01-08-2014, 02:50 AM
undead_knight نوشته: مفاهیم درد و خوشی نسبی هستند(و انسان ها سریع به سطح های بالاتر و پایین تر عادت میکنند)برای نمونه زندگی یک ورزشکار حرفه ای ممکنه برای یک پسر نوجوان خیلی ایده آل به نظر برسه ولی هر دوی اینها به درد و خوشی های زندگی خودشون عادت کردند بنابراین از لحاظ سطح خیلی فرقی ندارند(به دلیل تسلسی که رخ میده)مثلا این پسر نوجوان آرزو داره که فوتبالیست بشه،چون مشهور میشه،چون درآمد زیادی پیدا میکنه چون فکر میکنه راحت تر زندگی میکنه و... ولی وقتی مشهور میشه وقتی پولدار میشه و...(به اهدافش میرسه)دو تا وضعیت داره یا اینکه دیگه هدفی پیدا نمیکنه و به پوچی میرسه یا اینکه مجبور میشه برای فرار از پوچی باز هدف گزاری کنه.مسئله اینه که چیزهای که برای پسر نوجوان ارضاکننده هست برای ورزشکار حرفه ای کم ارزش میشه یا کلا ارزش خودش رو از دست میده و مشکلات زندگی ورزشکاری براش مشخص میشه(مثلا برنامه سفت و سخت و تمرینات مداوم،محدودیت ها و عوارض شهرت و...)
چیزیکه دربارهیِ این پیک میخواستم بگویم, درد و خوشی یکسان از دیدگاه خوگیری یکسان نیستند و سخن بالا تنها نایکسنجانه نادرست است:
هرکس بتندی به تراز خوشیِ بالاتر خومیگیرید, ولی کمابیش هیچکس به تراز درد بالاتر خونمیگیرد, جدا از اینکه چه بازهیِ زمانیکی را بسپراند.
آنچه پُرگاه جابهجا گرفته میشود کاستیها (کمسوییِ چشم, ...) بجای دردها هستند, اگرنه کسیکه دچار بیخوابیِ درمانناپذیر شده هرگز به آن خونخواهدگرفت, تا زمانیکه بیخوابی از پا
درآورد اش — Fatal familial insomnia - WiKi — یا به درد یک سردرد نمیتوان خوگرفت, جدا از اینکه یک ساعت یا یک هفته بدیرد.
وارونهیِ آن نیز ١٠٠% درست نیست, یک ایستار خوشیِ بالاتری داریم که به آن تنآسانی یا tranquility میگویند و باز
خوپذیر نیست, بیشتر خوشیهایِ تُندگام (fast-paced) هستند که خوپذیریِ بالا دارند و پس از یک بازهیِ زمانیکِ کوتاه, میهنجارند.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns