02-08-2014, 01:04 AM
Mehrbod نوشته: مانیکه با نمونههایِ زیر روبرو میشوی چه جاوری[١] بهت دست میدهد؟راستاش اذان را دوست میدارم... معجزهی الله است یا هرچه، نمیدانم ولی از شنیدن صدای اذان، مخصوصا اگر موذنزاده، موذناش باشد، خوشم میآید.
اذان
Mehrbod نوشته: دانشجوی روشنویر[٢] پیروی شریعتیترحم! این مجموعه، بخشی قابل توجه از روشنفکران را در بر میگیرد و اینان وقتی حس ترحم و دلسوزی مرا نسبت به خود میبینند بسیار برافروخته میشوند! راستاش من همچین دوستدختری هم داشتهام. اتفاقات بسیار جالبی میان ما افتاد که در یک مورد من شریعتی را خری باهوش تشبیه کردم که حرف زدن و خواندن و نوشتن آموخته!
Mehrbod نوشته: گشت ارشادخشم شدید! اینها چندبار به من به سبب همراهی با دختری گیر دادهاند و هربار به شکلی لفظی و یکبار فیزیکی با من درگیر شدهاند.
Mehrbod نوشته: گدای مترواز آدمهای درون مترو بیزارم، از گدایش گرفته تا تاجرش. اما گدای مترو از یک لحاظ به نظرم اشتباه میکند و از دو لحاظ کارش هوشمندانه است. کسانی که در مترو مینشینند موضع دفاعی محکمی در حضور ازدحام جمعیت میگیرند و بیشترین تلاش را میکنند که کار احمقانه ازشان سر نزد، یعنی کاری نکردن و ساکت و بیحرکت در جای خود نشستن را به کاری کردن ترجیح میدهند. از یک جهت درست به این خاطر که جمعیت معمولا رفتار گوسفندوار دارند، یعنی اگر یکی از افراد حاضر، کمکی به گدا بکند، بقیه هم ناخودآگاه از او الگو میگیرند و مثل او عمل میکنند. از یک جهت دیگر هم هوشمندانه است به این خاطر که سرمایهگزاری خوبی روی حس خیرخواهی و نوعدوستی و سعی برای نشان دادنِ اینها درون آدمها است و هر چه تعداد افرادی که این سرمایهگزاری رویشان انجام میشود بیشتر باشد، بازخورد و سود بیشتر خواهد بود.
Mehrbod نوشته: پافشاریِ[٣] دوستی برای رفتن به کنسرتِ حمید عسگریاو را به شکلی وحستناک تحقیر میکنم تا دست از سرم بردارد!
Mehrbod نوشته: قهرمانِیِ[٤] جهان تیم[٥] فوتبالِ ایران در جام جهانیامممم، راستاش این اتفاق چیزیست شبیه به برخورد ماه به زمین! اول شگفتیای در همان حد خواهم داشت، بعد با خوشحالیای آمیخته به همان شگفتی اولیه میکوشم با واقعیت کنار بیایم
Mehrbod نوشته: مسلمانانی که دین خویش را به ترسایی[٦] یا زرتشتی دگراندهاند[٧] و وارونهراستاش تغییر دین را من خیلی احمقانه میبینم.. همهی ادیان تا 90 درصد با هم تشابه دارند و اینکه کسی علنا و رسما اعلام کند دین خویش را تغییر داده، نشان میدهد که نه دین را به خوبی میشناسد، نه دین پیشین خود را شناخته و نه دین جدید را!
Mehrbod نوشته: کابوس دیدنمن از کابوس بسیار میترسم! چرا که خوابهایم بسیار زیاد شبیه به واقعیت هستند و گاهی چنان واقعی که پس از بیداری تا نیم ساعت طول میکشد که باور کنم همهی آنچه بوده، رویایی بیش نبوده! به همین خاطر کابوسهایم معمولا بسیار دردناک هستند. یک ترس دیگر هم این است که اسپاگتی را چه دیدی، شاید ما در جهانی شبیه به ماتریکس هستیم و با نابودی ذهنمان درون کابوس خودمان هم واقعا مردیم!!!
Mehrbod نوشته: احمدینژادبگذار دهانم را نصفه شبی کثیف نکنم!
Mehrbod نوشته: فروشندههایی که میکوشند تا دسته بیاندازند؟من از این جماعت به راستی بسیار بیزار هستم. اینان در ایران بسیار زیادند و تقریبا نود درصد فروشندهها را شامل میشوند که برای انداختن مرزی نمیشناسند و تا آنجا که راه داشته باشد، میاندازند. اگر به شما انداختند، کسی هرگز آنها را سرزنش نمیکند به خاطر کلاهبرداریشان، بلکه شما را به پپه و نازرنگ بودن سرزنش میکنند!
Mehrbod نوشته: اعدام همگانیمخالف اعدام هستم در همهی اشکالش! اعدام همگانی یک راهکار برای ایجاد رعب و وحشت است و علاوه بر خشونتی که با خود به همراه دارد، یک ابزار سیاسی نیز هست.
Mehrbod نوشته: پیرمرد بارکشمرا به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد
Mehrbod نوشته: سربازِ سر چهارراهحس همدردی
Mehrbod نوشته: کتک خوردن کودکی از زادآوران[٨]از این پدیده بسیار بیزار هستم و به نظرم باید در همان روز نخست کودک را از والدین برای مدتی موقتی جدا کرد و اگر پس از سه بار این اتفاق افتاد باید آنها را برای همیشه از هم جدا نگه داشت.
کسشر هم تعاونی؟!