11-07-2013, 10:34 PM
آلیس نوشته: نه دوست گرامی، این کرانمایی نوپای فلسفه است. برای نمونه کسی که
با نگرش به کلانجهان نگره از خود بیرون بدهد را فیلسوف میگوییم. اگرنه در
گذشته فلسفه به جوهر و عرض و واجبالوجود بالذات و... میگفتند! سخن
ما هم فلسفه به چم دومی بود که اینک دانستن فلسفهی یونان باستان یا
فلسفهی دکارت و "وجود مجرد" و... گرهای از دشواریهای ما و جهان نمیگشاید.
بیشتر بدرد هواداران فلسفه و تاریخ میخورد. برای نمونه کسی که با یافتههای
نوین و دانشک امروز آشنا باشد سوادی به مراتب بیشتر و پرمایهتر اسپینوزا و
دکارت و ... دارد، برای همین هم یافتههای امروزین را به فلسفه برتری دادیم و
گفتیم که فلسفه مرده است.
پارسیگر
شاید, ولی آنچه فلسفه از دیرباز بوده همان نگاه کلان بوده که امروز بسیاریشان پاسخ یافتهاند و از همینرو نگرش ما فراخیده و چیزهای دیگری در پهنهیِ دید امان آمدهاند.
برای نمونه در گذشته نمیدانستند آیا اتم (ریزهیِ خُردناپذیر) هست یا نه, پس پیرامون آن میفلسفیدند; امروز که میدانند هست, پس جور
دیگری میفلسفند: آیا این ریزگان پدید هم میایند؟ آیا بود ریزگان باشنُما (virtual particles) از بودن جهانهایِ همروند میگوید؟ ...
امروز هم دانش به اینکه آب در ١٠٠° جوش میاید یک رخکرد دانشیک است, ولی اینکه چرا
جوش میاید و چرا مولکولهایِ آب اینگونه میاندرکنند (نگاه کلان) و ... یک پرسمان فلسفیک مانده: مهاد فرابرنهادگی - Supervenience Principle
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns