فکر می کنم یکی از جذابیت ها و ویژگی های ارتباط با دیگران در دنیای مجازی(اینترنت) در این است که افراد خودآگاه و یا ناخودآگاه تصاویری ذهنی از چهره،خلق و خو،لباس پوشیدن و طرز صحبت و رفتار طرف مقابلشان پیدا می کنند. مهم نیست در فربود چه کسانی و از کجای دنیا با ما ارتباط برقرار کرده اند و چه قدر در آنچه از خود بیان داشته اند صادق بوده اند.
بلکه بیشتر آن تصور و انگاشت ذهنی ای که ما از آنها داریم و یا مایلیم داشته باشیم، در میزان ارتباط ما با آنها اثر گذار است. شاید ما شخصیتِ فردی را در دنیای مجازی بسیار جذاب و والا بپنداریم؛ اما شخصیت او در دنیای واقعی برایمان نفرت انگیز باشد! و یا شاید هم بر عکس.
سخن در این باره فراوان است که چه قدر افراد می توانند در دنیای مجازی نسبت به دنیای واقعی متفاوت باشند و چه قدر کیفیت و نوع ارتباط ها در دنیای مجازی می تواند لذت بخش و یا رنج آور باشد.
به هر روی هدف از این جستار پرداختن غیر جدی به یکی از جذابیت های ارتباط با انسان ها در جهان مجازیست. بیان و ابراز هر نوع تصورات و انگاشت های ذهنی نسبت به کسانی که شاید سالهاست آنها را می شناسیم ولی هرگز آنها را ندیده ایم...و شاید هرگز هم نبینیم. ولی ممکن است پیوندی عاطفی و عمیق میان مان با آنها شکل گرفته باشد.
انجمن دفترچه، با وجود محیط همیشه خلوت، خشک و سنگینی که داشته؛ دارای جامعه ی هموندانی عجیب؛ و ارتباط هموندانش بایکدیگر بسیار پیچیده و جالب بوده. بسیاری سالهاست یکدیگر را دورادور می شناسند و لی به خاطر نامتعارف بودن عقاید و باورهایشان هیچ گاه نتوانسته اند یکدیگر را از نزدیک ببینند و شاید همین موضوع یکی از فرنود های خاص شدن محیط این انجمن باشد. به طوریکه من در سالها زندگی و پرسه زدن در محیط های اینترنتی مختلف، نمونه آن را ندیده ام.
از این رو بیان احساسات،دیدگاه ها، انگاشت ها و هر چه در مورد دیگر دوستان در این انجمن در ذهن داریم؛ می تواند جذاب و بسیار گیرا باشد.
لازم است مطالبی را بیان کنم؛ که در اینجا هر نوع انگاشت ذهنی و ابراز احساسات نسبت به دیگر هموندان ممکن است کاملا آزادانه و صریح بیان شود. پس پیشنهاد من به دوستان قبل از قربانی کردن سوژه مود نظرشان، کسب رضایت وی می باشد( هـّـه ... هــّّـــه در این صورت می توان با خیالی آسوده تجسمی وحشتناک را به نمایش گذاشت)
همچنین پس از بیان تصورات و انگاشت ها نسبت به سوژه، فرد سوژه می تواند در میزان درستی یا نادرستی آن توصیفات انتزاعی توضیح دهد(البته تا جایی که موجب شناسایی هویت او توسط گرگان در کمین نشسته ج.ا نشود)
بسیار خوب...
در اینجا همه ی هموندان می توانند انگاشت ذهنی شان را هر طور که در ذهن می بینند از من بیان کنند...
در راستای این تاپیک،استفاده از مطالب صندلی داغ دوستان می تواند بسیار کمک کننده باشد؛ ولی من که بر روی صندلی داغ ننشسته ام چه؟!
به درک! من حوصله ی نشستن روی آن صندلی را ندارم... فکر می کنم در این انجمن به قدر کافی برای شکل گیری یک تصور ذهنی از خودم برای دیگران نوشته ام و همین عدم تمایلم به نشستن روی آن صندلی+ توضیح درباره خودم در پروفایل+امضاء ها+ آواتارها می توانند یاری دهنده باشند؛ اگر باز هم کسی از دوستان پرسش هایی برای تکمیل تصویر ذهنی اش از من در ذهن دارد، همین جا بپرسد تا پاسخ دهم.
این جستار درست است که هدفی جدی ندارد، اما می توان از آن مفاهیم روانشناختی و انسان شناسانه ی بسیاری دریافت کرد. خصوصا در مورد میزان درستی شناخت و برداشتمان از شخصیت یکدیگر!
Incoming : Extreme psychobabble
شما دوست گرامی، احتمالاً مبتلی هستید به درجات خفیف تا متوسطی از
آتیسم یا
اسپرگر، به این معنی که روابط و کنشهای طبیعی مردم در جامعه برایتان کاملاً بیمعنیست و این باعث میشود که یا در ارتباط با آنها ناتوان باشید، یا کاملاً نقش بازی بکنید. به نظر میرسد این ناتوانی سیپتومیک را به پای خردگرایی نوشتهاید و پس از مدتی تعمق به این نتیجه رسیدهاید که اگر نمیفهمید چرا مردم موقع سلام کردن آنطور رفتار میکنند و یا موقع صحبت کردن حالات و شمایل خاصی دارند یا بهخصوص اینکه روابط عاطفی میان آنها چگونه شکل میگیرد و کامل میشود بخاطر خردگرایی کم آنهاست یا چیزی شبیه به این. این مساله هنگامی بر من هویدا شد که شگفتی و جذابیت و بهت شما را به هنگام ملاحظهی روابط عاطفی کاربران انجمن نسبت به یکدیگر در پاتوق ملاحظه کردم. یک چیزی بیگانه و عجیب بود برایتان. بعلاوه، این فاصلهای که از عقاید خود دارید و از «احساساتی» شدن آدمهای دیگر به هنگام بحث پیرامون عقایدشان متعجب میشوید.
من گمان میکنم که میان دو گزینهای که پیش روی افرادی همچون شما هست، یعنی بازیگری برای بدست آوردن دل دیگران یا انکار توأم با بیزاری آنها و پذیرش درخودماندگی، شما راه دوم را برگزیدهاید زیرا نه فقط از نظر اجتماعی مشکل داشتهاید، از نظر جسمانی هم بسیار ضعیفالبنیه بودهاید و در کودکی مورد قلدری و اذیت و آزار همسالان خود قرار گرفتهاید و از آنجاکه احتمالاً هیچ برادر یا خواهری نداشتهاید، یا فاصلهی سنی آنها زیاد بوده، یا دستکم مثل خودتان اوتیستیک نبودهاند، این باعث شده که به انزوایی خودخواسته خو بگیرید و از طریق Day Dreaming جهانی آلترناتیو برای خود بپردازید که در آن «قدرت درونی» دارید و با آدمهایی خیالی، روابطی خیالی برقرار میکنید، چون نه هرگز قدرت بیرونی چنانکه برازندهی خود میدانستهاید داشتهاید و نه هرگز دوستی حقیقی.
ازلت احتمالاً واژهی خوبی برای توصیف موقعیت شما در زندگی باشد، حتی اگرهم من اشتباه کرده باشم و «بازیگری» را به عنوان روش ساختن با واقعیت برگزیده باشید، باز هم تنها هستید، ولو در جمع. احتمالاً چندبار کوشیدهاید با صداقت آنچه میاندیشید و احساس میکنید را بیان بکنید و من مطمئنم صادقانه کوشیدهاید روابط بین آدمها را درک بکنید اما به صرف گفتن آنچه فکر میکردهاید یا پرسیدن دربارهی آنچه به نظرتان عجیب میآمده مورد تمسخر، دهشت یا بیزاری قرار گرفتهاید و این احساس سرخوردگی عمیقی در شما شده.
میان خردگرایان استوئیک، جنونپیشگان خشن و دیگر آتیستها تنها جاییست که احساس آرامش و امنیت و «تعلق» میکنید، و دلیل اینکه به رغم نداشتن هیچگونه وابستگی عاطفی باز به این انجمن برمیگردید این است که اینجا گلچین خوبی از این جانورها داریم. چرا جنونپیشه و خردگرا؟ خردگرای استوئیک میکوشد بر آنچه شما در انسانها نمیفهمید فایق بیاید و آنرا از منظر فلسفی باطل و مایهی ضعف میداند، پس برای درخودماندگی شما توجیه فلسفی یافته. جنونپیشه کسیست که دقیقاً مثل شما فاقد درکی معنادار و تجربهای دست اول از عواطف و روابط انسانیست(علاقهی شما به دثمتال و اینها).
اینجا چهار دفعه هشدار دادید که مبادا کسی از آنچه میخواهید بگویید برنجد و دست آخر هم خودتان را گوشت قربانی کردید که بگویید «آنچه عوض دارد گله ندارد» نه به این خاطر که عواطف ما اهمیتی میدهید بلکه چون اصلاً نمیدانید مردم چه موقع و از چه چیزهایی و اصلاً چرا میرنجند، عصبانی میشوند، مقاومت نشان میدهند و پنجول میکشند.
خانوادهی بیچارهتان احتمالاً آدمهای دلسوز و مهربانی و البته ضعیفی هستند که نمیتوانند در برابر رتوریک با دقت تنظیم شده و خونسردی درک شدهی شما از خودشان و مواضعشان و موجودیت کلیشان دفاع بکنند، و این باعث صد چندان شدن احساس غریبگی در شما میشود(چه رنجی بالاتر از اینکه هیچ چیز شما را نزدیکترین کسانتان درک نکنند؟). در انزوای اجتماعی خود به این نتیجه رسیدهاید که این میباید موقعیت پیشفرض همهی بشریت باشد و اگر در زندگی تنها بودهاید، به این معنی نیست که در عذاب مداوم نیز تنها هستید، فقط باقی آنقدر باهوش نیستند که دلیل عذاب مداوم خود را بفهمند و در جهت «حل» آن بکوشند(با خیالپردازی و Day Dreaming و «قدرت درونی» و...). از آنجاکه زنان در نمایش اینکه کوچکترین دغدغهای در پیادهسازی و فهم و انجام مسائلی که شما هرگز قادر به درک و آموختنشان نبودهاید ندارند احساس بیزاری و چندشی قابل درک به آنها، و هر مردی که همچون آنها بیاندیشید و رفتار بکند دارید. این نه مثل بیزاری که من احساس میکنم برآمده از عشق به مردانگی و بیزاری از زنانگیست، برای شما مردانگی هم احتمالاً به اندازهی زنانگی چندشآور و عجیب و بیمعنی باشد(چرا مردان با هم چنین میکنند؟ چرا فلان رفتار بینشان باب است؟ چرا این دو مرد تا این حد به هم احساس نزدیکی میکنند و آن دو تا چنین از هم بیزارند؟...).
با قطعیت و اعتمادبنفس بامزهای سخن میگویید که این روزها کم پیدا میشود و نشان میدهد که نه فقط عزیز دردانهی مادرتان بودهاید، از این عزیزدردانگی چندان خشنود و راضی نبودهاید.
دربارهی سر و شکلتان بجز لاغر بودن، من احتمال میدهم پوست روشن و دماغ کشیده و چشمان بیحالتی داشته باشید. یک لبخند ِ دستپاچه همیشه روی صورتتان نقش میبندد و هر وقت از خانه بیرون میروید یا نگاهتان به زمین دوخته میشود یا به دوردستها، هیچوقت به چشم دیگران. اغلب مجبور میشوید حرفتان را دوبار تکرار بکنید. از شلوار لی خوشتان نمیآید، کتان و اسپرت را ترجیح میدهید. موهایتان همیشه نامرتب است و روزی یکی دو بار حمام میروید.
چیزی ک امیر گفت بیشتر بدرد تاپیک " کاربرآزاری " می خوره تا اینجا ! :) قبل از اینکه نظرم رو درباره راسیونالیست بدم اجازه می دوم دوستان منم مسخره کنن ~
Alice نوشته: قبل از اینکه نظرم رو درباره راسیونالیست بدم اجازه می دوم دوستان منم مسخره کنن ~
دربارهی ظاهرتان من پیشتر نظرم را گفتهام، دربارهی شخصیتتان هم.. :
> زن
> شخصیت
فقط یکی را انتخاب بکنید.
آها همون ک گفتی خیلی دافی؟؟؟ آها یادم اومد ! :) ولی قبول نیس ؛ درباره راسیونالیست این همه توضیح دادی منو تو یه خط خلاصه کردی ! @.@
Alice نوشته: آها همون ک گفتی خیلی دافی؟؟؟ آها یادم اومد ! :) ولی قبول نیس ؛ درباره راسیونالیست این همه توضیح دادی منو تو یه خط خلاصه کردی ! @.@
دربارهی راسیونالیست یک ماه دیگر هم میتوان گمانهزنی کرد چون صاحب اندیشههای والا و دغدغههای سترگ و پرسمانهای برازنده است، دربارهی شما ولی بانو من برای نوشتن همان نیم خط هم به نفسنفس افتاده بودم.
اگر آنی که امیر در مورد خردگرا نوشت به درد کاربرآزاری می خورد، اینی که در مورد شما نوشت به درد جستاری نویی با عنوان «کاربرترکانی» می خورد!
Ouroboros نوشته: شما دوست گرامی، احتمالاً مبتلی هستید به درجات خفیف تا متوسطی از آتیسم یا اسپرگر، به این معنی که ...
آ...هِــی...(شکلکی برای توصیف حالت چهره ام پس از خواندن نظرتان نیافتم!)
اگر حسرت خوردن را کاری احمقانه و بیانگر ضعف نمی دانستم؛ اکنون به خود اجازه می دادم که حسرت بخورم که ای کاش آنچه شما در مورد شخصیتم و ابتلا به آن بیماری ها بیان داشته اید، درست بود!
برای لوس نشدن جستار، من از بیان دقیق تر میزان درستی و نادرستی انگاشت ذهنی شما در اینجا خودداری می نمایم؛ و ضمن سپاس از بیان مفصل و صریح آن، اگر تمایل و جذابیت کافی برایتان دارد، گفتگو پیرامون درستی و نادرستی انگاشت ذهنی تان را در گفتگوی خصوصی بیان نمایم؟
به دیگر دوستان نیز توصیه می کنم برای حفظ جذابیت و نظم اینجا، پس از ابراز انگاشت های ذهنی از یکدیگر، بحث های پیرامون میزان درستی آنها در گفتگوهای خصوصی دنبال شود.(حتی خارج از آن تالار پنهان رسوا شده یا پیام های خصوصی این انجمن)