01-22-2014, 03:38 AM
Russell نوشته: داریوش جان آیا نگرت دربارهیِ سیاست تغییری کرده؟ و اگر تغییر کرده چه بود؟سپاس بابت این سوال.
چه سیستم سیاسی را برای ایران بهتر میدانی و از چه مسیری رسیدن به آن را میسر میدانی؟
آن زمان که این را مینوشتم به آسیبها و ناهنجاریهای دولت مرکزی و اقتدار دولتی باور داشتم اما همچنان دولت را نهادی پایسته و مفید میدانستم. راستگرایی همانطور که گفتم معانی متفاوتی دارد، من هم بیشتر متمایل به ملیگرایی بودم. از نگرش من در موضوع سیاست آنتیکاپیتالیسم، سوسیالیسم و اندیویژوالیسم همچنان با من همراه هستند، اما گرایش من به آنارشیسم در بالاترین حد است. آنارشیسم را متعالیترین نوع زیستِ اجتماعی انسانها میدانم که در آن کرامت انسانی در بالاترین سطح ممکن است و علاوه بر اینکه فردگرایی در آن تضمین شده است، بالندگی جامعه نیز با آن تضادی ندارد. البته هنوز برای همهی آنارشیستها، آنارشیسم آرزوییست در دوردستها و من نیز آن را به این زودیها قابل دستیابی نمیبینم و هتا بیراه نیست اگر بگویم که بیسروری رویاییست که هرگز تعبیر نمیشود. اما آنارشیسم بیش از آنکه برای من یک سیستم یا ایدهئولوژی باشد، یک افق یا یک معیار است؛ کوشش من این خواهد بود که جامعه را هر جه بیشتر به آنسو سوق دهم. در واقع آنارشیسم امروز برایم یک معیار سنجش است که بر اساس آن به دولتها و جوامع امتیاز میدهم؛ هرچه به آرمانهای آنارشیستی نزدیکتر باشند امتیازشان بیشتر خواهد بود. در این راستا فعلا دولتی که بیش از همه به آنارشیسم نزدیک است Social Democracy است؛ سرمایهداری اگرچه فردیت را با خود دارد، اما همچنان شریست بزرگ که غالب ِ آسیبهای اجتماعی و اخلاقی جوامع از قبیل مصرفگرایی از آن نشات میگیرد، چرا که سرمایهدار تنها به فروش کالای خویش میاندیشد و هرطور که شده، هتا با دروغ و فریب باید مشتری خویش را متقاعد کند که به تولیداتِ او نیاز دارد؛ چنانکه امروز انواع رشتههای دانشگاهی تا مقطع دکترا هست برای اینکه چگونه مخاطب را متقاعد کنیم که به فلان کالا نیاز دارد. پیشرفت تکنولوژی در کاپیتالیسم منطبق بر نیازِ جامعه نیست، که منطبق بر گردش سرمایه است. سرمایهای که با خود قدرتهای پنهان و غیررسمی، فساد دولتی و مافیابازی و لابیگری میآورد که تمامِ اینها متمایل به منافع گروهی و شخصیست چنانکه کارخانههای اسلحهسازی در آمریکا برایشان هیچ اهمیتی ندارد که چقدر آدم در سال به سببِ نقل و نبات بودنِ اسلحه کشته میشوند، برای او بیش آنها بیش از هر چیز سودشان مهم است و دیدیم که چگونه قدرتشان به دولت و مجلس آمریکا هم چربید.
کمونیسم اما از آنسو اگرچه سرمایهداری را برمیچیند، اما خود یک دشواری عظیم دیگر میآفریند و آن دولتیست عظیم که تمامِ سرمایهها و منابع کشور از مجرای او میگذرند. در این باره پیشتر به تفصیل در جستارهای مربوطه بحث شده. لازم به ذکر است که من شر بودنِ سرمایهداری را آنقدر بدیهی میدانستم که پرداختن به آن برایم هیچ جذابیتی نداشت، اما نقدی متفاوت از نقدهای سنتیای که کمونیسم میشود هدفی بود که در نظر داشتم.
در این راستا فعلا بهترین سیستم حکومتداری به نظرم سوسیال دموکراسیست که سوسیالیسماش باعث تعدیل سرمایهداری و عدالتِ اجتماعیست و دموکراسیاش نیز نگهبانِ فردگرایی. پس بدیهیست که برای ایران سوسیال دموکراسی را هم میپسندم و هم باور دارم که امکانپذیر است. اما از آنجا که روحیهی وطندوستی و ملیگرایی در میانِ ایرانیان قویست، گمان میکنم دولتی ملی یا حکومتی شبیه حکومت مشروطه در آن امکانپذیرتر مینماید.
کسشر هم تعاونی؟!