08-10-2013, 09:17 PM
فرشتهی دادگستریها! چه سخت افتادهای به زحمت!
که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت
فرشته! در خوابگاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟
فرشته! خم شو بگو پریها چه بار دارند غیر حسرت؟
دعا دعا گریههای خود را گذاشتم پیش چشم خورشید
منم که با قطرههای باران دخیل بستم به آسمانت
فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!
اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»
تغزّلم را سکوت خورده به حرمتِ عاشقانِ مرده
تمام آوازهای خود را چپاندهام در گلوی خلوت
اگرچه هم دائمالوضویم نمانده جز کینه روبهرویم
همینکه شب تا سحر بگویم: به بالهای فرشته لعنت
مریم جعفری آذرمانی
اینم وبلاگش:من شاعرم - شعر
شعرای اجتماعی سیاسیش قشنگه:)
که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت
فرشته! در خوابگاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟
فرشته! خم شو بگو پریها چه بار دارند غیر حسرت؟
دعا دعا گریههای خود را گذاشتم پیش چشم خورشید
منم که با قطرههای باران دخیل بستم به آسمانت
فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!
اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»
تغزّلم را سکوت خورده به حرمتِ عاشقانِ مرده
تمام آوازهای خود را چپاندهام در گلوی خلوت
اگرچه هم دائمالوضویم نمانده جز کینه روبهرویم
همینکه شب تا سحر بگویم: به بالهای فرشته لعنت
مریم جعفری آذرمانی
اینم وبلاگش:من شاعرم - شعر
شعرای اجتماعی سیاسیش قشنگه:)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-