03-15-2011, 11:34 PM
دشواری مغز هنگام نداشتن پیشانگاشت
در بالا گفتیم که نگرهها به آسانی ریخت میگیرند و به سختی از میان میروند. یکی از فرنودهایی
که گرایش مغز در ساختن نگرههای نوین و چسبیدن به آنها در این است که فکر کردن بدون داشتن هیچ
پیشانگاشتی، بسیار انرژیبر و سختتر از زمانی است که یک نگره و پیشانگاشت داشته باشیم:
یکی از پیکهای سونیکساکس که میگوید «بیطرفانه نگاه کنید»، که باز به این امر
برمیگردد که بیطرفانه نگاه کردن، بسیار سختتر و دشوارتر از جانبدارانه نگاه کردن است.
بگذارید روند فکری که در داشتن دو نگره فکری گوناگون پیش میآیند را بررسی کنیم:
اکنون، اگر ما با یک داده نوین روبرو شویم، برای نمونه از تلویزیون خبر جدیدی
درباره کشته شدن یک فلسطینی بشنویم، فرآیند فکر کردن اینگونه خواهد بود:
نگره نخست:
این اسراییلیهای آدمکش بازم یه فلسطینی دیگه را کشتند.
نگره دوم:
بایستی دید که فلسطینی چه کسی بوده، آیا یکی از فلسطینیهای انتحاری
بوده؟ آیا سرباز اسراییلی برای دفاع از خودش تیراندازی کرده؟ یا اینکه سرباز
تیرانداز تهاجمی عمل کرده است؟ واکنش دولت اسراییل نسبت به این قضیه چه بوده است؟ ...
چنانکه میتوان دید، با داشتن یک پیشانگاشت ساده -- بیشینه اسراییلیها
بد هستند -- فرآیند فکر کردن بسیار کوتاهتر و سادهتر از زمانی خواهد بود که
بخواهیم «بیطرفانه»، و با نگاه کردن به «همه ابعاد قضیه» به یک فرجام منطقی برسیم.
در بالا گفتیم که نگرهها به آسانی ریخت میگیرند و به سختی از میان میروند. یکی از فرنودهایی
که گرایش مغز در ساختن نگرههای نوین و چسبیدن به آنها در این است که فکر کردن بدون داشتن هیچ
پیشانگاشتی، بسیار انرژیبر و سختتر از زمانی است که یک نگره و پیشانگاشت داشته باشیم:
sonixax نوشته: ...
هر ارتشى در دنيا جنايت جنگى انجام داده ، حالا اين وسط چون جنگ اسرائيل فرسايشى شده و اسلامگرايان و مسلمين افراطى هوچى گر هم هستند تمام جهان زوم كرده رو اسرائيل
الان اين يارو قضافي ، قذافي (ديكته ى اسمش رو بلد نيستم) چيه اون مگه جنايت نكرده ؟ تازه اونكه با خودى اين كار رو كرده !
در كل به نظر من بهتره هميشه به همه چيز بيطرفانه نگاه كنيد تا نتيجه گيرى درستى بتونيد انجام داشته باشيد
یکی از پیکهای سونیکساکس که میگوید «بیطرفانه نگاه کنید»، که باز به این امر
برمیگردد که بیطرفانه نگاه کردن، بسیار سختتر و دشوارتر از جانبدارانه نگاه کردن است.
بگذارید روند فکری که در داشتن دو نگره فکری گوناگون پیش میآیند را بررسی کنیم:
- پیشانگاشت: همه یا حداقل بیشتر اسراییلیها کلا آدمهای پست و آدمکشی هستند.
- پیشانگاشت: اسراییلیها نیز کم و بیش مانند هر ملیت دیگری هستند.
اکنون، اگر ما با یک داده نوین روبرو شویم، برای نمونه از تلویزیون خبر جدیدی
درباره کشته شدن یک فلسطینی بشنویم، فرآیند فکر کردن اینگونه خواهد بود:
نگره نخست:
این اسراییلیهای آدمکش بازم یه فلسطینی دیگه را کشتند.
نگره دوم:
بایستی دید که فلسطینی چه کسی بوده، آیا یکی از فلسطینیهای انتحاری
بوده؟ آیا سرباز اسراییلی برای دفاع از خودش تیراندازی کرده؟ یا اینکه سرباز
تیرانداز تهاجمی عمل کرده است؟ واکنش دولت اسراییل نسبت به این قضیه چه بوده است؟ ...
چنانکه میتوان دید، با داشتن یک پیشانگاشت ساده -- بیشینه اسراییلیها
بد هستند -- فرآیند فکر کردن بسیار کوتاهتر و سادهتر از زمانی خواهد بود که
بخواهیم «بیطرفانه»، و با نگاه کردن به «همه ابعاد قضیه» به یک فرجام منطقی برسیم.
مغز با داشتن پیشانگاشتهای گوناگون، در فرآیند فکر کردن میانبُر (shortcut) میزند.