دفترچه

نسخه‌ی کامل: نکاتی در مورد همه پرسی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
یکی از مسائلی که طرفداران جمهوری اسلامی بر آن تکیه دارند این است که جمهوری اسلامی با رای اکثریت شکل گرفته و نیازی به همه پرسی دوباره نیست. استدلالشان هم این است که رای مردم در انتخابات ها نشان دهنده این است که اکثر مردم هنوز طرفدار جمهوری اسلامی هستند. در اینجا یک نکته مهم در نظر گرفته نمیشود.

اگر ملاک تمامی انتخابات ها هست ما انتخابات هایی داریم که درصد مشارکت در آنها کمتر از 50 درصد بوده مثل انتخابات های دوره دوم و سوم خبرگان با 41 و 46.3 درصد مشارکت. آیا طرفداران جمهوری اسلامی قبول میکنند که در سال 69 طرفداران جمهوری اسلامی 41 درصد بوده اند؟ بعید میدانم مخالفان جمهوری اسلامی هم چنین باوری داشته باشند!

شاید بگویند ملاک انتخابات ریاست جمهوری هست. در جواب باید گفت در انتخابات سال 72 حدود 50.5 درصد شرکت داشته اند. یعنی اگر فقط 1 درصد دیگر شرکت نمیکردند مسئولین جمهوری اسلامی حاضر بودند دست از حکومت کردن بکشند؟

نکته دیگر فراز و فرود آمارهای مشارکت در انتخابات های مختلف هست که غیر قابل اعتنا بودن این آمارها را برای موافقت یا مخالفت با جمهوری اسلامی بیش از پیش نشان میدهد.

نتیجه اینکه تنها راه فقط برگذاری همه پرسی هست. به هر حال در همه پرسی سال 58 حدود 20 میلیون نفر شرکت کرده اند که بسیاری از آنها مرده اند یا از نظر خود برگشته اند. حتی اگر همه آنها را زنده در نظر بگیریم و بگوییم که از نظر خود برنگشته اند باید گفت الان این افراد در اقلیت هستند چرا که تعداد واجدین شرایط 50 میلیون نفر شده. پس باید حداقل به اندازه هر نسل یک بار (یعنی هر 30-20 سال) همه پرسی برگذار کرد که البته مسئول برگذاری آن شورای نگهبان نخواهد بود چون خود نظام جمهوری اسلامی محل پرسش هست پس باید نهادی بین المللی مثل سازمان ملل آن را برگذار کند.

یک استدلال دیگر که موافقان جمهوری اسلامی انجام میدهند این است که کسانی را که چنین حرف هایی را میزنند غرب زده نامیده و به آنها میگویند چرا در غرب همه پرسی برگذار نمیشود؟ در اینجا 2 نکته وجود دارد:

نکته اول اینکه غلط بودن کار نفر اول باعث نمیشود که کار نفر دوم که همانند کار نفر اول هست را غلط ندانیم.

نکته دوم اینکه نظام های آنها لیبرالی هست نه ایدئولوژیک. در آنجا به قول شما (طرفداران جمهوری اسلامی) ملاک هوس های مردم هست پس وقتی ملاک این است که دلخواه مردم چیست نیاز به همه پرسی شکل نمیگیرد. اما در اینجا ملاک ایدئولوژی هست. وقتی مسئولین جمهوری اسلامی میگویند سنگسار در اسلام هست آن را به مجوز اسلام انجام میدهند نه نظر مردم. پس ملاک نظر اسلام هست نه نظر مردم پس باید از مردم پرسید تعریف جمهوری اسلامی از دین را قبول دارند یا نه پس نیاز به همه پرسی وجود دارد.

در همه حال طرفداران جمهوری اسلامی مجبورند که همه پرسی را قبول کنند اما هیچوقت زیر بار آن نخواهند رفت زیرا نتیجه آن را به خوبی میدانند که چیست.
درود

اصلا همان رفراندوم 12 فروردین 58 هم بدرد نمیخورد و با مشکل و تقلب همراه بوده:

- اولا تنها یک نظام به رای گذاشته شده. چرا مثلا گزینه سکولار و یا جمهوری دموکراتیک هم در گزینه ها گنجانده نشده؟ اصلا این یک جور توهین به ملت است. یعنی چه جمهوری اسلامی را میخواهید یا نه؟

- دوما درصد اعلام شده از سوی حاکمیت دروغ است... (تقلب شده)

- سوما چرا از افراد بالای 16 سال رای گیری شده؟ به نظر من این هم زیاد درست نیست. شاید اگر سن رای بالاتر بود نتیجه هم به ضرر ج. ا. می شد.

...

جالب است بدانید به گفته محمد ملکی در همان اصل اول قانون اساسی آثار آن بداخلاقی ها و خلافکاری ها و جابجا کردن ارقام و اعداد و عدم صداقت حاکمیت با مردم را می بینیم.E421

در پست بعد نامه محمد ملکی در این باره را می آورم.
به علت طولانی بودن نامه، قسمتهای خواندنی تر را بولد کردم.
۹۹.۵ درصد دروغ بود - تقلب از روز اول شروع شد

اخبار روز: از فردای رفراندم ۱۲ فروردین در جمهوری اسلامی، «نیم درصدی ها» تبدیل به لقبی شد برای کسانی که به استقرار جمهوری اسلامی رای ندادند. حکومت و حزب اله اش از همان ۱۲ فروردین ۵٨، به شکار مخالفین با عنوان «نیم درصدی»ها مشغول شدند و حق حرف زدن و نظر دادن را از آن ها سلب کردند. آیت اله خمینی تا وقتی بود و ادامه دهندگانش تا امروز نظام خود را نظام «۹۹.۵» درصدی هایی می دانستند که به حکومت اسلامی آری گفتند.

اکنون دکتر محمد ملکی یکی از دست اندرکاران نخستین انتخابات در جمهوری اسلامی در نامه ای سرگشاده برخی واقعیات آن رفراندم را آشکار نموده و نوشته است که این حکومت از همان اول بر پایه ی دروغ و کلاه گذاشتن بر سر مردم بنیان نهاده شد. دروغگویی که از انتخابات فروردین ۵٨ آغاز شد و در انتخابات خرداد ٨٨ به مرزهای تازه ای رسید.

متن کامل نامه ی دکتر محمد ملکی را که روز شنبه در سایت دانشجونیوز منتشر شده است در زیر می خوانید:



آن روزها که من و دوستانم به نام روشنفکران مذهبی جوانان نسل اول انقلاب را به راهپیمایی و تلاش برای ساقط کردن نظام شاهی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی دعوت و تشویق می کردیم و رهبری آقای خمینی را چشم بسته پذیرفته بودیم و هرگز از حافظه ی تاریخی خود در نقش روحانیت پس از انقلاب مشروطه تا آن زمان (۱٣۵۷) بهره نگرفتیم، آیا میدانستیم و به این مسئله فکر کرده بودیم که برداشت آقای خمینی و روحانیون پیرو او، از کلمات آزادی و استقلال بویژه جمهوری اسلامی چیست؟

من بعنوان فردی که نقشی در انقلاب داشتم پس از ٣٣ سال اعتراف می کنم، نه! راستی چرا من که شاهد صحنه های تکان دهنده ای چه در کمیته استقبال و چه در روز ورود آقای خمینی در فرودگاه مهرآباد بودم از خودم نپرسیدم، مگر تو شاهد یکه تازی ها و انحصار طلبی ها و وتو کردن های تصمیمات کمیته ها بویژه کمیته برنامه ریزی استقبال در مدرسه رفاه از سوی چند روحانی )مانند آقای مطهری) نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه ورود آقای خمینی به سالن فرودگاه و محاصره کردن او از سوی روحانیون حاضر در آنجا که منجر به جدایی آقای طالقانی از دیگر روحانیون و پناه بردن او به گوشه ای شد نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه هایی این چنین که همه نشاندهنده ی انحصارطلبی و خرافه گرایی روحانیون و اطرافیان آقای خمینی بود، نبودی؟ پس چه شد که چشم بر همه ی وقایع پیش از رفراندوم تغییر نظام بستی و یک بار فکر نکردی جمهوری اسلامی یعنی چه و از شکم آن چه چیزی بیرون خواهد آمد؟ چرا وقتی بزرگانی از نویسندگان، شخصیت ها، اپوزیسیون، زنان، اقوام ایرانی، اقلیت های مذهبی و.....این سئوال را مطرح کردند که مقصود از جمهوری اسلامی چه نوع نظام حکومتی است، کسی به آنها جواب صریح و قانع کننده نداد تا بالاخره آقای خمینی مجبور شد بقول خودشان "خدعه" کند و بگوید: در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد...همه ی ما از حقوق برابر برخورداریم...در اسلام اختناق نیست، برای همه ی طبقات آزادی وجود دارد...من وعده می دهم که اسلام برای همه کار درست می کند و زندگی شما را مرفه می کند.(اطلاعات ۱۲فروردین ۱٣۵٨ ص ٨)

چرا ما روشنفکران مذهبی این شعارها را پذیرفتیم و به پای صندوقهای رأی رفتیم و به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رأی دادیم؟ راستی چرا؟ و امروز پس از گذشت ٣٣ سال در مورد آنچه برسر کشورما و جوانان ما و نسل اول و دوم و سوم انقلاب آمده چه جوابی می توانیم داشته باشیم؟ جز آنکه به آنها بگوئیم ما چشم بسته حرکت کردیم، شما چشم های خودرا باز کنید، تاریخ را بشناسید از حوادث گذشته درس بگیرید و بخصوص با بهره گیری از منابع صحیح و واقعی، گذشته را چراغی سازید برای دیدن راه آینده.

هموطنان، عزیزانم:

می خواهم برای درس آموزی از گذشته، این روزها که باز گروهی می خواهند با نامه پراکنی ها تنور انتخابات را گرم کنند به حقایقی که در اولین انتخاباتی که در نظام ولائی صورت گرفت اشاره ای داشته باشم تا ببینیم ریشه مشکل امروز ما از کجاست. میدانید پس از سقوط نظام شاهی و برپایی نظام ولایی رفراندوم تغییر نظام در تاریخ ۱۰ و ۱۱ فروردین سال ۱٣۵٨ یعنی ۴٨ روز بعد از اعلام پیروزی!(۲۲ بهمن ۱٣۵۷) انجام شد. فکر می کنید در نظامی که خود را یک نظام اخلاقی و مذهبی معرفی می کرد، اولین مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) چگونه برگزار شد؟ واقعیت های تاریخی می گوید در این باصطلاح همه پرسی از مردم، نه از اخلاق خبری بود و نه از صداقت و نه از آنچه مردم بنام مذهب می شناختند. به اظهارنظرهای چند نفر از بزرگان هنگام رأی دادن دقت فرمائید:

آیت الله خمینی گفت: "در حکومت اسلامی همه به حقوق خود می رسند"(کیهان ۱۱فرودین ۱٣۵٨ص٣)

مهندس بازرگان نخست وزیر گفت: "تمام آزادی زنان تضمین شده است"(همان منبع ص٣)

دکتر کریم سنجابی وزیرخارجه گفت: "جمهوری اسلامی بر اساس دموکراسی و ملیت برپا می شود"(همان منبع ص٣)

آیت الله گلپایگانی گفت: "اسلام تمام مشکلات اجتماعی و اقتصادی جهان را حل می کند"(همان منبع ص ٣)

در مورد قولهای این مردان که در آن دوران همگان آنها را بزرگان اخلاق و سیاست میدانستند خود قضاوت کنید. و اما از معلمین اخلاق آن هنگام که به سیاست ورود کردند و به قدرت نزدیک شدند، هنگام اعلام نتیجه ی همه پرسی که امانتی بود از سوی مردم در دست آنها نمی توان سخن نگفت و آن را به فراموشی سپرد. چه در آن روزها تخم آنچه ما امروز بعد از قریب ٣٣ سال درو می کنیم کاشته شد.

چند روز پس از رفراندوم روزنامه ی اطلاعات در صفحه اول خود با تیتر درشت و به یاد ماندنی و از قول احمدنوربخش مسئول ستاد مرکزی رفراندوم در وزارت کشور اعلام کرد، طبق آمار وصولی که بر اساس استخراج و تلفن گرام از سراسر کشور به وزارت کشور رسیده است ۲۰ میلیون و ۲٨٨ هزارو ۲۱ نفر در سراسر کشور در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کرده اند. از این عده ۲۰ میلیون و ۱۴٣ هزارو ۵۵ نفر به جمهوری اسلامی رأی آری و ۱۴۰ هزار و ۹۶۶ نفر رأی نه داده اند. وی افزود واجدین شرایط برای رأی دادن در کشور حدود ۲۲ میلیون و ٨۰۰ هزار نفر برآورد شده بود (روزنامه اطلاعات ۱۵فروردین ۱٣۵٨ص۱). مهندس بازرگان نخست وزیر هم در یک پیام رادیو تلویزیونی در تائید این سخنان گفت: "نتیجه رفراندوم را به همه ملت ایران تبریک می گویم...از ۲۲ میلیون نفر ۱۶ سال به بالا، ۲۰ میلیون و۲٨٨ هزار نفر طبق ارقامی که امروز از وزارت کشور دادند در رفراندوم شرکت کردند یعنی ۵/۹۹ درصد مردم ایران که مشمول این عمل بودند شرکت کردند، شاید بتوانم بگویم در دنیا چنین مشارکتی در هیچ امر رفراندوم و انتخاباتی که در ممالک دموکراتیک صورت می گیرد هیچ وقت صورت نگرفته است از این ۲۰ میلیون و ۱۴۷ هزار که شرکت کردند ۹۹ درصد جواب آری دادند و کمتر از یک درصد مخالفت با جمهوری اسلامی کردند و رأی مخالف دادند" (روزنامه اطلاعات ۱۶فروردین۱٣۵٨ص٣).

پیش از آنکه به آمارهای رسمی دیگر بپردازیم بهتر است در همین جا یک حساب سرانگشتی بکنیم تا معلوم شود این عدد ۵/۹۹ درصد از کجا آمده است. گفته شد از ۲۲ میلیون نفر واجد شرایط رأی دادن ۲۰ میلیون نفر در رفراندوم شرکت کرده اند(ارقام ریز حذف شده). اگر از ۲۲ میلیون ۲۰ میلیون رأی داده باشند درصد رأی دهندگان می شود حدود ۹۱ درصد. پس باید به مردم پاسخ داده می شد رقم غیرواقعی ۵/۹۹ از کجا آمده است؟ (در اینجا باید تاکید کنم که من در این مطلب و مطالب مشابه به بررسی تاریخ میپردازم و در آن اشتباهات خود و یاران و همفکرانم را نادیده نمیگیرم. اما این مساله به هیچ وجه بر ارادت من نسبت به شخصیت مهندس بازرگان خدشه ای وارد نخواهد کرد)

اما مهمتر از این ایرادات، بی توجهی به آماریست که بعضی از دست اندرکاران انتخابات و شخصیت ها داده اند که چند نمونه از آنها را در اینجا می آورم. وزیر کشور اعلام کرد "۲۴ میلیون نفر می توانند در رفراندوم رأی دهند"(روزنامه کیهان ۷فروردین۱٣۵٨ص۱). دکتر صادق طباطبائی معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور گفت: "تعداد افراد واجد شرایط دادن رأی در سطح کشور با در نظر گرفتن جمعیت ٣٣ میلیونی ایران که جزو کشورهایی است که جمعیت آن بسیار جوان است، خیلی کمتر از ۲۴ میلیون نفر است چه قسمت وسیعی از این جمعیت را افراد زیر ۱۶ سال تشکیل می دهند. (اطلاعات ٨ فروردین ۵٨ ص ٨) و حجت الاسلام دکتر مفتح که از روحانیون سرشناس بود در رابطه با سخنان وزیر کشور گفت: "با احتمال قریب به یقین می توان گفت که مجموع کسانیکه می توانند رأی بدهند رقمی بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر را تشکیل می دهد" (همان منبع) مهندس عباس امیرانتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت یک روز قبل از رفراندوم و بعد از جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران حاضر شد و در پاسخ یکی از خبرنگاران گفت: "بر اساس آخرین سرشماری ۱٨ میلیون و ۷۹٨هزار و ۲۰۰ تن از جمعیت ایران بالای ۱۶ سال هستند و بر اساس تجربه معمولا ۶۰ تا ۶۵ درصد افراد واجد شرایط اقدام به دادن رأی می کنند که تعداد آنها بالغ بر ۱۲ میلیون خواهد شد" (کیهان ۱۱فروردین ۱٣۵٨ ص ۵). روز دوم رفراندوم، روزنامه اطلاعات در چاپ دوم خود نوشت "وزارت کشور اعلام کرد که جمعا ۱۵ میلیون نفر سن زیر ۱۶ سال دارند که نمی توانند حق رأی داشته باشند، ۴ میلیون نفر در ارتفاعات زندگی می کنند که فراهم کردن وسایل برگزاری رفراندوم برایشان میسر نیست و از سوی دیگر فراخوان آنها به شهرها و مراکز اخذ رأی نیز محدود است یک میلیون نفر هم سن بالای هفتاد سال دارند که به علت کهولت و ضعف نمی توانند رأی بدهند" (اطلاعات ۱۱فروردین ۱٣۵٨ ص ۴).


حال این ضد و نقیض گوئی ها و آمار واجدین شرایط رأی دادن از ۲۲ میلیون تا ۱۰ ـ ۱۲ میلیون نفر را با اعلام بسیاری از گروههای قومی و سیاسی بر عدم شرکت در رفراندوم را در کنار هم بگذارید تا متوجه شویم در اولین مراجعه به آراء عمومی از سوی معلمین اخلاق که وارد سیاست شده بودند چه ملغمه ای به دست می آید و چند روز پس از انقلاب چگونه به مردم اطلاعات غیرواقعی دادند و اعلام کردند ۹۹.۵ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند. البته وقتی سخنگوی وزارت کشور اعلام می کند "کسانی که به هر علتی شناسنامه خود را در دست ندارند و یا شناسنامه آنها مفقود شده است می توانند با در دست داشتن کارت شناسائی معتبر از سازمان یا وزارت خانه ی خود در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، همچنین کارگران کارخانه ها و یا کارگاههایی که شناسنامه خود را همراه نداشته باشند با در دست داشتن تعهد کتبی از صاحب کارخانه یا استادکار خود می توانند در انتخابات شرکت کنند" (کیهان ۹ فروردین ۱٣۵٨ ص ٨)، معلوم است چنین دستورالعملی چند روز قبل از رفراندوم چه آشفتگی و تقلباتی را در انتخابات موجب خواهد شد.

حال بی مناسبت نمیدانم جریانی را که خود شاهد آن بوده ام در اینجا بیاورم تا از آنچه در اولین همه پرسی در نظام ولائی رخ داد، نسل سوم انقلاب که از نتایج انتخابات سال ٨٨ شگفت زده شد و قیام کرد و به خیابانها ریخت بهتر و بیشتر آگاه گردد. من در رفراندوم ۱۰ فروردین سال ۵٨ مسئول شعبه ی اخذ رأی بیمارستان شهدای تجریش بودم نزدیک ظهر یکی از بچه محل هایم که نسبتی هم با ما داشت و فردی تحصیل کرده و دبیر یکی از مدارس شمیران بود سراسیمه به محل اخذ رأی مراجعه کرد تا رأی بدهد. از او شناسنامه و مدارک خواستیم خندید و گفت: ای بابا من تا این ساعت در بیش از ۱۰ حوزه رأی داده ام!! من و همسرم و دیگر اعضاء حوزه رأی گیری شوکه شدیم. راستی با آگاه شدن از چنین تقلباتی نباید به نام حافظ رأی مردم عکس العمل نشان می دادیم. عکس العمل ما چه بود؟ هیچ! چون می خواستیم جمهوری اسلامی برپا شود اما به چه قیمتی جواب آنرا امروز نسل سوم انقلاب با پوست و گوشت و تمام وجود احساس می کند. بگذارید شرمگینانه بگویم ما در جریان انقلاب و رفراندوم و انتخابات مجلس "خبرگان" که در نامه بعد به آن می پردازم و در این سه دهه بعلت تسلیم شدن به احساسات و ناآگاهی و عدم شناخت، دچار تقصیر فراوان شدیم و آنچه نسل دوم و سوم انقلاب کشیدند و می کشند بار آن بردوش کسانیست که از روز اول در برابر دروغ و خدعه و فریبکاری با سکوت خود اساس ظلم را بنا کردند، که امروز باید در برابر خدا و خلق جوابگو باشند که چرا در این خلافکاری شرکت کردند و یا سکوت نمودند. ما امروز باید بعد از گذشت ٣ دهه جوابگوی اعمال، بی توجهی ها، سکوت و ندانم کاریهای خود باشیم. اعمالی که خشت بنای انتخاب های بعدی از جمله انتخابات سال ٨٨ را که موجب طغیان مردم شد و آن همه کشتار و به زندان رفتن و شکنجه معترضین را موجب شد. امروز وقتی قانون اساسی جمهوری اسلامی را باز می کنیم در همان اصل اول آثار آن بداخلاقی ها و خلافکاری ها و جابجا کردن ارقام و اعداد و عدم صداقت حاکمیت با مردم را می بینیم. در این اصل آمده است:

اصل اول: حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید حضرت آیت الله العظمی امام خمینی در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت ۲/۹٨ % کلیه کسانی که حق رأی داشتندE523 به آن رأی مثبت دادند (قانون اساسی جمهوری اسلامی).

باید نویسندگان و تصویب کنندگان این قانون (اعضاء مجلس خبرگان) روشن می فرمودند این رقم ۲/۹٨ درصد که در قانون اساسی دیده می شود از کجا آمده است؟ دقت کنید که در خوشبینانه ترین حالت ۹٨.۲ درصد شرکت کنندگان - و نه کلیه واجدین حق رای- میتوانست درست باشد. آیا اینگونه گنجاندن این رقم در متن قانون اساسی نشاندهنده ی یک بداخلاقی و فریب نیست که نهال آن چند روز پس از پیروزی مردم و تغییر نظام کاشته شد و بعد از سه دهه ثمره آن را در آخرین انتخابات (سال٨٨) دیدیم؟

امیدوارم بزودی بتوانم در مورد دومین انتخابات جمهوری اسلامی که برای بررسی پیش نویس قانون اساسی انجام شد و منجر به تحمیل اصل پنجم این قانون به ملت گردید حقایقی را برای تجربه آموزی نسل جوان بنویسم. (۱). اما می خواهم در پایان این مرور تاریخی یکبار دیگر سخنی داشته باشم با کسانی که هنوز نمی خواهند بپذیرید تا این قانون اساسی و اختیارات فوق قانون ولی فقیه وجود دارد انجام یک انتخابات آزاد در ایران امکان پذیر نیست. نظامی که این چنین آلوده به فساد و چپاول و دروغگویی و بی اخلاقی شده ممکن است اجازه دهد برای جلب رأی دهنده ی بیشتر کمی فضا باز شود و به چند نفری از منتقدین معتقد به ولایت فقیه و قانون اساسی هم رخصت شرکت در انتخابات دهد، اما هرگز اجازه نمیدهد تا یک انتخابات آزاد و عادلانه برگزار شود تا نمایندگان واقعی مردم بتوانند به اداره امور جامعه بپردازند. برای رسیدن به انتخابات آزاد باید به جای چشم داشت به مرحمت حکومت، اراده ایستادگی برای تغییر ساختاری داشت.

)۱( - در این نوشته از پژوهش های عالمانه ی جناب آقای علی محمد جهانگیری که بعنوان "از پیروزی تا استحاله" جمع آوری کرده اند، بهره فراوان بردم.

یکشنبه ۶ آذر ۱٣۹۰ - ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱
Bibak نوشته: اولا تنها یک نظام به رای گذاشته شده. چرا مثلا گزینه سکولار و یا جمهوری دموکراتیک هم در گزینه ها گنجانده نشده؟ اصلا این یک جور توهین به ملت است. یعنی چه جمهوری اسلامی را میخواهید یا نه؟

البته گفته شده بود اگر رایتان نه هست نام نظام حکومتی مورد نظرتان را بنویسید.

به هر حال اگر گزینه های دیگر هم بود باز هم ملت به جمهوری اسلامی رای میدادند چون خیال میکردند با جمهوری اسلامی هم خدا رو دارن هم خرما رو! تو اولین سرود جمهوری اسلامی هم اگر توجه کنید خواننده میگه جمهوری اسلامی هم دین رو به ما میده هم دنیا رو! :

شد جمهوری اسلامی به پا ----- که هم دین دهد هم دنیا به ما

پاینده بادا ایران - ویکی‌پدیا
agn0stic نوشته: البته گفته شده بود اگر رایتان نه هست نام نظام حکومتی مورد نظرتان را بنویسید.

به هر حال اگر گزینه های دیگر هم بود باز هم ملت به جمهوری اسلامی رای میدادند چون خیال میکردند با جمهوری اسلامی هم خدا رو دارن هم خرما رو! تو اولین سرود جمهوری اسلامی هم اگر توجه کنید خواننده میگه جمهوری اسلامی هم دین رو به ما میده هم دنیا رو! :

شد جمهوری اسلامی به پا ----- که هم دین دهد هم دنیا به ما

پاینده بادا ایران - ویکی‌پدیا

جدی؟ به نظر من این مسخره تر از همون آری و نه تنها هست. یعنی چی اگر ج. ا. را نمیخواهید نظام حکومتی مورد نظرتون رو بنویسید! چرا مثلا حکومت سکولار گزینه پیش فرض نباشد؟
من منظورم این نبود که در اینصورت جمهوری اسلامی رای نمی آورد، منظور این بود که این رفراندوم باید برای تعیین حکومت انجام می شد نه اینکه مردم ج. ا. را می خواهند یا نه... . چرا پیش از اینکه مردم رای بدهند طرفدارن حکومت جمهوری اسلامی برای خود یک حق ویژه قایل شده اند؟ اصلا چرا نگفتند هر کس نام حکومت مورد نظرش را روی برگه بنویسد(جمهوری، جمهوری اسلامی، یا هر چیز دیگر). ببینیم چه چیزی ازش بیرون میامد.
به علاوه در صورت وجود گزینه های دیگر در کنار جمهوری اسلامی یا در صورتی که هیچ گزینه ای وجود نداشت و هر کس خودش باید حکومت مورد نظرش را روی برگه می نوشت مطمئنا حکومت جمهوری اسلامی با اکثریت خیلی ضعیفتری رای می آورد...

در مورد سرود هم نمیدونستم. جالبه تا 1371 هم همین سرود استفاده میشده...
نقل قول:کته دوم اینکه نظام های آنها لیبرالی هست نه ایدئولوژیک. در آنجا به قول شما (طرفداران جمهوری اسلامی) ملاک هوس های مردم هست پس وقتی ملاک این است که دلخواه مردم چیست نیاز به همه پرسی شکل نمیگیرد. اما در اینجا ملاک ایدئولوژی هست.
مهمترین چیزی که همه پرسی در گذشته رو بی اعتبار میکنه همین هست،در واقع به خاطر اینکه جمهوری اسلامی ویژگی هایی داره که صراحتا اقرار کرده که قابل تغییر نیست(مثل اسلامی بودن نظام)
" محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکا به آرای عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است"

خب اصولا چنین نظامی در همون اول راه مادر و خواهر دموکراسی رو به هم پیوند میزنه!وقتی قرار باشه سیستمی دموکراتیک باشه آوردن استثنا به معنای غیر دموکراتیک بودن هست و اصولا این چیزها در سیستم های شبه دموکرات رایج هست که با تغییراتی در ویژگی های یک سیستم دموکراتیک میخواند خودشون رو دموکراتیک جا بزنند.
خمینی در زمان دغل بازی هاش جملات خوبی رو در این مورد گفته بود:
نقل قول:""" اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر است، چرا؟ برای اینکه ما فرض کنیم یک ملتی تمامشان رأی دادند به اینکه یک نفری سلطان باشد. اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خود هستند،رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لیکن اگر یک ملتی رأی داده است ولو تمامشان به اینکه اعقاب این سلطان هم ،سلطان باشد، این به چه حقی است؟ ملت 50 سال پیش سرنوشت ملت بعد را معین می کنند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه نبودیم. اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندومی تحقق پیدا کرد و فرض کنیم همه ملت هم رأی مثبت دادند ،رأی مثبت دادند بر آقا محمدخان قجر. و آن سلاطینی که بعدها می آیند در زمانی که ما بودیم، و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقا محمدخان رادرک نکرده. آن اجداد ما که برای سلطنت قاجاریه رأی دادند به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه، سلطان باشد.

سرنوشت هر ملت دست خودش است ملت در100، 150 سال پیش یک سرنوشتی داشته و اختیاری داشته ولی او، اختیار ما را نداشته که سلطانی برای ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی اول که تأسیس شد ، به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این می شود بر فرض اینکه اسباب باطل صحیح باشد فقط رضا خان سلطان باشد آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان سلطان بودند. اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر آنها ، بلکه بعض قلیلی از آنها ادراک آن وقت را نکرده اند چه حقی داشتند، ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنابراین سلطنت محمد رضا اولاً چون سلطنت پدرش خلاف قانون بوده، با زور و سرنیزه تأسیس شد، مجلس غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر فرض کنیم که سلطنت رضا شاه قانونی بوده ، آنها چه حقی داشتند که برای ما سلطان تعیین می کنند. سرنوشت هر فردی با خودش است. مگر پدرهای ما ولی ما هستند. مگر آن اشخاصی که در 100سال پیش از این،80 سال پیش از این بودند می توانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند، تعیین کنند. این هم یک دلیل دیگر بر اینکه سلطنت محمدرضا بر ما قانونی نیست."""

نکته دیگه این هست که اصولا خود دموکراسی مشروعیتش رو باید از این بگیره که حداقل از حقوق اقلیت پاسداری بکنه(و یا به شکل مدرن ترش پایبند به اعلامیه حقوق بشر باشه)چون حتی وقتی حکومتی هم نباشه اکثریت به راحتی میتونه اقلیت رو سرکوب بکنه و اینکه یک اکثریت فرضی(مسلمان) قوانینی رو تصویب بکنه که به اقلیت ها اجازه تغییر در اون رو نداده باشه یا حقوق اساسی انسان ها رو نقض بکنه، به این معنا نیست که این قوانین درست هستند صرفا به این خاطر که اکثریت باهاشون موافقند.
undead_knight نوشته: سرنوشت هر فردی با خودش است. مگر پدرهای ما ولی ما هستند. مگر آن اشخاصی که در 100سال پیش از این،80 سال پیش از این بودند می توانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند، تعیین کنند. این هم یک دلیل دیگر بر اینکه سلطنت محمدرضا بر ما قانونی نیست

این سخن رو باید در جواب کسانی آورد که میگویند بخاطر شهدا باید نظام حفظ شود. احترام به شهدا صحیح اما این دلیل نمیشود به فرض اینکه شهدا موافق نظام بوده اند ما هم موافق آن باشیم. واقعا اینکه "دیکتاتوری مردگان بدترین نوع دیکتاتوریست" (فکر کنم سخن توماس پین باشه) واقعا در این مورد مصداقه.