07-13-2013, 04:50 AM
Mehrbod نوشته: درود داریوش جان!درود مهربد جان؛خواهش میکنم؛
به یاد مزدک, بر پاد خواهش درونی ام! که این روزها بسی تنآسا شده و انگیزهیِ گفتمان ندارم, همراه با پوزش از دیرکرد میکوشم پاسخ درخوری بدهم.
من نیز همچون شما به تنآساییِ کمابیش مفرط مبتلا شدهام، چنانکه فیلم و سریال و کتابهای آبکی و اینچیزها مرا مشغول میکنند! اگر راهکاری برای رهایی از دستِ این تنآسایی یافتی، با من در میان بگذار
Mehrbod نوشته: راست اش پیش از نوشتن دوبار نوشته شما را خوانده و زیر و رو کردم, ولی باز نگرفتم که براستی دشواری یا فرهشت[1] چیزیکه میگویید چیست و چرا از رفتار من گلایه میکنید.آه، مهربد جان، من که گلایه نمیکنم، و تنها قصد گفتگو ودانستن دارم که اینهم سراسر به میلِ شما وابسته است! آنچه شما میکنید و تصمیم میگیرید سراسر به خودتان مربوط است و من تنها از جایگاهِ دوستی شاید در پاتوق دلتنگتان شوم و یادی از شما بکنم وگرنه در جایگاهی نیستم که بخواهم از رفتارِ شما گلایه بکنم.
Mehrbod نوشته: اکنون شما هم میگویید من میدانم چرا تکنولوژی بده, ولی نمیدانم چرا خوشی بردن از اینترنت و پرداختن به خردگرایی (خردگرایی —> پیشرفت دانش و صنعت —> گسترش تکنولوژی) هم بده! ((:راستش، پیامِ جکتان را که نگرفتم دقیقا، با اینحال، روی این قسمت بیشتر سخن خواهم گفت. شما چگونه از خردگرایی و گستراندنِ آن به پیشرفتِ تکنولوژی و دانش و سپس به گسترشِ تکنولوژی میرسید؟ مشکل بیشتر روی همان قسمت اول است. خردگرایی و گسترشِ آن چه ارتباطی به پیشرفتِ تکنولوژی دارد؟ اگر بگوییم پرداختن و گسترشِ علم، به پیشرفت و گسترشِ تکنولوژی میانجامد، بله؛ که البته این هم تنها دلیلاش نمیتواند باشد، اما خردگرایی آیا نتیجهاش مشخص است؟ آیا شما تاملاتِ خود و جنابِ کازینسکی را از دایرهی خردگرایی بیرون میکنید؟ سخن آنکه خردگرایی دامنهای بسیار وسیعتر از علم دارد و اگرچه اشتراکهایی باهم دارند، اما الزاما رابطهای مستقیم میانشان نیست. علاوه بر این، علم اگر نتایجاش میتواند منفی و زیانبار باشد، خردگرایی هرگز چنین نیست، چرا که تعریفاش به کلی با علم متفاوت است. اگر تا دیروز خردگرایی را به پیشرفتِ علم و تکنولوژی رای میداد، امروز میتواند چنین نباشد و نظرش کاملا مخالفش باشد.
Mehrbod نوشته: پیش از هر چیز من میاندیشم شما رویکرد من در رویاروی با دشواریها را بگونهای راهکار من گرفتهاید, گرچه من بالا گفته ام که هیچ راهکاری ندارم.خیر، میدانم رویکردِ شما راهکار نیست، برایم تنها پرسش این بود که در نبودِ راهکاری مشخص، چگونه میتوان رویکردی را برگزید؟ به ویژه که شما از مدافعانِ فایدهگرایی هستید، عملی که بیفایده است از نگاهِ شما چگونه قابلِ توجیه است؟ سخن این است: اگر من(یا هر کس دیگر) از (فرضا ) فرومنویسی صرفِ نظر کنم چه بدست میآورم؟ در یک کلمه، در مقایسه با میلیونها نفر انسانی که اینرا همچنان ادامه میدهند، شاید یک میلیاردیم بیش از صفر ارزش داشته باشد آنچه بدست میآورم.(البته اینجا استفادهی عقلانی و درست از فرومنویسی مدنظر من بود). حال اگر ادامه دهم چه زیانهایی میآفرینم؟ بازهم اگر پیشفرضِ استفادهی خردگرایانه از فرومنویسی را درنظر داشته باشیم، تقریبا هیچ(البته اینجا نیز باید در نظر داشته باشیم که در حالِ حاضر استفاده از مظاهرِ تکنولوژی با گسترشِ تکنولوژی متفاوت است و ما فعلا ناچاریم در زندگیِ خود از آنها استفاده کنیم وگرنه که زندگی ما به کلی مختل خواهد شد). چه به دست میاوریم؟ گسترشِ خردگرایی (از جمله منطق، فلسفه، تاریخ، خرافهستیزی...) میتواند دستاوردهایی بسیار ملموستر داشته باشد. از جمله آنکه میتواند بسیاری را از دامانِ جهل و نادانی رهانیده و بستر را برای هتا اندیشیدن دربارهی راهکاری در برابر گسترشِ خطرناکِ تکنولوژی فراهم کند. اگر اینرا که میتوانیم نکنیم، لشکر جهل و نادانی هر روز بیش از دیروز قویتر شده و به پیش میتازد و جهان و انسانها را بیشتر در نابودی میکشاند و در نهایت اگر تکنولوژی ما را نابود نکند، آنها ما را نابود خواهند کرد! یعنی در واقع نفی گسترشِ خردگرایی در واقع تلویحا به معنای بیتفاوتی نسبت به گسترشِ جهل و نادانیست!
جنبهای دیگر را با این مثال در نظر بگیرید: فرض کنید قرار است سوار بر ماشینی شویم که خراب است و چندان به آن اعتمادی نیست و به وسیلهی آن از جادهای خطرناک و پر از دره بگذریم! رویکردِ شما (نه راهکار) به مانندِ این است که فکر کنیم حتما به درونِ دره میافتیم و هیچ شانسی برای زنده ماندنِ ما نیست، بنابراین بهتر است دیگر فکر و برنامهای برای پس از رسیدن به مقصد نکنیم!
برخلافِ کازینسکی، من تصور میکنم به جای بازگشت به دورانِ پیش از مدرنیته و قرونِ وسطا که نیازمند دگرگونیِ 180 درجهای در تمامِ ابعادِ زندگیِ جوامعِ بشری است و تحققِ آن شاید تنها در رویا ممکن باشد، بهتر این است که در جهتِ آگاهی بیشتر، گسترشِ آزادی و خردگرایی و پرورشِ انسانهای دانا بکوشیم تا آنجا که وجودِ این سلاحها بیمعنی شود. یعنی اگر تصور کنیم تا دویست سالِ آینده انسان به وسیلهی جنگافزارها نابود نمیشود، برنامهریزی برای هدفی چون خارج از دسترس کردنِ سلاحهای خطرناک از انسانهای خطرناک و همچنین زدایشِ تدریجیِ آنها، اگرچه همچنان ریسک بیشتری نسبت به راهکارِ کازینسکی دارد، اما قابلِ دستیابی و بکارگیری است. همین امروز هم نگرانیها در این مورد میانِ جوامعِ بینالمللی مشهود است؛ چنانکه مثلا آمریکا و روسیه پیماننامهای امضا کردهاند که سالانه تعدادی از بمبهای هستهای خود را از بین ببرند یا تمامِ کشورها برای جلوگیری ایران از دستیابی به بمبِ هستهای متحد شدهاند و پیمانِ منعِ گسترشِ سلاحهای هستهای تصویب میکنند. تصور کنید اگر چند کشور مصل ایران و کره شمالی و چندتای دیگر هم از این وضع خلاص شوند و از مخاطرات و تنشهای بینالمللی کاسته شود، آنگاه اوضاع میتواند امیدوارکنندهتر باشد. این خیلی در دسترستر، واقعبینانهتر و سادهتر از راهکارِ کازینسکی است که همچون رویای بازگشتِ جوجه به تخممرغ میماند.
Mehrbod نوشته: دیگر اینکه من نگرفتم شما چگونه از این سخن که «من فرومنویسی و گسترش خردگرایی را بیهوده[2]خیر، من این را نگفتم، گفتم شما از فرومنویسی و اینترنت کناره گرفتهاید، وگرنه میدانستم و میدانم که شما به هیچ رو آدم گوشهگیر یا عزلتنشینی نیستید. اکنون میدانم که از اینترنت کناره نگرفتهاید، تنها فرومنویسی را رها کردهاید و در دیگرِ موارد همان مهربدِ گذشته هستید!
و هتا زیانآور میدانم» به اینکه من گوشهگزین شدهام یا اینترنت نمیایم و یا در تنهایی به کنج عزلت فرورفتهام رسیدهاید.
اکنون من یک چیز را بگویم! اگر سخنانِ شما بپذیریم، من گمان میکنم استفاده و خرید ابزارهای تکنولوژیک (از رایانه و تلویزیون و اینترنت گرفته تا هتا لباسها و لوازمِ خانگی) بیشتر از گسترشِ خردگرایی ضرر داشته باشند! گسترشِ خردگرایی، همانطور که گفتم، حداقل فوایدی دارد، اما خرید و استفاده از ابزارهای تکنولوژیک، باعث میشود هرچه بیشتر آب به آسیابِ شرکتهای گستراننده و سودجوی تکنولوژی میریزد.
Mehrbod نوشته: در دنبالهیِ سخن, دوباره به اینکه چرا اینترنت نیاییم (آیا من کسی را به اینترنت نیامدن خواندهام؟) یا چرا گوشهگیرمهربدِ عزیز، من نگفتم شما کسی را دعوت به کنارهگیزی از اینترنت یا عزلتنشینی کردهاید، تنها میخواستم بدانم این رویکرد تا چه اندازه قابلِ دفاع و عمومیتبخشیست!
شویم (من کسی را به عزلتنشینی نخواندهام؟), یا چرا برخی کارهای دیگر نکنیم پرداخته و از من خواهان دلیل برای اینها شدهاید!
من براستی از کجا بدانم شما داریوش جان برای چه از بیخ دفترچه میایید یا چرا از این کارها خوشی میبرید که بخواهم دلیل بیاورم که نکنید!!
تازه اگر نکنید, چه سودی دیگر هنگامیکه راهکارِ خوبی در دست نیست و هنوز جای اندیشهیِ بسیار در همه چیز میرود دارد؟ من من هستم و
راهکار و بی راهکار کار خود ام را میکنم, ولی چرا باید از دیگران بخواهم زمانیکه خود ام نمیدانم چه باید کرد, به دنبال من از رفتار ام پیروی کنند!؟
Mehrbod نوشته: برای من پیچیدهتر از این نیست:در موردِ نادرستی این رابطه پیش از این گفتم. بطور مثال فرض کنید شما میخواهید به جماعتی بفهمانید که پیشرفتِ تکنولوژی عامل نابودی ما خواهد شد (اگر جلوگیری از گسترشِ تکنولوژی را خردگرایانه بدانیم) و آنها اگر با اصولِ ابتدایی منطق و خردگرایی آشنا نباشند و تفکرِ انتقادی نداشته و اهلِ تعقل نباشند، هرگز نمیتوانیم به آنها چیزی بفهمانیم! شما خودت اگر خردگرا نمیشدی و در دامانِ آخوند بزرگ میشدید، هرگز میتوانستید روزی به این تفکرات برسید یا هتا بدان فکر کنید، آیا هرگز به افسانه بودنِ فایدهمند بودنِ تکنولوژی هرگز فکر میکردید؟به دنبالِ راهکار بودن، پیشکش!
من خردگرایی را کار درستی میدانم —> گسترش خردگرایی به من خوشی میدهد —> فروم مینویسم.
من خردگرایی را بیهوده میابیم —> گسترش خردگرایی به من خوشی نمیدهد —> فروم نمینویسم.
به سخن کوتاهتر, من خوشیِ کار ام را زمانی میگیریم که آنرا درست بدانم. اگر چیزی نادرست باشد, من خوشیِ آنرا به درد میدگرانم[3] و کار خرددوستانه نیز همین است.
نمونهوار, به مازوخیستهایی بنگرید که از بُریدن خود اشان با کارد و تیغ خوشی میبرند; رفتار خرددوستانه اینجا زدایش این خوشی و آسیب نرساندن به خود است.
Mehrbod نوشته: داریوش نازنین, به مانند بالا, من هرگز کاری را نمیکنم چون خوشیآور است, کاری را میکنم که هودهمند و درست بیابم (و در کنار اش بیشتر زمانها خوشی نیز میبرم).این سخنتان درست است و من قبولش میدارم.
اینکه شما در کنار زندگی روزانه اتان از داشتن یک جمع فرهیخته در گوشهای از اینترنت خوشی میبرید و با آمدن اینجا و اندکی
گپ زدن با این و آن احساس بهتری نسبت به زندگی اتان میابید و شاید جای کمبود برخی چیزها را نیز برایتان پر میکند, همگی چیزهایی درست و بجا هستند.
هر آینه اگر من بخواهم ترس و نگرانیِ بجایِ خود از آینده و ناتوانی ام در کنترل سرنوشت ام را با فرومنویسی و گپ
با فرهیختگان هتا اندکی بلاپوشانم, پس کارِ من بمانند بیماری خواهد ماند که بجای درمان و چارهجوییِ سردرد اش, به خوردن آرامبخش روی میاورد.
درد در نزد یک خردگَـر بهترین دوست و والاترین یار است.
پس در پاسخ به اینکه شما از دیدگاه فلسفی چرا نباید کارهایی که بهتان خوشی میدهد را بکنید, شاید چون نباید بهتان خوشی بدهند و
شاید چون دردی که در نیانجامیدن اینکارها پدیدار* میشود همان نِشالی[7] است که باید به آن گوش فراداده و رویکرد اتان را بدگرانید[3].
اگر سرتان درد میکرد, آرامبخش نخورید, گرچه در آغاز نمیدانید چرا میدردد, ولی با یادآوریِ پیوستهیِ درد, به یاد خواهید داشت که جویایِ چاره باشید.
اما قدری این وسعتِ هراسِ شما برایم قابلِ درک نیست. شاید به این دلیل است که نگاهِ ما متفاوت است و همچون آندد، جورِ دیگری مینگرم! از نگاهِ من خوشیای که بیفایده و البته بیضرر باشد، اگر در اولویت نباشد، اما همچنان خوشی است و من از آنهم بهره خواهم برد. سخن آنکه مگر شما از گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن، ورزش، کتابِ رمان خواندن و... چه فایدهای میبرید جز همان خوشی؟ البته من اینرا برای خودم گفتم، چرا که به قولِ شما از بودن در جمعِ فرهیختگان خوشی میبرم. برای شما ممکن است چنین نباشد!
مهربد جان، مشکل آنطور که شما تصویر میکنید، بسیار بنیادیتر و پیچیدهتر از این حرفاست که بشود آنرا به سردردی تشبیه کرد که واکنشیست بیولوژیک برای یک بیماری که باید به جای رفع سردرد، به درمانِ آن بیماری اندیشید. مگر حالِ زمین رو به سوی فاجعه ندارد؟ از آلودگیِ هوا و گرما بگیرید تا استخراج بیرویه و افسارگسیختهی انرژی از زمین و گسترشِ شهرها، افزایشِ جمعیت و بیابانزایی و... چنانکه تمامِ کارشناسان متفقالقول هستند که اگر همین روند ادامه پیدا کند، تا چند دهه دیگر زمین جایی برای زیستن نخواهد داشت! طنزِ داستان این است که تمامِ دولتها هم این را قبول دارند اما آخرین بار، چندی پیش کشورهای صنعتی دورِ هم جمع شدند تا فکری در این مورد بکنند، اما در نهایت هیچ چیزی تصویب نشد! در موردِ تکنولوژی که همهی جهان به آن به شدت خوشبین هستند و کسی هتا تصور هم نمیکند که روزی قرار باشد جلوی پیشرفتاش گرفته شود، بنابراین اگر هم راهکاری پیدا شود، تا آنجا که همه بخواهند آنرا به کار ببندند فاصلهای هزاران فرسخی هست! من تصور نمیکنم اصلا کاری برایش بتوان کرد.
کسشر هم تعاونی؟!