01-24-2014, 10:37 PM
Russell نوشته: 12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جانتان را به خطر بیاندازید؟من برای تحقق آرمانهای خویش مایل نیستم جان خویش را به خطر اندازم، اما آرمانهایم احتمالم اینکار خواهند کرد؛ چنانکه کردهاند!
Russell نوشته: 15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟دفعهی قبل این پرسش را به درستی متوجه نشده و پاسخ بیربطی دادم.
گرچه سیاستمداران را به اندازهی خود سیاست سیاه نمیبینم، خیر من به امکانِ وجود فضای سیاسی سالم باور ندارم، چرا که سیاست جاییست که توجیهشدگی وسیله توسط هدف امریست معمول و جزء طبیعتِ آن. من هتا تصور نمیکنم که فضای سیاسی ربطی قابل توجه به درستی دولتها داشته باشد، چنانکه خودت دولت نیز میتواند تحت تاثیر احزاب و گروههایی که برای کسب قدرت میجنگند به فساد بگراید. فضای سیاسی در همه جا فضاییست برای تحمیق تودهها و موجسواری بر احساساتشان. در فعالیتهای درون حزبی آنکس که توانایی بیشتری برای پیشبرد اهدافِ سازمانی و حزبیِ خودش را داشته باشد رهبر آن حزب میشود و در فضای عمومی آنکس که سخنران چربزبانتری باشد و بهتر بتواند مردمان را بفریبد، رئیسجمهور میشود. برای نمونه در آمریکا کارتر به سادگی با سخنان زیبا و خوشمزه توانست مردم را بفریبد و وقتی مردم دانستند چه غلطی کردند، او تبدیل به منفورترین رئیس جمهور آمریکا شد؛ همین روندی که در ایران دقیقا به همین شکل اتفاق افتاد: احمدینژاد در سال 84 با همین شعارهای عدالت و سادگی و ... مردمی را فریفت و خیلی ساده تبدیل به رئیس جمهور شد. تفاوت آمریکا و ایران تنها در این بود که در آمریکا مردم وقتی به اشتباهِ خویش پی بردند، چهار سال بعد کارتر را از کرسی ریاست جمهوری به زیر کشیدند، در ایران اما علی خامنهای نگذاشت مردم اشتباه خویش را جبران کنند!
کسشر هم تعاونی؟!