08-02-2013, 03:33 PM
سامان نوشته: خوب ضمانت اجرایی قانون اساسی را هم میبایست در خود قانون اساسی بگذارند. قانون اساسی مشروطه هم قانون ناقص و ضعیفی بوده که یکی پیدا میشود با مشتی قزاق آن را کشک میکند.نه عزیز من زمانت اجرایی قانون در دست مجریان هست،اصلا تفکیک قوا به همین خاطره.حالا جایی که مجری نخواد قانون رو اجرا بکنه و زورش هم برسه که کسی بهش اعتراض نکنه وجود قانون بی معناست.چه اینکه رضاشاه اینقدر قوی شده بود که قانون گذاری رو هم عملا کنترل میکرد.
من معتقدم ضمانت حفظ و اجرای دموکراسی در یک کشور حالا اگر در قالب قانون اساسی هم باشد به عهده ی مردمان آن کشور است. مردمی که هنوز با قاشق غذا خوردن را نمیدانسته اند چه میفهمند دموکراسی چیست که بخواهند از آن دفاع کنند. روشنفکرش میرزاده ی عشقی بوده که راه رسیدن به آرزوهای خود را استفاده از فحاشی میدانسته!
رضا شاه هم نیامده این مردم با ایده آلهای پیشرفته و سطح فکر خارق العاده را در خیابانها تار و مار کند که شاه شود و مشغول لفت و لیس گردد که!
بیچاره ۱۹ سال وقت داشته با سطح فکری ای که داشته بنظرش رسیده پیشرفت مملکت از راه ساخت و ساز مظاهر تمدن میسر است (که پر بیراه هم نبوده) و الحق و الانصاف در این مدت کوتاه به اندازه ی چندین قرن با توجه به امکاناتی که داشته موفق شده است.
جوک تعریف میکنید دوست عزیز:))پس لابد عمه من بوده که حکومت قاجار رو وادار به مشروطه شدن کرده یا لابد اینها هم از صدقه سر سردار سپه بوده!اینها هم لابد نمیفهمیدند دموکراسی یعنی چی:))
دوست عزیز واقعا خودتون رو به اون راه زدید؟!کسانی که دنبال مشروطه بودند سعی کرده بودند قوانین رو از روی قوانین کشورهای پیشرفته اون زمان بنویسند، در برابر امثال انسان های متحجری مثل شیخ فضل الله مقاومت میکردند و بعد شما اینها رو به توده ها ارجاع میدید؟!سطح پیشرفت درک و آگاهی توده ها نه بعد از رضا خان بلکه بعد از حکومت ملایم تر پسرش دیدیم که جمهوری اسلامی بر سرکار اومد!
اصلا بزارید یک نقل قول از همین جناب شیخ بزار تا متوجه بشید چه کار سخت و دشواری رو مشروطه خواهان انجام دادند اون هم در ایرانی که بارها از زمان فعلی مذهبی تر و ناآگاه تر بوده:
نقل قول:شیخ فضلالله نوری به صراحت از امتناع آزادی در متون دینی سخن میگوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهمترین متن دینی میگردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی مطلق حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی مطلق سخن میگوید و آن را نفی میکند و برابر با کفر مینشاند. گو اینکه میتوان نتیجه گرفت که وی با آزادیهای مضاف (بیان، قلم و...) سازگاری دارد و آنان را میپذیرد. اما با دقت در سخنان او نمیتوان چنین نتیجهای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادیهای مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد میکند واژه آزادی از بحثهای موجود حذف شود: «اگر از من میشنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»
حالا کمی هم از خود مشروطه:
نقل قول:مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵/۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید.
بر پایه قانون اساسی مجلس وظایف مالی زیر را بر عهده داشت:[۶]
- تهیه بودجه و نظارت بر اجرای بودجه کشوری
- تصویب انتقال یا فروش منابع زیر زمینی و تصویب قرادادهای صنعتی و کشاورزی
- تصویب تغییر مرزهای کشور
- تصویب قراردادها و عهد نامهها با دولتهای خارجی
- تصویب تشکیل کمپانیهای ملی
- تصویب هر گونه قرار دادهای دولتی
- تصویب اعتبار و وامهای دولتی
- تصویب ساختن راهها و راه آهن
ذکر تلاش ها و فداکاری ها و سختی هایی که مشروطه طلبان در کودتای محمدعلی شاه متحمل شدند هم واقعا تکررا مکررات هست.
مشروطه خواهان کسانی بودند که امثال ژوزف نوز و مورگان شوستر رو به ایران آوردند و با وجود کارشکنی های بسیار دولت های بیگانه کم مفید نبودند.
یک نقل قول از شوستر که واقعا مستشار دلسوز و لایقی بود:
نقل قول: فرار ایرانیان از پرداخت مالیات، برای آنان بصورت یک عادت درآمده است و مجبورساختنشان به ترک این عادت آسان نخواهد بود و تا مسئله مالیاتگیری دقیق در ایران حل نشود و در این مورد دقت لازم به عمل نیاید هیچ یک از مشکلات این کشور برطرف نخواهد شد. قدرت دولتها از مالیات رونق میگیرد همانطور که در بررسی تاریخ ملل، اضمحلال زمامداریها نیز با مالیات مرتبط بوده.لیست مشروطه خواهان هم اینجا هست،واقعا افکار مترقی اینها چقدر قابل مقایسه با رضاشاه هست؟!
جنبش مشروطه ایران - ویکیپدیا
کتاب خوندن پیشکش،این ویکی پدیا که همیشه در دسترسه;)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-