10-15-2013, 01:04 PM
Big Fish 2003
ماهی بزرگ
فیلمی از کارگردان فانتزی تیم برتون
با بازی اون مک گروگر و هلنا بورهام کارتر عزیز
داستان مردی هست که در سرتاسر زندگی ش در حال قصه گویی و تعریف ماجراهایی هست که برای اون اتفاق افتاده
به طوری که این داستان ها در ابتدا برای پسر زیبا و شنیدنی بوده ولی الان دیگه خسته شده از اونها
به همین دلیل بین پدر و پسر کدورتی پیش میاد
ولی بر اثر بیماری پدر ، پسر دوباره نزدش برمیگرده و اینبار به دنبال کشف حقیقت زندگی پدر و تطبیق دادن واقعیت و خیال بافی ها هست
یه فیلم فوق العاده از یک کارگردان خوب
سبک سورئال رو تیم برتون به خوبی در فیلم هاش استفاده میکنه
تلفیق واقعیت با خیال البته با روند منطقی سورئالیسمی
فیلم در دل خودش داستان های زیادی داره که مخاطب در ابتدا با این داستان ها انس نمیگیره
و به نظرش فیلم مناسب سن بچه ها هست
ولی کم کم با تلفیق این داستان ها با واقعیت زندگی ادوارد و پسرش ،مخاطب جذب داستان ها میشه
و جوری در فیلم غرق میشه و با ادوارد همراه میشه که حتی مخاطب هم نمیتونه مرزی رو بین واقعیت و تخیل تشخیص بده
این هنر تیم برتون رو نشون میده
فیلم با تکیه بر عناصر خیالی مخاطب رو وارد دنیای زیبای تخیل میکنه همراه با رنگ ها و دکور ها و فانتزی های دلنشین
اینجا در این فیلم منطق رو باید حذف کنی
منطق سبک خیال بر واقعیت رو باید داشته باشی
منطقی که در زندگی واقعی حکم کفش رو داره در تخیل باید اون کفش رو از پا در بیاری بند هاش رو به هم گره بزنی و پرت کنی بالای درخت
و پا برهنه وارد دنیای زیبا و دلنشین تخیل بشی
البته قبلش باید خودت انتخاب کنی
که آیا میخواهی مثل یک ماهی قرمز توی تنگ باشی با محدودیت های یک تنگ
یا اینکه یک ماهی در دریا باشی و تنگ برات کوچیک باشه و وارد دریای بزرگ تخیل بشی
تو بشی ماهی بزرگی که هیچ صیادی توانایی صید اون رو نداره
چرا که به قول جادوگر پیر "بزرگترین ماهی رودخونه همیشه از راهی میره که هیچ وقت نمیشه گرفتش"
فیلم تقابل دو نسل رو چقدر خوب نشون میده
پدری که زندگی رو طبق زندگی سنتی خودش ساده میبینه
پسری که در نسل جدید هست و با کفش منطق در زندگی قدم میذاره
این زندگی مدرن با مواجهه با زندگی سنتی مثل مواجهه آتش با چوب هست
زندگی سنتی رو به آتش میکشه
در سکانسی میبینیم شهر رویایی ادوارد در جوانی تا زمانی که دسترسی به دنیای مدرن رو نداشته
یک شهر زیبا بود و برای ورود به اونجا نیازی به کفش نداشتی
ولی وقتی جاده ای کشیده میشه و اون شهر رو به دنیای بیرون متصل میکنه
قرض ها و وام ها و بانک ها و خرابی و ...
شهر نابود میشه
پسری که خودش هیچ وقت نتونسته با پدرش ارتباط برقرار کنه الان دغدغه فرزند خودش رو داره که نکنه اون هم با فرزندش همین مشکل رو پیدا کنه
سکانس های پایانی وای
بهترین پایان بندی رو که میشد تصور کرد تیم برتون رقم میزنه
من گریه کردم با این سکانس ها
وقتی که پدر و پسر با هم آشتی میکنند
وقتی پسر ،پدر رو درک میکنه
وقتی پسر اینبار قصه تعریف میکنه
وقتی قصه تمام میشه
وقتی که ماهی بزرگ به دریا میرسه
یه فیلم فوق العاده
یه فیلم زیبا
یه فیلم نامه به شدت قوی
Inside Man 2006
فیلمی با بازی دنزل واشنگتن و جودی فاستر
داستان یک سرقت از بانک هست
گروهی در قالب برق کار یا نقاش وارد بانک میشند
و همه کارمندان و مشتریان رو به گروگان میگیرند
همه رو خودشون رو با یک لباس یک دست به همراه ماسک به یک شکل در میارند
ولی قصدشون از سرقت بانک سرقت پول نیست
بلکه قصدشون فقط یک جعبه هست که متعلق به صاحب بانک هست
صاحب بانک هم با معامله ای که با جودی فاستر میکنه اون رو مامور میکنه که وارد بانک بشه و اون جعبه رو به دست بیاره
فیلم امتیاز خوبی داشت
ولی من جدا از فیلم خوشم نیومد
خیلی الان اعصبام داغونه
هیچی از فیلم نفهمیدم
چی شد؟؟
جودی فاستر کی بود؟
چی کار کرد؟
فقط رفت توی بانک و گفت دو میلیون بهتون میدم شما بیاید بیرون اونها هم گفتن بیلاخ
خب که چی؟؟
چرا این فیلم اینجوری پیش رفت؟
چی میخواست بگه؟؟؟
اصلا من نفهمیدم این جودی فاستر برا چه سازمانی کار میکرد؟
چه ماموریت مهمی داشت؟
برا چی پول گرفت؟
اصلا از فیلمش خوشم نیومد
سایت های فارسی هم به جای نقد کردن این فیلم فقط فیلم رو تعریف میکنند
یک منتقد نیومده به شخصیت های این فیلم اعتراض کنه
هیچی از فیلم نفهمیدم
اصلا خوشم نیومد
فیلم هایی رو که متوجه نشم رو فقط اعصابم رو داغون میکنند
[B]The Wrestler 2008
کشتی گیر
فیلمی از کارگردان صاحب سبک دارن آرنوفسکی
با بازی میکی روکی و مریسا تامی
داستان کشتی کج کاری به نام رم هست که دوران اوجش سپری شده و کشتی کج جوری با زندگی اون عجین شده که بدون کشتی کج دنیا قبولش نمیکنه
پدر خوبی برای دخترش نبوده
زندگی مناسبی نداره
و در پایان کار کاملا تنها ...
در این بین زنی هم هست که در بار مشغول به رقص س.ک.س هست و این هم دوران زیبایی و اوجش به آخر رسیده
فیلم یه فیلم فوق العاده بود
مثل همه فیلم های آرنوفسکی سرشار از معانی عمیق بود
تیپ شخصیتی قهرمان رو توصیف میکنه به صورت کلی و بعد وارد جزئیات زندگی و شخصیت قهرمان میشه
و در آخر شکسته شدن رو به خوبی نشون میده
تمام شدن و بی ارزش بودن برای دنیا
احساس عمیقی به انسان دست میده که آیا زندگی فقط همین سطح هست
دوران نشیب زندگی به خوبی به تصویر کشیده شده
بعد از یک عمر زندگی کردن وقتی به زندگی خودت نگاه میکنی و میبینی هیچی تو دستت نیست
چیزی به دست نیاوردی
بدتر همه رو از دست دادی
دوران اوجت
جوانی
خانواده
اعتبار
دخترت
آرنوفسکی نگاه خیلی دقیقی به مسائل بنیادی هستی و زندگی و جامعه داره
این تو همه فیلم هاش به وضوح قابل مشاهده ست
موقع دیدن این فیلم یاد این شعر افتادم
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
وز داس سپهر سرنگون سوله شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده به کام خویش نابوده شدیم
نکات جالب:
مسابقه آخر با شخصی به نام آیت الله بود
شحص سیاه پوستی که با پرچم ایران وارد رینگ شد
رم پرچم رو شکست
و در هنگام مسابقه وقتی که آیت الله در حال اهتزاز پرچم ایران بود تماشاگران فریاد USA سر میدادند
حال شاید ایرانی ها این رو توهین حساب کنند ولی نکته جالبی داشت
و اون هم اگر آیت الله ایران باشه خب پس "رم" باید آمریکا باشه
و آمریکا دوران اوجش سپری شده ضعیف شده
"رم" دچار حمله قلبی شده و دکترها به شدت منع کردند از هر گونه هیجان و ورزش
و دست آخر همین "رم" که نماد آمریکاست در مبارزه ش با آیت الله که نماد ایران هست میمیره
یعنی مبارزه آخر باعث مرگ آمریکا شد
Gangs of New York 2002
دار و دسته نیویورکی ها
فیلمی از کارگردان مشهور هالیوود مارتین اسکورسیزی
با بازی فوق العاده دینل دی لوئیس و دیکاپریو و البته کامرون دیاز
داستن دوره وحشی آمریکایی رو روایت میکنه
زمانی که نه از تمدن خبری بوده نه از ادعاهای دموکراسی و ...
فیلم با سکانسی شروع میشه که درگیری بین دو گروه از دار و دسته های نیویورکی رو نشون میده
دسته ایرلندی تبار خرگوش های مرده و دسته امریکایی های اصیل یا بومی
مثل اینکه این جنگ برای احقاق حق مهاجرین ایرلندی هست و رفع ظلمی که به اونها میشه
سردسته گروه خرگوش های مرده یک کشیش هست که کشته میشه
اون هم درست در برابر چشم پسر کوچیک ش
این پسر فرار میکنه و وقتی بزرگ میشه برای انتقام برمیگرده به نیویورک
و باز راه پدر رو ادامه میده
فیلم قشنگی بود
باز هم مثل همیشه مسائل نژآد پرستی رو به بهترین وجه ممکن زیر سوال میبره
از فیلم های آمریکایی از اینش خیلی خوشم میاد که تمام هم و غم ش رو برای از بین بردن نژآدپرستی و محدودیت ها به کار گرفته
بازی دنیل لوئیس شاهکاره در این فیلم
Adore 2013
(پوستر فیلم کمی مورد داره )
تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۷ سال توصیه نمی شود.
عشق ورزیدن
فیلمی از آنه فانیتین
با بازی نئومی واتس و و رابین رایت و ...
داستان دو مادر هستند که این دو از کودکی با هم بزرگ شده اند و با هم زادواج کرده و بچه دار شده اند
الان بچه های ایندو هر دو بزرگ شده و طی یک فرایند عاشقانه پسر نئومی واتس عاشق دوست مادرش میشه
و با هم س.ک.س میکنند
پسر اون مادر میاد میبینه و میخواد تلافی کنه و با نئومی س.ک.س کنه
و حاصل این اتفاق ها عشق و رابطه ای هست که به صورت ضربدری بین مادر ها و پسرها شکل میگیره
و بعد ....
کارگردان این فیلم در کارنامه خودش فیلم درخشان Coco Before Chanel 2009 رو داره
فیلم یک فضای کاملا آرام و رمانتیک داره
با لوکشین های به شدت زیبا و آرمش بخش
همه فضا مهیاست برای هنر عشق ورزیدن
فیلم یک نگاه خیلی جالب به رابطه و عشق داره
عشقی که بین پسر جوان و زن پا به سن گذاشته اتفاق میفته
مشکلاتی داره
پیری زن رو داره
و دلزدگی پسر جوان رو
ولی چیزی که باقی میمونه قدرت عشق هست که به همه اینها غلبه داره
و در یک رابطه عمیق و احساسی و عاشقانه چیزی که اشتباه هست فقط و فقط پس زدن و رد کردن همدیگه هست
در سکانس های آخری فیلم این مطلب به خوبی گفته میشه
کارگردان مثل فیلم کوکو یه حس فمینستی احساس میشه در فیلمش
چون تقریبا در این فیلم مرد نقش مهمی نداره
فیلم برداری خیلی ساده و دلنشینی داره
کارگردان با انتخاب لوکیشن های مناسب در القای حس فیلم به خوبی عمل کرده
تدوین روان و خوبی داره
بازی ها واقعا عالی هستند
هم پسرها و هم زن ها
فیلم رو توصیه میکنم ببینید
اگر در زندگیتون حس عشق کمرنگ شده یا خلأ ش احساس میشه این فیلم اون حس رو خوب قلقلک میده
البته اشکال هایی داره
اشکال های نسبتا فرهنگی
این که در سکانس های آخر یه دیالوگی بین این دو مادر شکل میگیره و نئومی واتس به دوستش میگه تو تنها کسی هستی که در این رابطه هیچ اشتباهی مرتکب نشدی
ولی فرهنگ من میگه اشتباه کرد
چرا که به شوهرش خیانت کرد
وقتی هنوز شوهر داشت و شوهرش هم هیچ مشکلی نداشت تن به س.ک.س با پسر دوستش داد
پسری که از بچگی خودش بزرگش کرده و برای اون پسر مثل مادر دوم بوده
The Terminal 2004
ترمینال
فیلمی از استیون اسپیلبرگ
با بازی تام هنکس و کاترین زتا جونز
داستان مردی هست از کشور بلغارستان که با هواپیما به یکی از فرودگاه های نیویورک وارد میشه
ولی در طول سفرش در کشورش انقلاب رخ میده
و ویزای او توسط ایالات متحده باطل میشه
و از طرفی هم به خاطر انقلاب و عدم ثبات سیاسی کشور متبوعش توان برگشت به کشور رو هم نداره
پس به ناچار در فرودگاه زندگی میکنه
از فیلمش خیلی خوشم نیومد
بازی تام هنکس خوب بود
Mysterious Skin 2004
تماشای این فیلم برای افراد زیر ۱۹ سال ممنوع می باشد!
پوست مرموز
با بازی جوزف گوردون لویت
داستن پسر بچه ای هست که در بچه گی توسط مربی ورزشش مورد تجاوز واقعا میشه
البته نه تجاوز مفعول شدن
بلکه مربی براش با دست و دهان ..
موازی با داستان جوزف داستن پسربچه دیگه ای هم روایت میشه که دچار خون دماغ های متعدد و غش و ضعف هست
جوزف یک شب در یک پارتی این پسر رو هم مورد عنایت قرار میده و ...
این پسر بزرگ میشه و در سن نوجوانی هم باز پیرمرد ها یا مرد های سن بالا میان و برای این با دست و دهان ....
یعنی این پسر گرایش همجنس گرایانه پیدا میکنه
فیلمش مزخرف بود
رده بندی سنی هم برای این فیلم مثبت 19 هست
از جوزف بعید بد که بیاد در نقش یک همجنس باز در بیاد و برهنه بشه و مرد های دیگه براش س... و اون هم برای مرد های دیگه س..... بزنه
حالم بد شد
به زور داشتم نگاهش میکردم
فیلم دهلیز
به کارگردانی نمیدونم کی
و بازی رضا عطاران و هانیه توسلی و یه بچه فسقل
رضا عطاران معلمی هست که در یک دعوا مرتکب قتل میشه
الان در زندان هست و حکم قصاص بریده شده و منتظر رضایت یا عدم رضایت خانواده مقتول هستند
همین
موضوع فیلم باز هم درباره قصاص هست و باز هم به قصاص از جانب خانواده قصاص شونده نگاه میشه
فیلم با سکانس رساندن بچه به مدرسه و تعطیل بودن مدرسه به علت بارش برف شروع میشه
و بعد وارد روایت فیلم میشه
اوائل فیلم اصلا بحث قصاص و زندان مشخص نیست
مادر آشفته ای رو نشون میده که درگیر مشکلات هست
در سکانس های بعدی علت آشفتگی یعنی بودن همسر در زندان مشخص میشه
با چنین مقدمه ای و چنین توصیف روتینی خب تکیه داستان رو میخواد روی زندگی این پسر بدون پدر و زن بدون شوهر نشون بده
که همچین مادر و پسری با مشکل قصاص شدن پدر مواجه شدن
پسری که تا سن هفت سالگی اصلا از وجود پدر بیخبر بوده
و الان مسئله قصاص شدن یا نشدن تاثیر مهمی در زندگی این پسر میذاره
شخصیت پردازی پسر بد نیست به عنوان کسی که فیلم نامه روی احوالات اون تکیه داره
شخصیت مادر هم خوب توصیف نمیشه و پرداخت نمیشه
من متوجه نشدم که چطور این با یه شغل تعمیرات عینک و این همه مشکلات مالی چطور زندگی میگذرونه
شخصیت پدر هم باز پرداخت ضعیفی داره
فیلم از تدوین خوبی برخوردار هست و کارگردان در انتخاب صحنه ها و چیدمان و دکوپاژ صحنه خوب عمل کرده
از عوامل تاثیر گذار بر صحنه در راستای حال و هوای سکانس و هدف سکانس خوب استفاده کرده
جایی که باید رابطه محبت آمیز پدر و فرزند رو نشون بده از رنگ سفید به خوبی استفاده کرده
جاییکه باید فضای سرد و مشکلات مادر رو نشون بده باز از فضای خوبی استفاده کرده
در یک جای فیلم سکانس زندان و سرما و برف
و بعد بدون هیچ ترانزیشن یا فیدی سکانس خواب بچه و بالش رنگی و عشق و ..
و بعد باز هم سکانسی که هانیه توسلی توی برف منتظر ماشین هست
فراز و نشیب زندگی رو با این تغییر سکانس ها خوب نشون داد
در طی روایت فیلم مخاطب متوجه میشه که اصل دعوا به خاطر یه پارک بوده
در سکانسی هانیه توسلی میاد میگه میبینی به خاطر یه پارک کردن چطور بدبخت شدیم؟؟
بهار زندگی شون تبدیل به زمستان شد
باز در همین زمستان بارقه امیدی و عشقی پدیدار میشه با رضایت خانواده مقتول
که بلافاصله تبدیل به سردی میشه
این سه تا سکانس تمام بار معنایی فیلم رو به نمایش گذاشت
پایان بندی فیلم جالب نبود
مثلا پایان باز گذاشته بود
که با سکانس های پایانی تقریبا از پایان فیلم گره گشایی میشه که خانواده مقتول از حکم قصاص میگذرند
فیلم خوبی بود
ولی بعضی سکانس ها غیر واقعی و غیر منطقی هست
مثل سکانس های داخل زندان و رابطه بین زندان بان و زندانی
مرخصی گرفتن از زندان اون هم وقتی که حکم قصاص هست
وقتی که حکم قصاص باشه در صورتی میتونه مرخصی بگیره که شاکی رضایت قطعی داده باشه
و برای قاضی مسجل شده باشه
و وقتی برای قاضی مسجل شد دیگه شاکی نمیتونه از رضایت برگرده
بازی بازیگر ها ضعیف بود
جدا ضعیف بود
هم رضا عطاران هم هانیه توسلی
و هم اون پسر
البته سوتی هم داشت
که ضعف کارگردان رو میرسونه
در سکانسی که بچه توی سرما و برف میاد بیرون اصلا سرما در چهره پسر دیده نمیشه
نه دماغش قرمز شده نه لپش گل انداخته
خلاصه سرما در چهره پسر اصلا مشخص نیست
انگار نه انگار که روی کاپشنش برف نشسته
یکی دیگه از نکته های جالبش در تیتراژش بود که خوب به لطف پلاگین های ترکینگ سه بعدی تونسته بودند یک Tracking عالی داشته باشند
و متن به خوبی با حرکت تصویر دوربین و لرزه ها لینک بود
Catch Me If You Can 2002
اگه میتونی من رو بگیر
فیلم دیگه ای از کارگردان بزرگ و با نفوذ هالیوود استیون اسپیلبرگ
با بازی تام هنکس و دیکاپریو و کرییستور واکن
داستان پسری رو روایت میکنه به اسم فرانک که رابطه خوبی با خانواده داره و بعد از طلاق پدر و مادرش به سمت جعل چک با عنوان های شغلی متعدد مثل خلبانی و پزشکی و وکالت میره
تام هنکس نقش پلیسی رو بازی میکنه که به دنبال دستگیری فرانک هست
ولی هر بار فرانک با زیرکی از دست تام هنکس فرار میکنه
فیلم خوبی بود
فیلم درونمایه اکشن و دراماتیک داره که با طنز مخلوط شده
21 Grams 2003
21 گرم
فیلمی با بازی شان پین و نئومی واتس و شارلوت گینسبرگ ( این خانم تو فیلم مالاخولیا آبجی کریستین دنست بوده)
به کارگردانی آلجاندرو گونزالس ایناریتو
کارگردان فیلم عشق سگی و بابل
درباره مردی هست که بیماری قلبی داره و قراره قلبش رو پیوند بزنن
همزمان داستان مردی رو نشون میده که از خلافکاری توبه کرده و به مذهب روی آورده و موسی وار خانواده رو به اذن پروردگار در بیابان زندگی رها میکنه
و داستان زنی هست که شوهر و بچه ش در یک تصادف کشته میشند و ...
فیلم یک روایت غیر خطی و غیر مستقیم از یک حادثه هست
تقریبا سه داستان رو که در یک حادثه مشترک هستند رو به صورت موازی روایت میکنه
فیلم با تمی غم انگیز و دپرس کننده ساختار روایت داستان رو میشکنه
و به صورت ترتیب زمانی روایت نمیکنه
هنر تدوینگر اینجا به نمایش گذاشته میشه
که روند تدوین رو به خاطر تم غم انگیزی که فیلم داره هماهنگ میکنه
صحنه ها ترتیب زمانی ندارند
یه بار از یه زمان صحبت میکنه
باز برمیگرده به گذشته
باز یه تیکه از آخر رو میگه
بعد میاد وسط
فیلم رو من یه شاهکار میدونم
کارگردان قبلا فیلم عشق سگی و بابل رو هم ساخته
در فیلم بابل مثل همین فیلم چند داستان مختلف رو به صورت موازی روایت میکنه که همه اون داستان ها به یک حادثه مرتبط میشه
ولی در فیلم بابل ترتیب زمانی کاملا رعایت میشه
ولی در اینجا نه
این فیلم از نظر ترتیب زمانی چیزی شبیه فیلم ممنتو از حضرت استاد کریستوفر نولان هست
درباره 21 گرم هم همون بحث ادعای وزن روح هست
که موقع مرگ 21 گرم از وزن کم میشه که همون جدا شدن روح از بدن هست
یعنی روح ما کلا 21 گرم وزن داره
دیالوگ های آخر خیلی جالب این مسئله رو بیان میکنه
این 21 گرم چی داره؟
چی هست؟
همه زندگی ما؟؟؟
فیلم حرف برای گفتن زیاد داره
فیلم برداری و تدوین و دکوپاژ صحنه همه و همه دست به دست هم دادند تا یک فیلم که روحیه آشفته و بی نظم و حادثه دیده و غم انگیز و دپرس کننده رو روایت کنند
حال من رو دریابید که در عصر جمعه در اوج بی حوصلگی و کسلی و بی حالی که دارم حسرت زندگیم رو میخورم این فیلم به شدت دپرس کننده رو میبینم
Snatch. 2000
قاپ زن
فیلمی از گای ریچی ( کارگردان دو قسمت شرلوک هولمز)
با بازی برد پیت جیسون استاتام و ...
گروهی از سارقان یک الماس 86 قیراطی رو از جایی به سرقت میبرند
یکی از اونها به نام فرانک چهار انگشتی الماس رو برای فروش به لندن میبره
و در این بین حول قاپ زدن و به دست آوردن این الماس اتفاق هایی میفته
داستان فیلم حول موضوع خصلت حرص در انسان میچرخه
یک روایت غیر خطی با محوریت یک موضوع که از ترتیب زمانی برخوردار هست
این روایت غیر خطی نتیجه ش میشه فیلمی پر از تعلیق
که مخاطب رو در تمامی صحنه ها همراه خودش میکشونه
فیلمی پر از تنش و حرکت و در هم ریختگی و آشفتگی با عنوان قاپ زنی
تدوین مناسب و کات های سریع و انتقال های به جا و زاویه های غیر متعارف دوربین و موزیک های عجیب و تند فیلم رو شبیه فیلم مرثیه ای بر یک رویا از دارن آرنوفسکی کرده
نکته جالب دیگه این فیلم نداشتن شخصیت اصلی هست
یعنی در این فیلم شما نمیبینی که داستان حول یک شخصیت بچرخه
بلکه هر شخصیتی به اقتضای روایت داستان یک گذری در داستان و سکانس ها داره
فیلم با روایت یک راوی شروع میشه که خود این راوی هم نقش اصلی در داستان رو نداره
فیلم با نشان دادن خصلت حرص در انسان نشون میده که دست آخر هیچ چیزی در دست آدم حریص باقی نمیماند
در سکانسی که درباره خوک ها صحبت میکنه درباره حرص و طمع خوک ها صحبت میکنه که تشبیه و کنایه جالبی ست بر شباهت آدم حریص و خوک
که در ادامه داستان مخاطب این زندگی خوکی و کثیف رو به خوبی درک میکنه
مثل همه روایت های غیر خطی در آخر همه این شخصیت ها به هم ربط پیدا میکنند
ولی نه در یک سکانس بلکه در چند سکانس مختلف در اواخر فیلم
فیلم رتبه 110 سایت imdb رو داره
بازی بازیگران در این فیلم خوبه
مخصوصا برد پیت که در اینجا خیلی شبیه فیلم Fight Club هست
با اون لهجه مسخره و خنده دار
فیلم رو حتما ببینید
The Croods 2013
خانواده کرود
یه انیمیشن فوق العاده بود
خیلی قشنگ بود
خانواده کرود در غارها زندگی میکنند و طبق قوانینی که پدر خانواده برای حفظ خانواده وضع کرده از هر چیز جدیدی دوری میکنند تا زنده بمونند
ولی یک شب دختر خانواده که از غارنشینی خسته شده با دیدن نور آتش به بیرون غار میره و با پسری آشنا میشه و هم با آتش
واقعا یه انیمیشن فوق العاده بود
جدا خیلی وقت بود یه انیمیشن اینطجوری من رو حال نیاورده بود
از نظر فنی و انیمیشنی که اصلا نمیشه در موردش صحبت کرد
قدرت انیمیشن واقعا در دستان هالیووده
انیمیشن هایی میسازه که آدم رو مبهوت خودش میکنه
با ترکیب رنگ های عالی
خیلی خوب بود
توصیه اکید دارم که حتما ببینیدش
و حتما هم با کیفیت بلوری 1080 ببینید
و اصلا سمت دوبله این نرید
چرا که صدای شخصیت دختر ببری صدای عزیز دلم اما واتسون عزیز هست
The Hangover Part III 2013
خماری قسمت سوم
با بازی بردلی کوپر عزیز و زاک گایفیاناکیس
باز هم همون گروه گرگ ها
ولی اینبار داستان مثل سری قبلی شروع نمیشه
کلا با دو سری قبلی تفاوت داره
پدر آلن فوت میکنه و در مراسم ترحیم اعضای خانواده تصمیم میگیرند که آلن رو به یک درمانگاه روانکای برای اصلاح رفتار بفرستند
و در این بین از چهار رفیق دیگه ش کمک میگیرند
در راه رسوندن آلن به درمانگاه مذکور مشکلی براشون پیش میاد و اینها باز به عنوان گروگان گرفته میشند و به دنبال پیدا کردن چاو برای ...
فیلم قشنگی بود
طنز های خوبی داشت
و مهمتر از همه اینکه مثل دو داستان قبلی نبود
نسبت به قسمت یک پایینتر بود
ولی از قسمت دوم واقعا بهتر بود
توصیه میکنم حتما ببینیدش
[/B]
زندگی چرخش واژگان است ، یکی به جرم تفاوت تنهاست ، یکی به جرم تنهایی متفاوت .