08-12-2013, 01:36 PM
تحلیل گفتار دوم:
پیش از کودتا 1299 ایران سراسر فقر و بیماری و مرگ و فساد بود.مشروطیت شکست خورده بود و مجلس کاری از پیش نمی برد.گروهها و دسته ها محلی ادعای خودمختاری و قدرت داشتند و ثروتهای ایران را بدست اجانب داده و نازشست می گرفتند.دربار و شاه ایران بی مسولیت و رشوه خوار بود.عملا ایران همچون گوشت قربانی در دست لاشخوران تکه تکه میشد.مردم نیز استحمار شده و تبعیت از متهجرین واپسگرا کرده همواره به روضه خوانی و تعذیه مشغول بودند.گویی گرد مرگ در این کشور پاشیده شده بود.چیزی از دانش و پیشرفت و استقلال و هویت ایرانی نمانده بود.تنها دسته ای روشنفکر چه در داخل و چه در خارج با چاپ روزنامه و کتاب کوشش در بیدار کردن مردم و اصلاح داشتند.
تمام اینها بدلیل نبود یک قدرت مرکزی مقتدر و ملی و سالم بود که بیشتر روشنفکران ایران نیز در انروزگار انرا بارها بازگو کرده بودند.در این بهبوهه تلاشهای سید ضیا الدین و کمیته زرگنده(اهن و پولاد) با چاپ روزنامه و نشریه و فعالیتهای سیاسی اغاز شده بود(و دیگر فعلان چه در انزمان و چه پیش از ان فعالیت می کردند) موج افکار ناسیونالیستی کم کم شکل گرفت تا انجا که در افکار عموم قرارداد 1919 بسیار منفور می نمود.
برای اجرایی کردن این قرار داد کلنل دیکسون وارد عمل شد ولی با مخالفت کلنل اسمایس مواجه گردید اسمایس معتقد بود که اجرایی کردن این قرارداد در این بهبوهه که موج تنفر عوام از اجانب شکل گرفته کاری عقلی نیست و باید سیاست مدارا را در پیش گرفت.بالخره دولت بریتانیا حق را به اسمایس داد و دیکسون را از ایران بیرون کرد.
از طرفی کمیته زرگنده شکل گرفته بود و قدرت سیاسی یافته بود همراهی اسمایس با سید ضیا الدین و کمیته زرگنده که اهداف ناسیونالیستی و ملی گرایی انها بر کسی پوشیده نبود بهترین حرکت برای اینگلیسها بود.اسمایس با سید ضیا الدین و کمیته اش دست اتحاد داده سپس با افسرن قزاق وارد مذاکره شده و با رضا خان هم پیمان شد.اینگلیسها با این خیال که توانایی رضا خان(همانطور که ایرونساید در خاطرات خود نقل می کند :او قویترین مردی است که تا بحال دیده ام) و اقتدار دولت مرکزی که انها را حمایت کند بهتر می تواند منافع انها را در این اوضاع که موج نفرت از اینگلیسها در افکار بود تامین کند.
در این روزها بی اطلاعی ایرونساید و اسمایس از اهداف ضیا الدین و رضا خان و از طرفی فشار رضا خان برای انجام کودتا سبب شد که با دو شرط در جلسه مذاکره ای که ایرونساید و اسمایس و کمیته زرگند و رضا خان حضور داشتند کودتا اجرایی شود توافق انجام میشود و رضا خان با قشون قزاق به سمت تهران حرکت می کند.رضا خان وارد تهران شده و کوشش در ایجاد نظم و همبستگی با ژاندارمری می کند.شاه ایران حکم ریاست قوا را به رضا خان و حکم ریس الوزا را به سید ضیا الدین می دهد.در این شرایط مخاطره امیز و زمانی که هنوز ثباتی حاصل نیامده رضا خان در همان روز نخست بیانیه ای صادر کرده و هدف خود را از امدن به تهران بازستانی حقوق ایران از اجانب (اینگلیسها و روسها)و اصلاح اساسی دولت و متولین و فئودالها و مفتخوران و ... می داند و با این بیانیه ریشخندی به اهداف ایرونساید و اسمایس و کلا اینگلیسها و مفتخوران پر قدرت داخلی ودرباریان و اعضای فاسد مجلس و شورشایان میزند.
پنج روز بعد هنوز مهر حکم سید ضیا الدین خشک نشده وی نیز بیانیه ای صادر کرده و با اهداف رضا خان همراهی کرده و برنامه خود را اصلاح ایران و لغو امتیازات اجانب و مختصر اینکه بازگرداند اقتدار و استقلال و اصلاح امور می خواند.
بهر حال کار کودتا شکل گرفت و به ایرونساید و اسمایس و همراهانشان تنها چند مدال افتخار داده شد برای زحماتشان ولی امتیازات بریتانیا لغو گردید و نور چشمی های انان که حافظ منافعشان در ایران بودند سرکوب شده و ثروت ایران از انها باز ستانده شد.و مهمتر از همه عزت و هویت و استقلال یک ملت به انها باز گردانده شد.
در انتها کلامی از لرد ایرونساید پسر ژنرال ایرونساید را که تاریخ معاصر ایران را می داند و خود او خاطرات ایرانساید را منتشر کرد اینچنین در نامه ای به اسدالله اعلم می گوید:
حقیقتی كه در اینجا رخ مینماید، این است كه یك بار دیگر در تاریخ كهن ایران زمین یك فرد ایرانی میهنپرست قیام كرده است تا میهن خود را از خطرات حفظ كند. رضاشاه كبیر، چنین مردی بود و من به خاطر همكاری پدرم(زنرال ایرونساید) با چنین چهره برجستهای افتخار میكنم37)
پیش از کودتا 1299 ایران سراسر فقر و بیماری و مرگ و فساد بود.مشروطیت شکست خورده بود و مجلس کاری از پیش نمی برد.گروهها و دسته ها محلی ادعای خودمختاری و قدرت داشتند و ثروتهای ایران را بدست اجانب داده و نازشست می گرفتند.دربار و شاه ایران بی مسولیت و رشوه خوار بود.عملا ایران همچون گوشت قربانی در دست لاشخوران تکه تکه میشد.مردم نیز استحمار شده و تبعیت از متهجرین واپسگرا کرده همواره به روضه خوانی و تعذیه مشغول بودند.گویی گرد مرگ در این کشور پاشیده شده بود.چیزی از دانش و پیشرفت و استقلال و هویت ایرانی نمانده بود.تنها دسته ای روشنفکر چه در داخل و چه در خارج با چاپ روزنامه و کتاب کوشش در بیدار کردن مردم و اصلاح داشتند.
تمام اینها بدلیل نبود یک قدرت مرکزی مقتدر و ملی و سالم بود که بیشتر روشنفکران ایران نیز در انروزگار انرا بارها بازگو کرده بودند.در این بهبوهه تلاشهای سید ضیا الدین و کمیته زرگنده(اهن و پولاد) با چاپ روزنامه و نشریه و فعالیتهای سیاسی اغاز شده بود(و دیگر فعلان چه در انزمان و چه پیش از ان فعالیت می کردند) موج افکار ناسیونالیستی کم کم شکل گرفت تا انجا که در افکار عموم قرارداد 1919 بسیار منفور می نمود.
برای اجرایی کردن این قرار داد کلنل دیکسون وارد عمل شد ولی با مخالفت کلنل اسمایس مواجه گردید اسمایس معتقد بود که اجرایی کردن این قرارداد در این بهبوهه که موج تنفر عوام از اجانب شکل گرفته کاری عقلی نیست و باید سیاست مدارا را در پیش گرفت.بالخره دولت بریتانیا حق را به اسمایس داد و دیکسون را از ایران بیرون کرد.
از طرفی کمیته زرگنده شکل گرفته بود و قدرت سیاسی یافته بود همراهی اسمایس با سید ضیا الدین و کمیته زرگنده که اهداف ناسیونالیستی و ملی گرایی انها بر کسی پوشیده نبود بهترین حرکت برای اینگلیسها بود.اسمایس با سید ضیا الدین و کمیته اش دست اتحاد داده سپس با افسرن قزاق وارد مذاکره شده و با رضا خان هم پیمان شد.اینگلیسها با این خیال که توانایی رضا خان(همانطور که ایرونساید در خاطرات خود نقل می کند :او قویترین مردی است که تا بحال دیده ام) و اقتدار دولت مرکزی که انها را حمایت کند بهتر می تواند منافع انها را در این اوضاع که موج نفرت از اینگلیسها در افکار بود تامین کند.
در این روزها بی اطلاعی ایرونساید و اسمایس از اهداف ضیا الدین و رضا خان و از طرفی فشار رضا خان برای انجام کودتا سبب شد که با دو شرط در جلسه مذاکره ای که ایرونساید و اسمایس و کمیته زرگند و رضا خان حضور داشتند کودتا اجرایی شود توافق انجام میشود و رضا خان با قشون قزاق به سمت تهران حرکت می کند.رضا خان وارد تهران شده و کوشش در ایجاد نظم و همبستگی با ژاندارمری می کند.شاه ایران حکم ریاست قوا را به رضا خان و حکم ریس الوزا را به سید ضیا الدین می دهد.در این شرایط مخاطره امیز و زمانی که هنوز ثباتی حاصل نیامده رضا خان در همان روز نخست بیانیه ای صادر کرده و هدف خود را از امدن به تهران بازستانی حقوق ایران از اجانب (اینگلیسها و روسها)و اصلاح اساسی دولت و متولین و فئودالها و مفتخوران و ... می داند و با این بیانیه ریشخندی به اهداف ایرونساید و اسمایس و کلا اینگلیسها و مفتخوران پر قدرت داخلی ودرباریان و اعضای فاسد مجلس و شورشایان میزند.
پنج روز بعد هنوز مهر حکم سید ضیا الدین خشک نشده وی نیز بیانیه ای صادر کرده و با اهداف رضا خان همراهی کرده و برنامه خود را اصلاح ایران و لغو امتیازات اجانب و مختصر اینکه بازگرداند اقتدار و استقلال و اصلاح امور می خواند.
بهر حال کار کودتا شکل گرفت و به ایرونساید و اسمایس و همراهانشان تنها چند مدال افتخار داده شد برای زحماتشان ولی امتیازات بریتانیا لغو گردید و نور چشمی های انان که حافظ منافعشان در ایران بودند سرکوب شده و ثروت ایران از انها باز ستانده شد.و مهمتر از همه عزت و هویت و استقلال یک ملت به انها باز گردانده شد.
در انتها کلامی از لرد ایرونساید پسر ژنرال ایرونساید را که تاریخ معاصر ایران را می داند و خود او خاطرات ایرانساید را منتشر کرد اینچنین در نامه ای به اسدالله اعلم می گوید:
حقیقتی كه در اینجا رخ مینماید، این است كه یك بار دیگر در تاریخ كهن ایران زمین یك فرد ایرانی میهنپرست قیام كرده است تا میهن خود را از خطرات حفظ كند. رضاشاه كبیر، چنین مردی بود و من به خاطر همكاری پدرم(زنرال ایرونساید) با چنین چهره برجستهای افتخار میكنم37)