11-28-2013, 06:02 AM
undead_knight نوشته: ببین،مرگ یعنی اینکه شما فقط یک موجود با شعور رو حذف میکنید ولی خود شعور رو که نمیشه حذف کرد و پارادوکس پابرجا میمونه،فقط اینکه تو دیگه نیستی که از این پارادوکس رنج ببری،اگر پاسخ احساسی بخوایم مرگ رها شدن از رنج زیستنه ولی پاسخ منطقی این هست که مرگ فقط فراره.
در واقع هیچ راهی برای"شکست" ابدیت وجود نداره،تنها راه طغیان تا اخرین لحظه هست،در فلسفه آبزورد یکجورایی این وضعیت "خوب" شمرده میشه.
در واقع اگر مثلا خدایی وجود داشته باشه و زندگی ابدی در خوبی و خوشی! داشته باشیم و دارای "هدف"باشیم چون اینها چیزهای شخصی نیستند بی ارزشند.
خب اینها میشود فلسفهبافیهای مفت؛ صادق هدایت در زنده بگور میگوید:
گاهی با خودم نقشههای بزرگ میکشم، خودم را شایستهی همه کار و همه چیز میدانم. با خودم میگویم، آری
کسانی که دست از جان شستهاند و از همه چیز سرخورده اند تنها میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند. بعد با خودم
میگویم به چه دردی میخورد؟... چه سودی دارد؟!! دیوانگی، همه اش دیوانگی است! نه، بزن خودت را بکش، بگذار
لاشه ات بیفتد آن میان. برو. تو برای زندگی درست نشدهای، کمتر فلسفه بباف، وجود تو هیچ ارزشی ندارد...
---
راستی که اگر مرگ خط پایان زندگی باشد چه بهتر که مثل هدایت زودتر به خط پایان برسیم و این همه فلسفه بافیهای
مفت و بی جا نکنیم... :e108:
Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I
Batman: Neither am I