03-19-2014, 06:34 PM
Metamorphosis نوشته: سپاس [گل]
اگر اشتباه برداشت نکرده باشم ، شما "من" را یا اون "من" ی که احساس می کنیم فقط نتیجۀ نظم و ارتباط میان اجزاء مغز است.
اگر در روزگاری دور ؛ دستگاهی اختراع شود که از "من" یک کپی برابر اصل کند ، "من"چه کسی خواهد بود؟ چون اون "من" کپی شده
دقیقاً نظم و خاطرات و تفکرات من را دارد، آنوقت "من" کدام من خواهم بود؟

اینها به گفتمان «کیستی / identity» برمیگردند. برداشت شما درسته, «من» چیزی بیشتر از اندرکنش همهیِ ریزگان مغز کس نیست. ما در
این سخنگاه به این پرداخته بودیم که این کیستی رونوشتناپذیر است (از روی ویژگی سرشتین ماده در تراز کوانتومیک): هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان - برگ 2
دربارهیِ آن من یک نسک خوب هم اینجا فراباشته بودم: خطی از کتاب ها - برگ 4
که دربارهیِ همین رونویسی کیستی داریم:
کد:
Interchangeability.
Two persons, I submit, should be considered one and the same if they can be said to experience the same events at the conscious level. Clearly this will happen if the two could be in the same quantum state, for then everything about them must be repeated as far as we know.
ترزبان:
≈ دو تن زمانی میتوانند یکی به شمار بروند که رویدادهایی که [خود]آگاهانه میآروینند, یکسان باشد.
با این کراننمایی جدا از پرسمان گیتیگِ کوانتومیک اگر ما بیانگاریم یک رونوشت فرزام هم از کسی گرفتهایم,
به بازدارندهیِ دیگری به نام اسپاشزمان برمیخوریم که نمیگذارد دو ماده یکزمان بخشی از اسپاش را بگنجانند **.
* برای نگارک کُد شان را هم میتوان تایپید:
کد:
:e306:
...
** از ادبسار کُهن خود امان:
ماتیکان دساتیر
روان کاموس است
بیش در او نگنجد دو چیز را بودن نادرست است چنانکه کسی در جایی همی نشسته است کسی دیگر آید و هم در آنجا نشیند چنانکه او را رنجه ندارد و تنگ نکند و بدانسانکه آن جا یکی را بس بود هر دو را بس باشد و در درازا و پهنا و ژرفا و چندنش؟ نیفزاید این ناشو است پس هر تن پیوسته بهرهپذیر است و تنانی که برداشته و پذیرفته اوست هم بخش کرده بهرهپذیر باشد چه بخش جای بخشکننده جاور و جایگیر است زین سپس همی گوییم که چم یکتا را بخش نیست و بهره و اخت و پاره ندارد و اگر آنرا پاره پاره شماری سمرادی و پنداری بود نه خردی و بخشناپذیر در بخشپذیر فرود نیاید و در نخواهد آمد زیر که هر چه در بهره پذیرد در آید و آنچه در بخش کردن شای فرود آید مانند گاه و جای ببخش و پاره هر آینه شمرش او توان کرد و پیکر خردی را پاره و لخت نیست پس بدین فرنود درست که روان کاموس است و تن نیست چه روان چم یکتا را جاست و آن چم یکتا در او جایگیر است و اگر جای کاموس تن و تنانی باشد هرگاه تن و تنانی را بخش کنند هرآینه کاموس هم بخش کرده شود زیرا که جایگیرد و پاره بخش کرده در آمیغ جایگیر در آن لخت باشد نه در همه و هر گاه جایگیرد در همه باشد جای گیرد در هر پاره جز جایگیر در پاره دیگر باشد بدین ناگزیر برآید بخش کردن گاه گیر پس دانسته شد که روان کاموس است.
- ماتیکان دساتیر - ب. 265 - 266
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns