07-16-2013, 08:18 PM
نقل قول:کته دوم اینکه نظام های آنها لیبرالی هست نه ایدئولوژیک. در آنجا به قول شما (طرفداران جمهوری اسلامی) ملاک هوس های مردم هست پس وقتی ملاک این است که دلخواه مردم چیست نیاز به همه پرسی شکل نمیگیرد. اما در اینجا ملاک ایدئولوژی هست.مهمترین چیزی که همه پرسی در گذشته رو بی اعتبار میکنه همین هست،در واقع به خاطر اینکه جمهوری اسلامی ویژگی هایی داره که صراحتا اقرار کرده که قابل تغییر نیست(مثل اسلامی بودن نظام)
" محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکا به آرای عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است"
خب اصولا چنین نظامی در همون اول راه مادر و خواهر دموکراسی رو به هم پیوند میزنه!وقتی قرار باشه سیستمی دموکراتیک باشه آوردن استثنا به معنای غیر دموکراتیک بودن هست و اصولا این چیزها در سیستم های شبه دموکرات رایج هست که با تغییراتی در ویژگی های یک سیستم دموکراتیک میخواند خودشون رو دموکراتیک جا بزنند.
خمینی در زمان دغل بازی هاش جملات خوبی رو در این مورد گفته بود:
نقل قول:""" اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر است، چرا؟ برای اینکه ما فرض کنیم یک ملتی تمامشان رأی دادند به اینکه یک نفری سلطان باشد. اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خود هستند،رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لیکن اگر یک ملتی رأی داده است ولو تمامشان به اینکه اعقاب این سلطان هم ،سلطان باشد، این به چه حقی است؟ ملت 50 سال پیش سرنوشت ملت بعد را معین می کنند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه نبودیم. اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندومی تحقق پیدا کرد و فرض کنیم همه ملت هم رأی مثبت دادند ،رأی مثبت دادند بر آقا محمدخان قجر. و آن سلاطینی که بعدها می آیند در زمانی که ما بودیم، و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقا محمدخان رادرک نکرده. آن اجداد ما که برای سلطنت قاجاریه رأی دادند به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه، سلطان باشد.
سرنوشت هر ملت دست خودش است ملت در100، 150 سال پیش یک سرنوشتی داشته و اختیاری داشته ولی او، اختیار ما را نداشته که سلطانی برای ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی اول که تأسیس شد ، به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این می شود بر فرض اینکه اسباب باطل صحیح باشد فقط رضا خان سلطان باشد آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان سلطان بودند. اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر آنها ، بلکه بعض قلیلی از آنها ادراک آن وقت را نکرده اند چه حقی داشتند، ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنابراین سلطنت محمد رضا اولاً چون سلطنت پدرش خلاف قانون بوده، با زور و سرنیزه تأسیس شد، مجلس غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر فرض کنیم که سلطنت رضا شاه قانونی بوده ، آنها چه حقی داشتند که برای ما سلطان تعیین می کنند. سرنوشت هر فردی با خودش است. مگر پدرهای ما ولی ما هستند. مگر آن اشخاصی که در 100سال پیش از این،80 سال پیش از این بودند می توانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند، تعیین کنند. این هم یک دلیل دیگر بر اینکه سلطنت محمدرضا بر ما قانونی نیست."""
نکته دیگه این هست که اصولا خود دموکراسی مشروعیتش رو باید از این بگیره که حداقل از حقوق اقلیت پاسداری بکنه(و یا به شکل مدرن ترش پایبند به اعلامیه حقوق بشر باشه)چون حتی وقتی حکومتی هم نباشه اکثریت به راحتی میتونه اقلیت رو سرکوب بکنه و اینکه یک اکثریت فرضی(مسلمان) قوانینی رو تصویب بکنه که به اقلیت ها اجازه تغییر در اون رو نداده باشه یا حقوق اساسی انسان ها رو نقض بکنه، به این معنا نیست که این قوانین درست هستند صرفا به این خاطر که اکثریت باهاشون موافقند.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-