از دیدگاه [MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
او (امیر) دریافتی که از تکنولوژی دارد دربارهیِ خطرهای آن است و آنرا بسیار کمتر از من پویا میبیند.
امیر پیشانگاشتهایی دربارهیِ زندگی دارد که نگاه او به تکنولوژی را بتناسب بسمت و سوی مثبت میبرند. برای مثال
امیر باور دارد که گذشتگان و مردمان پیشاشهرمندی (primitive people) زندگی سختتر و بارها بار بدتری در برابر
امروزیان داشتهاند, علارغم همهیِ بدیهای که تکنولوژی دربر دارد, او از نکتههایِ خوب و مثبت آنها هیچ غافل نیست.
پندار او از زندگی نخستینی بسیار ماجراجویانه ولی همراه با خطر است, او مردمان کهن و بویژه مردان را گویا جنگجویان و رزمندگانی میبیند (با
ریش و پشمهای سترگ و سیاه) که بر سر زن و مال و است .. با یکدیگر بآسانی گلاویز و شاخ در شاخ میشدهاند.
امیر همچنین پایبندی خوبی به ارزش های نوینگرایی دارد و برای مثال, از نژادپرستی, میهنپرستی و امثالهم بیزار است و بودن اینها را از معدود پیشرفتهای بشریت میداند.
او سعی میکند نگاهی معتدل به همه چیز داشته باشد و خوبیها و بدیها هر چیز را به یکسان, بسنجد.
امیر در دست دیگر, از یک دههیِ پیش تا به امروز دچار واژگشتهایِ ژرفی نیز شده است. او از دیرباز خودش را یک یاغی
میافته و هتّا شاید اگر به گذشتهیِ دور او برویم, جایی باشد که او از شهرمندی و تمدّن نیز بیزار بوده باشد. انگیزههایِ
او در گرایش به آنارشیسم از احساسات از کودکی همراهِ او ریشه گرفتهاند که علیرغم داشتن جایگاهی بالاتر از دیگران در زندگی و اجتماع,
همواره خودش را در بند آیین و رسمها و قانونهایی میدیده که از بیرون رفتار او را زیر کنترل و مهار میبردهاند.
او در گذشته ریشهیِ این فشارها را در "ساختار همبودین/اجتماع" میدید و برای نمونه نهاد خانواده را یکی از
آن نهادهایِ خطرناک میافته که رفتار شخص را در بند و زنجیرهایِ از پیش ساخته شده فرومیبردهاند. نگاه او به ردههای
همبودین نیز راستایی همسان داشته است; او از هرگونه ساختار, برچسب و یا الگوهایی که میخواند کس را در چارچوبهایِ از پیش ساخته بگنجانند بیزار بوده است و این از معدود ویژگیهایی است که او تا به امروز نگه
داشته است و جدا از همهیِ واژگشتها و دگرشهایِ ژرف, او همچنان از چارچوبگرایی رویگردان است.
دگرگونی و ستیز درونی او درست از جایی جوانه زد که او آغاز به پذیرش این چارچوبهای از پیش داده شده کرد. او پیش از
این واژگشت بزرگ, از هر آنچه که مایهیِ دستهبندی و ردهبندی شخص بود احساس بیزاری از خود نشان میداد. هوش, دین,
خانواده و .. همه برچسبها و چارچوبهایی بودند که شخص بی هیچ اراده در آنها گنجانده شده و از بیرون رفتار او رگولاریزه و هنجاریده میشد.
خاستگاه این دگرگونیها به جایی بازمیگردد که امیر, اخلاقیات را با لذتگرایی جایگزین نمود. در دنبالهیِ این فرایند
امیر کم کم دریافت که ارادهیِ آزاد, آنچه او پیشتر به آنها بهایی بسیار گران میداده در این دیدگاه نوین نه تنها ارزش
لذتآفرینی چندان ندارد, چه بسا خود پادارزشی هم به شمار میرود. هر چه باشد او به چشم خود میدید که نمونهوار چه دینداران
فراوانی آن بیرون هستند که با اندیشههایِ خداپرستانه جلقهایِ عرفانی میزنند و میدید که چگونه خوشباورانه و گوسفندوارانه به زندگی
آن جهان دلمیبندند. اینها, این آسانی و خوشباوریها برای او که در خانوادهای دین گریز بزرگ شده بود شگفتیآور بودند.
او دریافت که ارادهیِ آزاد, کنترل بر روی سرنوشت خویشتن, آزادی در کردار و ... همه چیزهایی overrated میباشند که
در فلسفهیِ هدانیستیک (و نه هدونیستیک) او جایگاهی به آن والایی ندارند. ارادهیِ آزاد برای او اکنون در این بود که
بتوان با پرداختن به بازیهایِ اجتماعی از نردبانهایِ ترّقی بالا رفته و به میوههایِ خوشمزه و خوشگوارتر, پرستیژ و
سرانجام کُسان و دخترکان جوانتر و پریپیکرتر دست یافت. این اراده, در جهانی که او میزیست شدنی بود, او هتّا با
بازگشت برنامهریزی شده به ایران دریافت که گمان او درست بوده و در آنجا, هتّا راه هموارتر و رنگینتر است.
او امروز متعجب است که چرا دیگران, این کسانی که پیرامون او هستند نمیتوانند بخوبی او ببینند که چه اندازه
روی زندگی اشان کنترل و اراده دارند. او با پیشبینی من تا دیرزمانی خواهد کوشید که برخی را به راه روشناندیشانهیِ
خودش بیاورد و به آنها بفهماند که راه ترقی و تعالی در این جهان در جد و جهد ماجراجویانه برای بالا رفتن از نردبانهایِ موفقیت است.
او در نگاه نوین, پذیرای ساختارها و قالبهایِ داده شده از سوی طبیعت است. میتوان تا آنجا پیشرفت که او را آیینگرا نامید.
امیر امروز جهان را بگونهای دوست دارد که در آن هر کس در چارچوبهایِ از پیش داده زاده شود, ولی جای پیشرفت و ترّقی نیز داشته باشد.
او امروز یک ماجراجوی آیینگراست.
--
چندی از لغزشهایِ امیر:
[/INDENT]
من از دیدگاه کاربران این سخنگاه یک به یک دریافتم را بکوتاهی از نگرش اشان میآورم و درستی و نادرستی آن دریافتها از سخنهایِ آوردهام.
----
از دیدگاه [MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
او (امیر) دریافتی که از تکنولوژی دارد دربارهیِ خطرهای آن است و آنرا بسیار کمتر از من پویا میبیند.
امیر پیشانگاشتهایی دربارهیِ زندگی دارد که نگاه او به تکنولوژی را بتناسب بسمت و سوی مثبت میبرند. برای مثال
امیر باور دارد که گذشتگان و مردمان پیشاشهرمندی (primitive people) زندگی سختتر و بارها بار بدتری در برابر
امروزیان داشتهاند, علارغم همهیِ بدیهای که تکنولوژی دربر دارد, او از نکتههایِ خوب و مثبت آنها هیچ غافل نیست.
پندار او از زندگی نخستینی بسیار ماجراجویانه ولی همراه با خطر است, او مردمان کهن و بویژه مردان را گویا جنگجویان و رزمندگانی میبیند (با
ریش و پشمهای سترگ و سیاه) که بر سر زن و مال و است .. با یکدیگر بآسانی گلاویز و شاخ در شاخ میشدهاند.
امیر همچنین پایبندی خوبی به ارزش های نوینگرایی دارد و برای مثال, از نژادپرستی, میهنپرستی و امثالهم بیزار است و بودن اینها را از معدود پیشرفتهای بشریت میداند.
او سعی میکند نگاهی معتدل به همه چیز داشته باشد و خوبیها و بدیها هر چیز را به یکسان, بسنجد.
امیر در دست دیگر, از یک دههیِ پیش تا به امروز دچار واژگشتهایِ ژرفی نیز شده است. او از دیرباز خودش را یک یاغی
میافته و هتّا شاید اگر به گذشتهیِ دور او برویم, جایی باشد که او از شهرمندی و تمدّن نیز بیزار بوده باشد. انگیزههایِ
او در گرایش به آنارشیسم از احساسات از کودکی همراهِ او ریشه گرفتهاند که علیرغم داشتن جایگاهی بالاتر از دیگران در زندگی و اجتماع,
همواره خودش را در بند آیین و رسمها و قانونهایی میدیده که از بیرون رفتار او را زیر کنترل و مهار میبردهاند.
او در گذشته ریشهیِ این فشارها را در "ساختار همبودین/اجتماع" میدید و برای نمونه نهاد خانواده را یکی از
آن نهادهایِ خطرناک میافته که رفتار شخص را در بند و زنجیرهایِ از پیش ساخته شده فرومیبردهاند. نگاه او به ردههای
همبودین نیز راستایی همسان داشته است; او از هرگونه ساختار, برچسب و یا الگوهایی که میخواند کس را در چارچوبهایِ از پیش ساخته بگنجانند بیزار بوده است و این از معدود ویژگیهایی است که او تا به امروز نگه
داشته است و جدا از همهیِ واژگشتها و دگرشهایِ ژرف, او همچنان از چارچوبگرایی رویگردان است.
دگرگونی و ستیز درونی او درست از جایی جوانه زد که او آغاز به پذیرش این چارچوبهای از پیش داده شده کرد. او پیش از
این واژگشت بزرگ, از هر آنچه که مایهیِ دستهبندی و ردهبندی شخص بود احساس بیزاری از خود نشان میداد. هوش, دین,
خانواده و .. همه برچسبها و چارچوبهایی بودند که شخص بی هیچ اراده در آنها گنجانده شده و از بیرون رفتار او رگولاریزه و هنجاریده میشد.
خاستگاه این دگرگونیها به جایی بازمیگردد که امیر, اخلاقیات را با لذتگرایی جایگزین نمود. در دنبالهیِ این فرایند
امیر کم کم دریافت که ارادهیِ آزاد, آنچه او پیشتر به آنها بهایی بسیار گران میداده در این دیدگاه نوین نه تنها ارزش
لذتآفرینی چندان ندارد, چه بسا خود پادارزشی هم به شمار میرود. هر چه باشد او به چشم خود میدید که نمونهوار چه دینداران
فراوانی آن بیرون هستند که با اندیشههایِ خداپرستانه جلقهایِ عرفانی میزنند و میدید که چگونه خوشباورانه و گوسفندوارانه به زندگی
آن جهان دلمیبندند. اینها, این آسانی و خوشباوریها برای او که در خانوادهای دین گریز بزرگ شده بود شگفتیآور بودند.
او دریافت که ارادهیِ آزاد, کنترل بر روی سرنوشت خویشتن, آزادی در کردار و ... همه چیزهایی overrated میباشند که
در فلسفهیِ هدانیستیک (و نه هدونیستیک) او جایگاهی به آن والایی ندارند. ارادهیِ آزاد برای او اکنون در این بود که
بتوان با پرداختن به بازیهایِ اجتماعی از نردبانهایِ ترّقی بالا رفته و به میوههایِ خوشمزه و خوشگوارتر, پرستیژ و
سرانجام کُسان و دخترکان جوانتر و پریپیکرتر دست یافت. این اراده, در جهانی که او میزیست شدنی بود, او هتّا با
بازگشت برنامهریزی شده به ایران دریافت که گمان او درست بوده و در آنجا, هتّا راه هموارتر و رنگینتر است.
او امروز متعجب است که چرا دیگران, این کسانی که پیرامون او هستند نمیتوانند بخوبی او ببینند که چه اندازه
روی زندگی اشان کنترل و اراده دارند. او با پیشبینی من تا دیرزمانی خواهد کوشید که برخی را به راه روشناندیشانهیِ
خودش بیاورد و به آنها بفهماند که راه ترقی و تعالی در این جهان در جد و جهد ماجراجویانه برای بالا رفتن از نردبانهایِ موفقیت است.
او در نگاه نوین, پذیرای ساختارها و قالبهایِ داده شده از سوی طبیعت است. میتوان تا آنجا پیشرفت که او را آیینگرا نامید.
امیر امروز جهان را بگونهای دوست دارد که در آن هر کس در چارچوبهایِ از پیش داده زاده شود, ولی جای پیشرفت و ترّقی نیز داشته باشد.
او امروز یک ماجراجوی آیینگراست.
--
چندی از لغزشهایِ امیر:
او به پیشانگاشتهایِ فراوانی که دربارهیِ اجتماع و تکنولوژی دارد واقف نیست.
او از تاریخچهیِ هومنی و زندگی مردمان پیشاشهرمندی (primitive peoples) تنها برداشتهایِ عامیانه و کژرفته دارد.
امیر تکنولوژی را همچنان چیزی "بیرونین" و همچنان "ابزاری در دست" میبیند. او زمانیکه گفتگوهایِ این جستار را میخواند
میاندیشد که من برای نمونه دارم از ترسهایم دربارهیِ بمب اتم یا ویروسهایِ دستساخت مینویسم. او تا اندازهای
میبیند که تکنولوژی در جاهای دیگر نیز رخنه کرده است, ولی در برایند نگاه او دو شق دارد:
[INDENT]
١- او یا آدمی را در چهرهیِ کلان راستادهندهیِ و بکاربرندهیِ تکنولوژی میبیند (احتمال کمتر).
٢- او تا اندازهیِ بالا و ناخودآگاهانهای به خودآماجی تکنولوژی آگاه است, ولی نه تنها آنرا بد نمیبیند بساکه تا
آنجا نیز پیشرفته که دربارهیِ آن فانتزیهایی نیز برای خودش درآورده است و برای نمونه آیندهیِ بشریت را در
این میبیند که سرانجام کار یک چیزی خدایگون از تکنولوژی درآورده و خودشان را از درد بیخدایی و بیکسی دربیاورند (نیچه خدا را کشت, تکنولوژی خدا را آفرید).
او بیشتر بلوفهایِ تکنولوژی را پذیرفته است و نمونهوار از هماکنون نیمخودآگاهانه برای جاودانگی دانشیک ( جاودانگی (گفتگوی دانشیک) ) دل اش را صابون زده است.
او از تاریخچهیِ هومنی و زندگی مردمان پیشاشهرمندی (primitive peoples) تنها برداشتهایِ عامیانه و کژرفته دارد.
امیر تکنولوژی را همچنان چیزی "بیرونین" و همچنان "ابزاری در دست" میبیند. او زمانیکه گفتگوهایِ این جستار را میخواند
میاندیشد که من برای نمونه دارم از ترسهایم دربارهیِ بمب اتم یا ویروسهایِ دستساخت مینویسم. او تا اندازهای
میبیند که تکنولوژی در جاهای دیگر نیز رخنه کرده است, ولی در برایند نگاه او دو شق دارد:
[INDENT]
١- او یا آدمی را در چهرهیِ کلان راستادهندهیِ و بکاربرندهیِ تکنولوژی میبیند (احتمال کمتر).
٢- او تا اندازهیِ بالا و ناخودآگاهانهای به خودآماجی تکنولوژی آگاه است, ولی نه تنها آنرا بد نمیبیند بساکه تا
آنجا نیز پیشرفته که دربارهیِ آن فانتزیهایی نیز برای خودش درآورده است و برای نمونه آیندهیِ بشریت را در
این میبیند که سرانجام کار یک چیزی خدایگون از تکنولوژی درآورده و خودشان را از درد بیخدایی و بیکسی دربیاورند (نیچه خدا را کشت, تکنولوژی خدا را آفرید).
او بیشتر بلوفهایِ تکنولوژی را پذیرفته است و نمونهوار از هماکنون نیمخودآگاهانه برای جاودانگی دانشیک ( جاودانگی (گفتگوی دانشیک) ) دل اش را صابون زده است.
[/INDENT]
.Unexpected places give you unexpected returns