02-11-2014, 05:04 PM
مزدك بامداد نوشته: ...
با پروانهیِ شما من یک نگارش دیگر هم میافزایم.
***
بودن یا نبودن، پرسش این است. آیا بزرگمنشانهتر است كه نِـهاد آدمی، تیرِ سرنوشت تیره و فلاخن بـخت شوم را برتابد؟
یا اینكه در برابر توفان پتیاره، جنگ افزار بدست، سربرافرازد و آنرا بپایاند؟ مُردن و خفتن و دیگر هیچ، آیا از راه چنین
خوابی میتوان گفت كه رنج درون و هزاران فشاری كه سرشت جهان در هستی ما اندر سپرده است، میپایاند؟
این سرآمد فرزام و برترین تراز آرزوست! ولی مُردن و به خواب فرورفتن، خفتن و شاید خواب دیدن، گیر كار در همین است،
زیرا که در آن خواب مرگآسا، زمانی كه از كشاكش زندگی بركناریم، خواب هایی به سراغ ما میایند و ما را به پندار وامیدارند.
آن اندیشه ای كه چنین زندگی دیرپای را یك دژآمد میشمارد، درخورِ ارجمندی است، زیرا کـی بدین گرایش است كه
تازیانه و خواری زمانه و بیدادگری یك ستمگر و دشنام یک ابرتن و رنج یک دلباختگیِ واپس زده و دیركردِ داته و داتسرای و گستاخی
آن كشوریان و خوارداشتی كه از سوی ناشایستگان، بهرهیِ شایستگان میشود را برتابد، در جاییكه خنجری برهنه میتواند او را ز بند زندگانی برهاند؟
چه كسی میخواست بار زندگی را بركشد و زیر سنگینی جانفرسایِ آن همی خــُـی ریزد و نالد، اگر ترس از چیزی كه
پس از مرگ آید، نبود؛ ترس از آن سرزمین ناشناختهای كه از مرزهایِ آن هیچ رهسپاری بازنمیگردد و نیروی خواست را
ماتانیده و ما را وامیدارد كه این همه بدبختی را بشکیبیم تا بسوی بدبختیهایِ دیگری كه از آنها ناآگاهیم, نشتابیم؟
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns