06-02-2014, 09:29 AM
نقل قول:- چه چیزی را در زندگی از دست دادهای که اکنون بیش از هر چیز دیگری دلت برای آن تنگ میشود؟
- گفتهای که «مردانگی» به نظرت سرکوبگر و «به زیان مردان» است، به باور تو اگر سلحشوری و جنگاوری و غیرتمندی و حقیقتجویی و خیالپردازی را کنار بگذاریم چه چیزی دیگری در این جهان باقی میماند؟ حواست باشد که من منکر سرکوبگر بودن مردانگی نیستم، سؤالم این است که آیا آلترناتیو «مرد بودن» بدتر از مردن نیست؟
- چقدر برای «وفاداری» ارزش قائلی؟ به نظرت آیا در جامعه/رابطهی ایدهآل وفاداری ارزش است؟
- ده کاری که از آنها بیزارید اما به تناوب ناگزیر به انجامشان میشوید/شدهاید؟
- نظرت راجع به ولادیمیر پوتین چیست؟
- برنامهات برای تابستان چیست؟!(بدون ذکر جزئیات خطرناک!)
- نظر شما دربارهی سیگار؟
شاید چند سال نخست جوانی ام را که بیهوده و بدون هیچ دستاورد قابل تاملی گذراندم،یک ملک مرغوبی هم داشتیم که با برادرم آنرا فروختیم و ضرر هنگفتی متحمل شدیم،چند سالی افسوس از دست رفتن آنرا می خوردم.
ببینید ما اگر از دید خرد و منطق نگاه کنیم به ضرر ما است،اما نمی توان منکر آن شد که من از رقابت،له کردن دیگر مردان،پیروزی،گاهی اوقات حمایت و مراقبت از زنان خوشم می آید و از آن لذت می برم.به نظرم طبیعت ما را برای همین ساخته و رها شدن از این بند ناممکن است.اما سخن شما هم درست است،من ترجیح می دهم بمیرم تا اینکه همچون زنان زیست کنم،ساز و کار طبیعی مغز ما هم همینگونه است،کافی است مدتی خودمان را از هیاهوی مردانگی و رقابت با دیگر مردان کنار بکشیم تا بفهمیم که چگونه دچار افسردگی حاد می شویم.اتفاقی که برای من رخ داد.پس از آن است که میفهمیم که انگیزه،سلامت عقلی،حالات روحی،شاد بودن یا غمگین بودن،قدرت تصمیم گیری و حتی نوع نگرش مان به دنیا به شدت وابسته به پرداختن یا عدم پرداختن به همین لذایذ پست و حیوانی است.از دید من اصلی ترینش هم رقابت و تلاش مداوم برای پیروزی است،حسی که پس از پیروزی به مرد(شاید هم زن) دست می دهد با هیچ چیزی قابل قیاس نیست.
بله،وفاداری در قبال دیگر مردان برای من ارزشمند است و یکی از اصول زندگی من است و گاها هم برای پایبند بودن به آن ضرر کرده ام.اما در قبال زنان خیر،چراکه به نوعی با طبیعت من در تضاد است.به نظرم اوج و حد نهایت وفاداری را می توان در روابط برادری مشاهده کرد.بی خود و بی جهت نبوده که مردان قرن ها پیش پیمان "برادری" با یکدیگر می بستند و سعی می کردند تا سر حد جان خود به آن پایبند باشند،به نظرم فضیلت راستین است.
اولیش توالت رفتن است مگر به هنگام مستی:)2-تحمل بلاهت و نادانی زنان و برخی در مردان در مهمانی های خودمانی و عدم مخالفت با آنها3-یک دورانی مجبور بودم برای رسیدن به هدفی لاس زدن های یک زنک پیر خرفت چروک را تحمل کنم و با آن همراهی کنم.4-رفتن سر کلاس دانشگاه5-ظرف شستن و کارهای خانه6-آشپزی7-رانندگی با ماشین(عاشق رانندگی با موتورام).
دیگر هرچه فکر می کنم چیزی به ذهنم نمی رسد.اگر قرار باشد این همه کار نفرت برانگیز را انجام دهیم که همان بمیریم بهتر است.:)
به نظرم او اکنون قدرتمندترین مرد جهان است،سرگذشتی تا حدی تحسین بر انگیز دارد.بدون شک یکی از همان آلفاهای طبیعی است.بعید نیست از کاهش قدرت اوباما و آمریکا استفاده کند و روز به روز قلمرو تحت سیطره ی خود را افزایش دهد.در مورد کارهایش برای روسیه که می خوانیم قابل ستایش است اما خب سیاستمدار است وسلطه جو و سرکوبگر، شاید هم هیتلری دیگر کسی چه می داند.
بدبختانه شغل من به گونه ایست که تعطیلاتم در زمستان است به جای تابستان،این است که برنامه ام همان "خرکاری" است.
هیچگاه با سیگار رابطه ی خوبی نداشته ام.کشیدن آن احساس فوق العاده بدی به من می دهد و احساس خفگی می کنم،اما قلیان را همه جوره پایه ام.