08-02-2013, 03:46 PM
Russell نوشته: مشکل ادعای شماست که برای داشتن مجلس و روند رو به رشد دموکراسی "همهیِ" مردم باید سواد داشته باشند و در زمان واشنتگن مردم آمریکا خیلی سواد داشتهاند.همانطور که نشان دادیم در ایران آن زمان "بقدر کافی" انسان تحصیل کرده بود که روند دموکراتیک را ادامه دهند و اگر رضا شاه دموکرات سرشان را زیر آب نمیکرد و تمام قدرت را قبضه نمیکرد، عرضه داشتند برای خودشان دانشگاه درست کنند و نیازی به رضا شاه بیسواد برای تاسیس آن نبود.مدعی شما هستید، با این بازیها نمیشود بار ادعایِ؛ اگر رضا شاه نبود ما امروز نمیدانستیم دموکراسی چیست، را بدوش ما بیاندازیم.و البته این ادعایِ خارق العاده شما با همان روندی که مشروطه پیش گرفته بود و در کل با کل تاریخ دموکراسی در ستیز است.مشکل اینست که شما میخواهید اعمال کسی که همان نهال دموکراسی را زیر چکمه خود نابود کرد را در راستای دموکراسی نشان دهید.بار اولی نیست که شما سعی دارید چیزی را که من مدعی نشده ام، ادعای من جلوه دهید و این روش مناسبی برای بحث نیست. حداقلی از هوش را برای مخاطب خود قائل شوید که متوجه شود مدعی چه چیزی بوده یا نبوده است.
برای داشتن دموکراسی همه ی مردم یک کشور باید با سواد باشند: ادعای من نبوده و ادعای درستی هم نیست.
رابطه ی مثبت درصد با سواد بودن و پیشرفت دموکراسی در یک کشور: ادعای من است و در این راستا سعی در با سواد کردن مردم یک کشور از چیزی نزدیک به صفر آگاهانه یا ناآگاهانه خدمت به دموکراسی هم هست.
شما مدعی هستید که تعداد با سوادان ایران در آن زمان کافی بوده برای بوجود آوردن دموکراسی حال آنکه به زعم خودتان با آمدن رضاشاه، دموکراسی ایران! از بین رفته است. چرا این تعدادکافی قادر به محافظت از دستاوردهایشان نبوده اند؟
مردم آمریکا خیلی باسواد بوده اند در زمان جرج واشنگتن: ادعای من نبوده و اصولا از مقدار سواد تک تک آمریکاییها در آن زمان بی اطلاعم!
ادعای من: در زمان واشنگتن زمینه ی لازم برای آگاهی از فلسفه برای ایشان وجود داشته و این میسر نمیشده بجز اینکه ایشان در این زمینه تعلیم کافی دیده باشد و منابع لازم برای مطالعه در این زمینه را داشته باشد تا بتواند مبانی فکری خود در این زمینه را ساخته و بعدا در تهیه ی قانون اساسی این عقاید را دخالت دهد. رضاشاه در چنین بسترمناسبی رشد نکرده و اصولا شرایط در ایران برای پرورش افراد در چنین بستری وجود نداشته.
ادعای شما چیزی است که اتفاق نیفتاده و ادعای من چیزی است که رخ داده. مسلما بار اثبات بر دوش ادعایی است که اتفاق نیفتاده و تنها در ذهن شما ممکن است درست باشد.