10-01-2014, 11:15 PM
شوربختانه نگارش این نوشتار در مورد زندگی و شخصیت @Russell گرامی دیر شد؛ و این دیر شدن دلیلی نداشت جز درگیری ها و حیرت های فلسفی من در زندگی...
بگذریم، خوشحالم که بار دیگر انگیزه ای پیش آمده تا بنویسم. و این بار در مورد یکی دیگر از دوستان که سال هاست دورادور او را می شناسم و امیدوارم خواندن این نوشتار برای راسل عزیز، لذت بخش و مفید باشد.
راسل را فردی تپل و کمی چاق تصور می کنم. کمی شبیه به یکی از آواتارهای قبلی اش که مربوط به کریستوفر هیچنز بود. در دنیای ذهنی من، راسل موهایی کوتاه، به قهوه ای تیره و بدون مدل دارد. او هنگام حضور در جامعه و هنگام میهمانی ها تلاش می کند لباس ها، مدل مو و ریش های خود را آنطور که می پسندد به عنوان فردی با متانت و روشنفکر نمایان سازد و البته گویا به تازگی پی برده که مردم جامعه اش گاگول تر از این حرف ها هستند که بتوانند از مدل لباس ها و ظاهر او، کمی به شخصیت روشن اندیشش پی ببرند!
او در ابتدای بی دینی اش فردی بسیار پر حرارت در نقد دین و بحث با دین داران و ستیز با حکومت اسلامی ایران بوده، ولی رفته رفته از آتش این حرارت او کاسته شده و راسل کم کم به سوی هم اندیشان خودش متمایل گردیده است. فردیست در برابر پیشامدهای زندگی منطقی. اهل محاسبه و حساب و کتاب هزینه های زندگی و درآمدهایش. با وجود اختلاف در عقایش با خانواده و دوستانش، سعی کرده شکل روابط خود را با آنها به خوبی حفظ کند. به زندگی و اجتماع امیدوار است و کمتر در انزوا بوده. با وجود تلاشش برای برقراری یک رابطه خوب با جنس مخالف، چندان نزد دختران جذاب نیست. شاید به خاطر مزاج سرد روانی اش یا عدم جذابیت هیکلش برای خانم ها!
از هنگامی که راسل را در دنیای مجازی می شناختم(پیش از اینکه ایشان با من آشنا شوند) روند رو به رشد چشمگیری در شخصیت و منش او توجهم را جلب کرده...طوری که گویا ایشان به طور جدی در حال مطالعه و اندیشیدن به موضوعات مهند و اساسی فلسفی می باشد و بدون تعصب و یا خودفریبی روشن فکرانه، باورهای ابطال شده ی پیشین خود را رها می کند. او در میان بحث های ایدئولوژیک فلسفی که در این انجمن میان فرگشت گرایی،خردگرایی،هدونیسم،عمل گرایی و... در گرفته به دقت و باریک بینی به نظاره و تامل می پردازد ولی فکر می کنم می بایست جسارت بیشتری از خود نشان دهد و از انفعال خارج شده و اجازه دهد باورها و عقایدش در گرو گفتمان و دیالکتیک کوبیده شوند و صیقل بیابند. مهم نیست چه قدر در یک بحث فلسفی و یا دانشیک بی اطلاع باشیم، بلکه آنچه مهم است جسارت و پرسیدن بی محابا برای آموختن و یافتن فربود؛ و نداشتن واهمه از خجالت، تمسخر و سر فرود آوردن در برابر حقایق زشت و دردناک است...
برای من یکی از پرسش برانگیز ترین موارد در مورد راسل، نام کاربری ای است که برای خود برگزیده. در خوشبینانه ترین حالت این طور برداشت می شود که او کاملا خود را با برتراند راسلِ فیلسوف هم ذات می بیند و به طور منطقی انتظار می رود که این هم ذات پنداری را بتواند منطقا ثابت کند. و کاملا با همه ی عقاید برتراند راسل موافق است و قدرت دفاع و تبیین از آنها را هم دارد! اگرنه؛ من نمی توانم دریابم که چرا یک فرد به فرهیختگی ایشان باید نام فیلسوفی را برخود بنهد و به گونه ای استقلال شخصیتی/فلسفی خود را متزلزل نشان دهد؟! چه این شناسه برایش قدیمی باشد و چه نسبت به آن فیلسوف ارادت فراوانی داشته باشد...
نقد دیگر من به ایشان نگارش شلخته و ناموزون لغات و جملات و اشتباهات تایپی فراوانی است که به چشم می خورد. خصوصا که ایشان بیان داشته اند که به نویسندگی علاقه مندند؛ پس این موضوع اهمییت بیشتری می یابد. فکر نمی کنم لازم به توضیح باشد که یک خواننده ی باریک بین و دقیق، هنگام مواجه با جملات شلخته و ناموزون چه احساسی پیدا می کند؛ و چه طور کار نویسنده را توهین به شعور و شخصیت خود در می یابد!
به نظر می رسد راسل گرامی چندان دوستی هم اندیش خود در دنیای واقعی نداشته و به این انجمن و دوستان هم اندیش خود در دنیای مجازی بسیار دلبسته است. او همچنین مجذوب برخی از شخصیت های این انجمن شده؛ چنانکه از خلوتی اینجا بسیار ناخشنود است و با وجود آگاهی از وضعیت رو به افول فروم نویسی فارسی زبانان و تمام حاشیه هایی که این انجمن داشته، بااینحال همچنان تلاش می کند انجمن دفترچه را محیطی گرم و پویا از گفتمان های فلسفی و دانشیک ببیند.او به طور جدی بسیاری از وقت خود را صرف پرداختن به مباحث دانشیک،اخلاقی،سیاسی،اجتماعی،دینی،اسلام ستیزی و... نموده و گویا بسیاری از تحولات عمیق فکری و فلسفی او در دنیای مجازی و خصوصا در انجمن دفترچه رقم خورده است. ولی من کاملا دوستانه و صمیمانه به راسل پیشنهاد می کنم که برای خودشکوفایی بیشتر و قدم گذاشتن به فراتر از بحث های اینجا؛ از این انجمن، کاربرانش(حتی جذاب ترین و دانشمندترین آنها) و همچنین نگارنده این مطالب گذر کند به سوی انزوا، تمرکز و تامل بیشتر بر خویشتن خویش. گرچه در این صورت گویا تمام هستی و حتی موجودات جامعه درونی اش هم به این عمل او واکنش سخت و منفی نشان می دهند؛ اما در ورای چیرگی بر آن مقاومت ها و رنج ها، فضیلت هایی نهفته که کمتر کسی بدانها دست یافته است.
راسل بر بسیاری از نوشتارهای من در گرو خردگرایی پسند ها و سپاس هایی می زند که نمی دانم آیا براستی سخنانم را درک می کند و موافق آنهاست یا این سپاس زدن ها دلیلی دیگر دارد؛ ولی در هر حال اگر او به خردگرایی امیدوار است؛ من هم امیدوارم از این موضوع آگاه باشد که خردگرایی شعله ی شمعیست در تاریکی مطلق! این شمع برای ما روشنایی آورده ولی همان فلسفه ی "روشنایی بودنش" نظم تاریکی را برهم زده و چیزهایی را روشن می سازد که ما هرگز نباید ببینیم! این تصمیم با توست راسل جان که این شمع را خاموش کنی یا تاب دیدن جهان را با آن داشته باشی...
حتی اگر پیشنهادهای من و حرف هایم از خردگرایی برای راسل عزیز پوچ و بی معناست، دستکم بهتر است خود را با پندار پرداختن به بحث های جدی زنامردانه، ریشخند خوانندگان زن و بازیگران زن اینجا نسازد!
با نگاهی سنگین و جدی می نویسم راسل جان!!!
اگر نمی توانی از زنان چشم بپوشانی؛ به آنها جز حرف از عشق و دروغ های زیبا و همراهی با وراجی هایشان؛ بحثی دیگر نکن... تا به سادگی بپنداری که آنها را به دست آورده ای و مبادا که آنها سکسشان را از تو دریغ کنند!
بگذریم، خوشحالم که بار دیگر انگیزه ای پیش آمده تا بنویسم. و این بار در مورد یکی دیگر از دوستان که سال هاست دورادور او را می شناسم و امیدوارم خواندن این نوشتار برای راسل عزیز، لذت بخش و مفید باشد.
راسل را فردی تپل و کمی چاق تصور می کنم. کمی شبیه به یکی از آواتارهای قبلی اش که مربوط به کریستوفر هیچنز بود. در دنیای ذهنی من، راسل موهایی کوتاه، به قهوه ای تیره و بدون مدل دارد. او هنگام حضور در جامعه و هنگام میهمانی ها تلاش می کند لباس ها، مدل مو و ریش های خود را آنطور که می پسندد به عنوان فردی با متانت و روشنفکر نمایان سازد و البته گویا به تازگی پی برده که مردم جامعه اش گاگول تر از این حرف ها هستند که بتوانند از مدل لباس ها و ظاهر او، کمی به شخصیت روشن اندیشش پی ببرند!
او در ابتدای بی دینی اش فردی بسیار پر حرارت در نقد دین و بحث با دین داران و ستیز با حکومت اسلامی ایران بوده، ولی رفته رفته از آتش این حرارت او کاسته شده و راسل کم کم به سوی هم اندیشان خودش متمایل گردیده است. فردیست در برابر پیشامدهای زندگی منطقی. اهل محاسبه و حساب و کتاب هزینه های زندگی و درآمدهایش. با وجود اختلاف در عقایش با خانواده و دوستانش، سعی کرده شکل روابط خود را با آنها به خوبی حفظ کند. به زندگی و اجتماع امیدوار است و کمتر در انزوا بوده. با وجود تلاشش برای برقراری یک رابطه خوب با جنس مخالف، چندان نزد دختران جذاب نیست. شاید به خاطر مزاج سرد روانی اش یا عدم جذابیت هیکلش برای خانم ها!
از هنگامی که راسل را در دنیای مجازی می شناختم(پیش از اینکه ایشان با من آشنا شوند) روند رو به رشد چشمگیری در شخصیت و منش او توجهم را جلب کرده...طوری که گویا ایشان به طور جدی در حال مطالعه و اندیشیدن به موضوعات مهند و اساسی فلسفی می باشد و بدون تعصب و یا خودفریبی روشن فکرانه، باورهای ابطال شده ی پیشین خود را رها می کند. او در میان بحث های ایدئولوژیک فلسفی که در این انجمن میان فرگشت گرایی،خردگرایی،هدونیسم،عمل گرایی و... در گرفته به دقت و باریک بینی به نظاره و تامل می پردازد ولی فکر می کنم می بایست جسارت بیشتری از خود نشان دهد و از انفعال خارج شده و اجازه دهد باورها و عقایدش در گرو گفتمان و دیالکتیک کوبیده شوند و صیقل بیابند. مهم نیست چه قدر در یک بحث فلسفی و یا دانشیک بی اطلاع باشیم، بلکه آنچه مهم است جسارت و پرسیدن بی محابا برای آموختن و یافتن فربود؛ و نداشتن واهمه از خجالت، تمسخر و سر فرود آوردن در برابر حقایق زشت و دردناک است...
برای من یکی از پرسش برانگیز ترین موارد در مورد راسل، نام کاربری ای است که برای خود برگزیده. در خوشبینانه ترین حالت این طور برداشت می شود که او کاملا خود را با برتراند راسلِ فیلسوف هم ذات می بیند و به طور منطقی انتظار می رود که این هم ذات پنداری را بتواند منطقا ثابت کند. و کاملا با همه ی عقاید برتراند راسل موافق است و قدرت دفاع و تبیین از آنها را هم دارد! اگرنه؛ من نمی توانم دریابم که چرا یک فرد به فرهیختگی ایشان باید نام فیلسوفی را برخود بنهد و به گونه ای استقلال شخصیتی/فلسفی خود را متزلزل نشان دهد؟! چه این شناسه برایش قدیمی باشد و چه نسبت به آن فیلسوف ارادت فراوانی داشته باشد...
نقد دیگر من به ایشان نگارش شلخته و ناموزون لغات و جملات و اشتباهات تایپی فراوانی است که به چشم می خورد. خصوصا که ایشان بیان داشته اند که به نویسندگی علاقه مندند؛ پس این موضوع اهمییت بیشتری می یابد. فکر نمی کنم لازم به توضیح باشد که یک خواننده ی باریک بین و دقیق، هنگام مواجه با جملات شلخته و ناموزون چه احساسی پیدا می کند؛ و چه طور کار نویسنده را توهین به شعور و شخصیت خود در می یابد!
به نظر می رسد راسل گرامی چندان دوستی هم اندیش خود در دنیای واقعی نداشته و به این انجمن و دوستان هم اندیش خود در دنیای مجازی بسیار دلبسته است. او همچنین مجذوب برخی از شخصیت های این انجمن شده؛ چنانکه از خلوتی اینجا بسیار ناخشنود است و با وجود آگاهی از وضعیت رو به افول فروم نویسی فارسی زبانان و تمام حاشیه هایی که این انجمن داشته، بااینحال همچنان تلاش می کند انجمن دفترچه را محیطی گرم و پویا از گفتمان های فلسفی و دانشیک ببیند.او به طور جدی بسیاری از وقت خود را صرف پرداختن به مباحث دانشیک،اخلاقی،سیاسی،اجتماعی،دینی،اسلام ستیزی و... نموده و گویا بسیاری از تحولات عمیق فکری و فلسفی او در دنیای مجازی و خصوصا در انجمن دفترچه رقم خورده است. ولی من کاملا دوستانه و صمیمانه به راسل پیشنهاد می کنم که برای خودشکوفایی بیشتر و قدم گذاشتن به فراتر از بحث های اینجا؛ از این انجمن، کاربرانش(حتی جذاب ترین و دانشمندترین آنها) و همچنین نگارنده این مطالب گذر کند به سوی انزوا، تمرکز و تامل بیشتر بر خویشتن خویش. گرچه در این صورت گویا تمام هستی و حتی موجودات جامعه درونی اش هم به این عمل او واکنش سخت و منفی نشان می دهند؛ اما در ورای چیرگی بر آن مقاومت ها و رنج ها، فضیلت هایی نهفته که کمتر کسی بدانها دست یافته است.
راسل بر بسیاری از نوشتارهای من در گرو خردگرایی پسند ها و سپاس هایی می زند که نمی دانم آیا براستی سخنانم را درک می کند و موافق آنهاست یا این سپاس زدن ها دلیلی دیگر دارد؛ ولی در هر حال اگر او به خردگرایی امیدوار است؛ من هم امیدوارم از این موضوع آگاه باشد که خردگرایی شعله ی شمعیست در تاریکی مطلق! این شمع برای ما روشنایی آورده ولی همان فلسفه ی "روشنایی بودنش" نظم تاریکی را برهم زده و چیزهایی را روشن می سازد که ما هرگز نباید ببینیم! این تصمیم با توست راسل جان که این شمع را خاموش کنی یا تاب دیدن جهان را با آن داشته باشی...
حتی اگر پیشنهادهای من و حرف هایم از خردگرایی برای راسل عزیز پوچ و بی معناست، دستکم بهتر است خود را با پندار پرداختن به بحث های جدی زنامردانه، ریشخند خوانندگان زن و بازیگران زن اینجا نسازد!
با نگاهی سنگین و جدی می نویسم راسل جان!!!
اگر نمی توانی از زنان چشم بپوشانی؛ به آنها جز حرف از عشق و دروغ های زیبا و همراهی با وراجی هایشان؛ بحثی دیگر نکن... تا به سادگی بپنداری که آنها را به دست آورده ای و مبادا که آنها سکسشان را از تو دریغ کنند!
[ATTACH=CONFIG]4430[/ATTACH]
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...