05-31-2014, 09:54 AM
14-راستش به نظرم این پرسش تا حدودی گنگ و مبهم است،منظور خود "علم" و "مذهب" در متن،اصول و چارچوب است یا آشتی پذیری ِ پیروان این دو.اگر مورد اول مورد نظر است واضح است که این دو آشتی پذیر نیستند،چراکه کاملا در تضاد یکدیگرند،مذهب بر پایه ی ایمان به یک فرد بنا شده،ادعاها همگی اثبات ناپذیراند،هرگونه مخالفتی به اشد مجازات محکوم می شود و غیره اما پیروان این دو سالها است که با مسالمت در کنار یکدیگر زندگی می کنند به چند دلیل:نخست آنکه بیشینه ی دین داران،دیندار "واقعی" نیستند و همه ی دستورات دین شان را مو به مو اجرا نمی کنند،دوم آنکه دانش چیزی یکسره سودآور و مفید است برای انسان و دین داران آنقدر ابله نیستند که با مخالفت با دانش زندگی خود را تباه کنند و آخر هم آنکه خیلی از مبلغان مذهبی هم می کوشند هرجایی که تضادی میان علم و دانش است ماله به دست وارد شوند،یکی از توضیح فرگشت در قرآن سخن می گوید و دیگری می خواهد بر اساس اصل بقای انرژی و جرم وجود خدا را اثبات کند،در واقع دینداران چاره ای جز تسلیم و ماله کشی در برابر قدرت علم ندارند.
15- به وجود فضای "سالم" سیاسی باور ندارم،به نظرم سیاستمداران همگی قدرتمندان و ثروتمندانی هستند که تنها برای کسب قدرت بیشتر به این سمت روانه می شوند،این است که هیچ اعتمادی به ایشان ندارم اما اگر روزی ثروت بسنده برای ورود به دنیای سیاست داشته باشم بیگمان شانس خود را امتحان خواهم کرد.
16-خیر،نقوش سنتی زن و مرد از دید من کاملا به ضرر مردان است و بازنده ی نخست و آخر مردان اند نه زنان،در اینباره نظراتم در بحث ها موجود است،اما باور هم ندارم که بشود به این سادگی ها این بند ها را گسست،نبرد میان خرد(؟) و هورمون است و به نظرم هیچ مردی که از قدرت کافی برخوردار نباشد قادر به رهایی از این بند ها نیست،مردان اکثرا در حال کولی دادن هستند و زنان در حال خر سواری.شاید اگر نیک بنگریم و در همین "بازی" که بحث آن نقل مجالس انجمن است باریک شویم در یابیم که این هم کم به زیان مردان نیست،اما خب چه می شود کرد از گزینه های دیگر صد پله بهتر است.نهایت اتفاقی که رخ خواهد داد این است که گروه اندکی از مردان فوق العاده باهوش می فمهند چه خبر است و یا به کنج انزوا کشیده می شوند و در تنهایی مطلق خودکشی می کنند و یا برای به قول دوستمان امیر برای سود ِ حداکثری خود تلاش می کنند و بیشتر به این کثافت دامن می زنند.من البته تمام تلاشم این است که در دسته ی دوم جای داشته باشم.:)
17-طرفدار فوتبال هستم و عاشق سینه چاک لیورپول،ورزشی که خودم انجام می دهم بدنسازی است.غذا بدون شک قرمه سبزی ِ دست پخت مادرم را که پس از ماهها مشقت و سختی به تازگی یاد گرفته ام خودم بپزم.بعد از آن دیزی و شیشلیک و البته کله پاچه.اگر ساعت سه صبح در اوج خواب هم به من زنگ بزنید حاضرم برای کله پاچه بیایم،این را تمام دوستانم می دانند.همه نوع موسیقی را گوش می دهم،پیشتر سنتی و محسن نامجو گوش می دادم،اما الان دیگر حس می کنم زیادی غمگین است و به روحیات من نمی سازد.ژانر سینمایی هم کرایم و مافیایی را ترجیح می دهم.
18-فمینیسم انبوهی از دروغ های زشتی است که زنان و مردان ابله کس لیس به خورد دیگران می دهند،اینان به دروغ، بازی همه سر برد برای زنان را به نفع مردان جا می زنند تا روز به روز همان اندک مواردی که به سود مردان است را نیز از ایشان بگیرند.کمونیسم اما در متن به سود انسانها است اما قدرت طلبی ِ بی حد و حصر انسان ها را نادیده می گیرد و ساز و کار بسنده ای برای مهار این قدرت در اختیار ما قرار نمی دهد،این میشود که جز تجربه هایی به غایت تلخ خاطره ی دیگر از آن نمی ماند،اما ورژن تعدیل شده ی آن(سوسیال دموکراسی) احتمالا ما را به سعادت و عدالت نزدیک خواهد کرد.
و اما لیبرالیسم از منظر اقتصادی آن چیزی است که اگر قوانین اش را بلد باشید و شانس هم داشته باشید می توانید به هر آنچه که می خواهید برسید،اما به چه قیمتی؟صد در صد مخالف آن هستم و برای تغییر آن هر چه از دست ام برآید را انجام می دهم،اما از آن سو چاره ای هم ندارم که با همین قوانین و در همین جنگل زندگی کنم و روزگار بگذرانم،پس صبح که سر کار می روم می کوشم جانوری همچون خودشان باشم و بعد از ظهر اینجا و آنجا در مزمت آن سخن می گویم.:)
19-آنچنان با ادیان دیگر سر و کار نداشته ام و مطالعه ی آنها را هم بیهوده می دانم،به نظرم محمد نابغه ی بی بدیلی بوده،سرتاسر زندگی او درس است برای پیشرفت و اثر گذاری اما با این همه یکی از جانی ترین افراد در طول تاریخ هم بوده.شاید زرتشتی را برگزینم.
20-گلچینی از آهنگ های لورنا مک کنیت،فیلم گودفلاز و کتاب هم شاهنامه چون بسیار طولانی است و چندین روز طول می کشد تا آنرا بخوانم و به احتمال بسیار تا آن را تمام می کنم از آن جزیره ی لعنتی نجات خواهم یافت.:)
21- بدترین و یژگی ام سرزنش خودام برای شکست ها است،بهترین ویژگی ام این است که تقریبا با هر تیپ آدم و هر قشری می سازم.همه با من خوب هستند.:)
22- بدترین را نمی دانم اما بهترین تمایل به پیورزی و فرار از شکست است.
23-یک رباتی چیزی شبیه زنها می خواستم که دیگر مردان از شرشان راحت شوند،اجازه ی ساخت جنگ افزار های اتمی و کشتار جمعی را از همه می گرفتم،راه و روش نامیرایی را برای انسان ها کشف می کردم.
24-با همه تیپ آدمی هم نشین می شوم،اما گاهی اوقات هم از همه اشان بیزار می شوم،نمی دانم چرا.
25-دورانی مرگ هولناکترین چیزی بود که به آن می اندیشیدم و شاید باور اش برایتان سخت باشد اما تمام حرکات زندگی من تحت تاثیر این طرز فکر بود،اما اکنون دیگر اینگونه نیست،دوست دارم در یک تصادف،سقوط هواپیما چه می دانم اتفاقی که خود ام از قبل آنرا پیش بینی نمی کردم بمیرم.هرگز دوست ندارم به سن هشتاد سالگی برسم تا هر روز انتظار مرگ را بکشم.شاید به آن سن که رسیدم بروم جبهه برای جنگ تا یک مرگ غیرمترقبه داشته باشم.
26-صندلی داغ محل پرسش های شخصی است بیشتر و اینها همه به افکار و عقاید آدم مربوط می شد.
15- به وجود فضای "سالم" سیاسی باور ندارم،به نظرم سیاستمداران همگی قدرتمندان و ثروتمندانی هستند که تنها برای کسب قدرت بیشتر به این سمت روانه می شوند،این است که هیچ اعتمادی به ایشان ندارم اما اگر روزی ثروت بسنده برای ورود به دنیای سیاست داشته باشم بیگمان شانس خود را امتحان خواهم کرد.
16-خیر،نقوش سنتی زن و مرد از دید من کاملا به ضرر مردان است و بازنده ی نخست و آخر مردان اند نه زنان،در اینباره نظراتم در بحث ها موجود است،اما باور هم ندارم که بشود به این سادگی ها این بند ها را گسست،نبرد میان خرد(؟) و هورمون است و به نظرم هیچ مردی که از قدرت کافی برخوردار نباشد قادر به رهایی از این بند ها نیست،مردان اکثرا در حال کولی دادن هستند و زنان در حال خر سواری.شاید اگر نیک بنگریم و در همین "بازی" که بحث آن نقل مجالس انجمن است باریک شویم در یابیم که این هم کم به زیان مردان نیست،اما خب چه می شود کرد از گزینه های دیگر صد پله بهتر است.نهایت اتفاقی که رخ خواهد داد این است که گروه اندکی از مردان فوق العاده باهوش می فمهند چه خبر است و یا به کنج انزوا کشیده می شوند و در تنهایی مطلق خودکشی می کنند و یا برای به قول دوستمان امیر برای سود ِ حداکثری خود تلاش می کنند و بیشتر به این کثافت دامن می زنند.من البته تمام تلاشم این است که در دسته ی دوم جای داشته باشم.:)
17-طرفدار فوتبال هستم و عاشق سینه چاک لیورپول،ورزشی که خودم انجام می دهم بدنسازی است.غذا بدون شک قرمه سبزی ِ دست پخت مادرم را که پس از ماهها مشقت و سختی به تازگی یاد گرفته ام خودم بپزم.بعد از آن دیزی و شیشلیک و البته کله پاچه.اگر ساعت سه صبح در اوج خواب هم به من زنگ بزنید حاضرم برای کله پاچه بیایم،این را تمام دوستانم می دانند.همه نوع موسیقی را گوش می دهم،پیشتر سنتی و محسن نامجو گوش می دادم،اما الان دیگر حس می کنم زیادی غمگین است و به روحیات من نمی سازد.ژانر سینمایی هم کرایم و مافیایی را ترجیح می دهم.
18-فمینیسم انبوهی از دروغ های زشتی است که زنان و مردان ابله کس لیس به خورد دیگران می دهند،اینان به دروغ، بازی همه سر برد برای زنان را به نفع مردان جا می زنند تا روز به روز همان اندک مواردی که به سود مردان است را نیز از ایشان بگیرند.کمونیسم اما در متن به سود انسانها است اما قدرت طلبی ِ بی حد و حصر انسان ها را نادیده می گیرد و ساز و کار بسنده ای برای مهار این قدرت در اختیار ما قرار نمی دهد،این میشود که جز تجربه هایی به غایت تلخ خاطره ی دیگر از آن نمی ماند،اما ورژن تعدیل شده ی آن(سوسیال دموکراسی) احتمالا ما را به سعادت و عدالت نزدیک خواهد کرد.
و اما لیبرالیسم از منظر اقتصادی آن چیزی است که اگر قوانین اش را بلد باشید و شانس هم داشته باشید می توانید به هر آنچه که می خواهید برسید،اما به چه قیمتی؟صد در صد مخالف آن هستم و برای تغییر آن هر چه از دست ام برآید را انجام می دهم،اما از آن سو چاره ای هم ندارم که با همین قوانین و در همین جنگل زندگی کنم و روزگار بگذرانم،پس صبح که سر کار می روم می کوشم جانوری همچون خودشان باشم و بعد از ظهر اینجا و آنجا در مزمت آن سخن می گویم.:)
19-آنچنان با ادیان دیگر سر و کار نداشته ام و مطالعه ی آنها را هم بیهوده می دانم،به نظرم محمد نابغه ی بی بدیلی بوده،سرتاسر زندگی او درس است برای پیشرفت و اثر گذاری اما با این همه یکی از جانی ترین افراد در طول تاریخ هم بوده.شاید زرتشتی را برگزینم.
20-گلچینی از آهنگ های لورنا مک کنیت،فیلم گودفلاز و کتاب هم شاهنامه چون بسیار طولانی است و چندین روز طول می کشد تا آنرا بخوانم و به احتمال بسیار تا آن را تمام می کنم از آن جزیره ی لعنتی نجات خواهم یافت.:)
21- بدترین و یژگی ام سرزنش خودام برای شکست ها است،بهترین ویژگی ام این است که تقریبا با هر تیپ آدم و هر قشری می سازم.همه با من خوب هستند.:)
22- بدترین را نمی دانم اما بهترین تمایل به پیورزی و فرار از شکست است.
23-یک رباتی چیزی شبیه زنها می خواستم که دیگر مردان از شرشان راحت شوند،اجازه ی ساخت جنگ افزار های اتمی و کشتار جمعی را از همه می گرفتم،راه و روش نامیرایی را برای انسان ها کشف می کردم.
24-با همه تیپ آدمی هم نشین می شوم،اما گاهی اوقات هم از همه اشان بیزار می شوم،نمی دانم چرا.
25-دورانی مرگ هولناکترین چیزی بود که به آن می اندیشیدم و شاید باور اش برایتان سخت باشد اما تمام حرکات زندگی من تحت تاثیر این طرز فکر بود،اما اکنون دیگر اینگونه نیست،دوست دارم در یک تصادف،سقوط هواپیما چه می دانم اتفاقی که خود ام از قبل آنرا پیش بینی نمی کردم بمیرم.هرگز دوست ندارم به سن هشتاد سالگی برسم تا هر روز انتظار مرگ را بکشم.شاید به آن سن که رسیدم بروم جبهه برای جنگ تا یک مرگ غیرمترقبه داشته باشم.
26-صندلی داغ محل پرسش های شخصی است بیشتر و اینها همه به افکار و عقاید آدم مربوط می شد.