03-19-2014, 10:07 PM
Metamorphosis نوشته: سپاس از پاسخ خوب و کامل شما [گل]لینک هایی که دادین را بعداً می خواهم.
![E00e E00e](https://daftarche.com/images/smilies/emoji/e00e.png)
Metamorphosis نوشته: پرسش:اگر ارتباط اجزای ِ مغزمان به هم بخورد دیگر ما احساس من بودن نمی کنیم؟
درسته, ولی شما این را نخواهید دانست; مغز و کیستی تا یک اندازهای جای دستکاری دارند (مانند کِشی یا فنری ببینید که تا یک جایی تَـوند کشیده شدن
دارد), ولی اگر از این مرز و آستانه بگذریم کیستی پیشین مُرده و یک کیستی نو زاده خواهد شد که این نوکیستی, خود اش را همچنان همان کیستی پیشین میشناسد.
به زبان دیگر, نگرش درونخویشانه و اینکه کَس خود اش را که و چه میداند گواهِ بسنده از اینکه همان کس پیشین میباشد, نیست.
به زبان باز کوتاهتر: هیچ راهی نیست با رونویسی به جاودانگی برسیم.
Metamorphosis نوشته: چه موقع احساس من از بین میره؟(البته به جز مرگ)
پیش از مرگ در همان خفتن هم شاید از میان میرود. از یک دیدگاه (نسکی که بالا پیوند دادم نیز به این پرداخته) میتوان
گفت با هر بار خفتن کیستی پیشین مرده و یک کیستی نو زاده میشود; من خودم با این نگرش چندان همسو نیستیم.
کیستی و سُهش «من» بمانند همان کِش (یا فنر) که گفتیم تا یک آستانهای توانایی کشیدگی و واکشیدگی را دارد. نمونهوار زمانیکه سَر هنگام سوار شدن
به درِ خودرو میخورد هم شُماری از پییاختههایِ مغز میمیرند, هتّا بجز آن در هر تیک از زمان همهیِ ما میانگین یک پییاخته را برای همیشه از دستمیدهیم!
پس این چیزهایِ شناخته شدهیِ فراوان هم میتوانند بجز مرگ کیستی را نیست کنند:
کوبش سنگین: از دست رفتن بخش بزرگی از پییاختهها
آلزایمر: نابودی پییاختهها
شکاف دو نیمسپهر مغز: Split-brain - WiKi
...
آلزایمر: نابودی پییاختهها
شکاف دو نیمسپهر مغز: Split-brain - WiKi
...
Metamorphosis نوشته: حافظه ما چی؟ اون در احساس بودن سهمی داره؟
١٠٠%.
کیستی ما کمابیش چیزی بجز همان ویر و یاد و یادمانهایمان نیست. اینکه ما کی هستیم در خودْ اینکه ما کی بودهایم را دارد.
بیانگارید ویر کسی را میتُهیگیم و یک منش و کیستی نو روی مغز اش سوار میکنیم; این کَس بیگمان دیگر همان کسی که ما میشناختیم نیست.
Metamorphosis نوشته: اگر یک روز من کامل بمیرم و دوباره اجزای ِ بدنم را عین همان حالت قبلی کنار هم بچینند باز هم همان مَنی خواهم بود که قبلاً فکر میکردم؟
در نسک نامبرده به این هم پرداخته شده و هتّا تا آنجا دوراندیشیدهاند (یا دورپنداشتهاند) که در
آینده باید به چه راهی بتوان چینش منشها و کسانِ مرده و نابود شده را یافته و آنها را هم باززیواند.
با این همه ما دو مرزمندی نمایاندیم آنجاست:
١- نمیتوان در تراز کوانتومیک از چینش ویژهیِ پییاختههایِ مغز رونوشت: در جهان هیچ دو چیز []یکسان[/b] راستینی نداریم, تنها چیزهایِ همارز داریم.
٢- نمیتوان ایستار و پریستارهایی که کیستی در آن بوده را از نو داشت: اسپاشزمان شما را بندِ یک دم و یک جا از زمان کرده.
٢- نمیتوان ایستار و پریستارهایی که کیستی در آن بوده را از نو داشت: اسپاشزمان شما را بندِ یک دم و یک جا از زمان کرده.
که این دو را روی هم میتوان «سامهیِ پیوستگیِ کیستی» نامید.
پس اگر بیانگاریم که هزار سال دیگر بتوانند بگونهای چینش مغز شما را بفرزامی
هم دربیاورند, همچنان نمیتوانند شما را بازبزیوانند چون سامهیِ دوم بالا هنوز در دست اشان نیست.
ولی همچنان یک گزینهیِ کمرنگ میماند و آنهم اینکه خود جهان شما را دوباره بسازد, زیرا جهان جاودان است و بیکران زمان دارد و از اینرو میتوان
بآسانی انگاشت که بارها بار همهیِ ما را چنان که اکنون هستیم پدیدآورده و ب.ن. این چیزهاییکه من هماکنون مینویسم
را نیز بارها بار پیشتر یکسان نوشته باشم و شما هم خوانده باشید و به اندیشهیِ یکسانی هم رسیده باشید!
Metamorphosis نوشته: ______________________________________________________
ببخشید که من مثل شما نمی تونم پارسی صحبت کنم .
![E306 E306](https://daftarche.com/images/smilies/emoji/e306.png)
خواهش میکنم این جای پوزش خواستن ندارد.
اگر دوست داشتید ته نوشته هایتان مانند من یک "پارسیگر" میتوانید بنویسید تا واژههایِ سره و پارسیک را برچسبانده و پیوند رنگارنگ بزند.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns