08-06-2013, 11:45 AM
[h=5]یک دیالوگ:
کواک: تو به خدا اعتقاد داری بنجامین؟
بنجامین: کی براش مهمه؟
کواک: من بهش ایمان دارم، میدونم که وجود داره.
بهت دلیلش رو میگم: از کارخونه ی توی لوکومیر میرفتم خونه، توی میدون شهر کلی آدم دیدم سربازهایی بودن که صربها رو از خونه هاشون میکشیدن بیرون، به مادر و خواهرم تجاوز کردند و روی تمام اجساد زخمی ها بنزین ریختن، مردها زیاد خوش شانس نبودن، از تبر استفاده کردن تا سرشون رو از وسط باز کنن و بگذارند تو میدون بمیرند
و از خودم پرسیدم اگه خدا وجود داره چطور اجازه همچین کارای وحشیانه ای رو میده؟
بعد به همه اتفاقهای تو زندگیم فکر کردم و فهمیدم این دلیلی برای غیبت خدا نیست بلکه مدرکی برای حضور اون هست.
چون مردم تنها نمیتونن قادر به انجام همچین فساد بزرگی باشن.
دیالوگ فیلم: Killing Season[/h]
کواک: تو به خدا اعتقاد داری بنجامین؟
بنجامین: کی براش مهمه؟
کواک: من بهش ایمان دارم، میدونم که وجود داره.
بهت دلیلش رو میگم: از کارخونه ی توی لوکومیر میرفتم خونه، توی میدون شهر کلی آدم دیدم سربازهایی بودن که صربها رو از خونه هاشون میکشیدن بیرون، به مادر و خواهرم تجاوز کردند و روی تمام اجساد زخمی ها بنزین ریختن، مردها زیاد خوش شانس نبودن، از تبر استفاده کردن تا سرشون رو از وسط باز کنن و بگذارند تو میدون بمیرند
و از خودم پرسیدم اگه خدا وجود داره چطور اجازه همچین کارای وحشیانه ای رو میده؟
بعد به همه اتفاقهای تو زندگیم فکر کردم و فهمیدم این دلیلی برای غیبت خدا نیست بلکه مدرکی برای حضور اون هست.
چون مردم تنها نمیتونن قادر به انجام همچین فساد بزرگی باشن.
دیالوگ فیلم: Killing Season[/h]
فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن عروسی به خود دیده اند و
دیوارهای بیمارستان بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!
دیوارهای بیمارستان بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!