06-12-2013, 08:52 AM
Ad hoc لفظی لاتین ، به معنای "برای این" است که قرار است دلیلی بر راهحلی برای مشکل یا مورد خاصی ارائه کند چنانکه قابلیت تعمیم نداشته و قرار نیست به اهداف دیگر تطبیق داده شود. برگردانِ پارسی این عبارت را میتوان «یک کاره» یا « موردی»[1] در نظر گرفت.[2]
بن انگاره[3]های موردی، بنانگارههایی هستند که برای هدف، مورد یا شرایط خاصی پرداخته میشوند و نه چیز دیگر. در یک مباحثه، بنانگارهی موردی، بنانگارهایست که معمولا برای ابقا یا پشتیبانی از یک تئوری یا باور در برابر یک یا چند نقص موردی ارائه میشود. این بنانگاره به طور معمول در پاسخ به مورد خاصیست که ایراد میشود و نمیتوان آنرا تعمیم داد. به آن، شرط تصریحی[4]، یا بنانگاره ترمیمی[5] نیز میگوند. بنانگارههای موردی لزوما سفسته نیستند، اما غالبا، به سبب هدفشان چنیناند.
ساختارِ اساسی این سفسته چنین است:
1-ادعا میشود که گزاره X درست است.
2-گزارهی Y ارائه میشود که نشان میدهد X نادرست است.
3-Y توسط Z مردود شمرده میشود (دستاویز یا عذر موردی) تا X دوباره ابقا شود.
از آنجا که بنانگارههای موردی معمولا بیپایه و روی هوا هستند، بسیار سطحی بوده و فاقد صورت استدلالی درست و شواهد لازم هستند. با اینحال، بنانگارههای موردی میتوانند برای انتقالِ بارِ اثباتِ یک ادعا نیز موردِ استفاده قرار گیرند و معمولا هم مغلطهای دیگر را وارد بحث میکنند. در مثالِ بالا، تمرکزِ بحث میتواند بر روی اثباتِ Z منتقل شود.
در مباحثِ طولانیتر، دنبالهای از پاسخهای موردی میتواند رخ دهد. حضورِ آنها معمولا نشانهایست از آنکه شخصِ مقابل در حالِ دفاع از یک باور بیپایه است. به چند مثالِ ابتدایی توجه کنید:
نمونه اول:
- دوزین[6] نتیجه میدهد و دقت کارم به 100 درسد نزدیک است!
-نتایج کارهای کورکورانه شما نشان میدهند که تنها ده درصد شانس موفقیت دارید.
-خب، یک جریانِ آبِ زیرزمینی هست که باعث اختلال در آزمایش میشود!
نمونه دوم:
-مدیومها[7]، هر شب در تئاترهای مختلفِ شهر، نمایشهای خارقالعادهای از روابط با زندگی پس از مرگ ارائه میکنند.
-چرا آنها نمیتوانند این شواهد را در شرایط آزمایشگاهی ارائه دهند؟
-خب آنها که نمیتوانند مانند کلید روشن-خاموش آنرا را کنترل کنند. با میمونها که بازی نمیکنند!
نمونه سوم:
-هر موجودی که پرواز کند، پرنده است.
-حشرهها پرواز میکنند اما پرنده نیستند.
-هر موجودی که پرواز میکند و حشره نیست، پرنده است!
گاهی بنانگارهی موردی را بنانگارهی کمکی[8] نیز مینامند، چرا که خود فاقد شواهد لازم برای اثبات است و قرار است از ابطالِ نظریهای دیگر، جلوگیری کند.
نمونه چهارم:
-تا پیش از کپلر، ستارهشناسها باور داشتند که سیارهها در یک مدار دایرهای میگردند. اما شواهد و مشاهدات نشان میدهند که این باور اشتباه است. حال برای آنکه تئوری نخستین حفظ شود ، آنرا مشروط میکنند به اینکه منظور از دایره، دایرهایست که روی دایرهای بزرگتر میگردد(اشاره به حرکت منظومه یا کهکشان). این درحالیست که آن تئوری باید مردود شناخته شود ، چرا که سیارهها به دور مدارهای دایرهای نمیگردند.
این سفسطه، بین شبه دانشمندان و تحقیقات وراهنجار(فراطبیعی)[9] معمول است. برای نمونه، محققانِ ESP معروفاند به اینکه ناظرانِ خود را به دلیلِ بدبینی نسبت به خوانشهای اشارهگرِ تاثیراتِ ناخودآگاه روی آلاتِ حساس[10]، سرزنش میکنند. آنها میگویند این جو منفی باعث میشود که آنها نتوانند یک آزمایش ایجابی ESP را تکرار کنند. قابلِ تکرار بودن، اصلِ اساسی صحت ِ یک آزمایش است. البته اگر بخواهیم این اعتراض را جدی بیانگاریم، آنگاه هیچ آزمایشی در ESP نادرست نخواهد بود. نتیجه هرچه که باشد، همیشه میتوان گفت که اینها منتج از نیروهای وراهنجار هستند ، چه آنانکه در حالِ آزمایش هستند و چه آنانیکه آزمایش نشدهاند.
مارتین گاردنر[11] گزارش میدهد که این نوع از بنانگاریِ موردی، توسطِ هلموت اشمیت[12]، فرافیزیکدان [13] به نقطه اوج مسخرگی خود میرسد! او تعدادی سوسک حمام را در یک جعبه قرار میدهد که در آن سوسکها میتوانستند به یکدیگر شوک الکتریکی وارد کنند. کسی مدعی میشود که سوسکها تمایل ندارند که بهشان شوک وارد شود و شوکها از یک نرخ تصادفی پیروی میکند یا اگر آنها بتوانند از تجارب یاد بگیرنند، کمتر دچار شوک خواهند شد. سوسکها بیشتر از آنچه که پیشبینی میشد به هم شوک وارد میکردند. اشمیت نتیجهگیری میکند که " چون او از سوسکهای حمام بیزار است، احتمالا جنبش فراروانی ( PK-Psychokinesis) ِ او روی ماشینِ شانس[14] تاثیر گذاشته است"!
بنانگارههای موردی، در دفاع از تئوری شبهدانشیکِ بیوریتم [15]متداول هستند. برای نمونه، تعداد بسیار زیادی از مردم هستند که در الگوهای پیشبینی تئوری بیوریتم نمیگنجند. به جای پذیرشِ این حقیقت به عنوانِ دلیلِ ابطالِ تئوری، گونهی جدیدی از مردم تعریف میشوند: arrhythmic یا ناآهنگین. به طور خلاصه، هرگاه به نظر رسید که تئوری دچار مشکل شده، شواهد متناقض به طور سیستماتیک، تنزیل داده میشوند. مدافعانِ این تئوری ادعا میکنند که با استفاده از آن میتوان دقیقا جنسیتِ بچهی نازاده را پیشبینی کرد. با اینحال، پروفسور دبلیو.اس.بِرِینبریج[16]، استادِ جامعهشناسی در دانشگاه واشینگتن نشان داده است که همچون پرتابِ یک سکه، شانسِ پیشبینیِ درستِ جنسیتِ بچهی متولد نشده با استفاده از تئوری بیوریتم، پنجاه پنجاه است. یکی از حرفهایهای تئوری بیوریتم تلاشاش برای پیشبینیِ دقیقِ جنسیت کودکانِ نازاده، بر پایه مطالعه برینبریج به شکست منجر گشت. همسرِ این شخصِ حرفهای در تئوری بیوریتم، بنانگارهی بامزهای به برینبریج اظهار کرده است مبنی بر اینکه آنچه باعث شده تا این تئوری دچار اشتباه شود، تعداد بسیارِ همجنسگرایان با هویتِ جنسیِ نامشخص است!
استفاده از بنانگارههای موردی، تنها به شبهدانشمندان محدود نمیشود. نوع دیگرِ بنانگاری موردی در دانش رخ میدهد ، زمانیکه یک تئوری دانشیکِ جدید ارائه میشود که در مقابلِ یک تئوری ثابتشده قرار میگیرد و یا دچارِ کمبود اجزاء روشنگرِ اساسی است. برای آنچه که این تئوری نمیتواند توضیحی برایش ارائه دهد، یک بنانگارهی موردی ارائه میشود. برای نمونه، وقتی وگنر [17]تئوری رانشِ قارهای خود را ارائه داد، نمیتوانست توضیح دهد که چگونه قارهها حرکت میکنند. به نظر میرسید نیروی گرانش باعث این حرکت باشد، هرچند که هیچ گونه دلیل علمی برای این نظریه وجود نداشت. در واقع دانشمندان میتوانستند نشان دهند که نیروی گرانش بس ضعیفتر از آن است که بتواند باعث این حرکت شود؛ و این را نشان دادند. الکسیس دِ تویت [18]، مدافع تئوری وگنر، میگوید که گداختهای رادیواکتیوِ تهِ اقیانوسها در حاشیهی قارهها ممکن است باعثِ این حرکت شده باشد. استفن جِی گولد [19]تذکر میدهد که " این بنانگارهی افزوده چیزی به قابلِ پذیرش بودنِ گمانهی وگنر نمیافزاید".
در نهایت، نفی توضیحاتی که مستلزمِ باورهای پنهانی، نیروهای فوقطبیعی یا فوقالعاده در راستای سادهسازی یا قابلقبولترسازیِ توضیحات باشند، به نامِ استفاده از تیغ اوکام [20]شناخته میشود. تیغ اوکام شباهتی به بنانگاریِ موردی ندارد. برای نمونه، فرض کنید من شما را در هنگامِ دزدیدنِ یک ساعت از فروشگاه میگیرم. شما میگویید که آنرا ندزدیدهاید. من از شما میخواهم که جیبهایتان را خالی کنید. شما میپذیرید و یک ساعت از جیبهایتان بیرون میآید. به شما میگویم که " آها! راست گفتم. شما این ساعت را دزدیدهاید."شما پاسخ میدهید که ساعت را ندزدیدهاید، اما میپذرید که وقتی وارد فروشگاه میشدید، ساعت در جیبتان نبوده. از شما میخواهم که توضیح دهید چه شد که ساعت به جیبتان رفت و شما در پاسخ میگویید که از دروجنبانی [21] استفاده کردهاید: یعنی از فکرتان برای انتقالِ ساعت از جعبهی شیشهای به جیبتان استفاده کردهاید. من از شما میخواهم که اینکار را دوباره با یک ساعت دیگر انجام دهید و شما میپذیرید. تلاشتان را میکنید اما نمیتوانید باعثِ ظهورِ جادویی یک ساعت در جیبتان شوید. میگویید که فشار زیادی از طرف من روی شما برای اجرای این برنامه وجود دارد یا اینکه جو بسیار بدی در فضا هست که علیه قدرتهای شما عمل میکند. شما بنانگارهای موردی برای تاویلِ آنچه بظاهر ،ابطالی مناسب بر ادعایتان است، ارائه کردهاید. بنانگارهی من که میگوید ساعت در جیب شماست چون آنرا دزیدهاید، یک بنانگارهی موردی نیست. من توضیحی پذیرفتی را به جای آن غیرقابلِ پذیرفتنی انتخاب کردهام .بطور مشابه، اگر قرار باشد برای دلیلِ رفع سردردِ خود، از بینِ اینکه آن خودبهخود رفع شده یا به دلیل این بوده که پرستاری در حینِ ذکر مانترا، دستش را جلوی سرم تکان داده، من همیشه انتخاب اول را برمیگزینم.
بکارگیری تیغ اوکام همیشه معقولتر از ارائهی بنانگارهی موردیِ مرموز، برای پشتیبانی از امکانِ وجودِ چیزهای فراطبیعی یا خارقالعاده است.
[1] برگردان از داریوش آشوری؛ فرهنگ علوم انسانی، ویراست دوم ، چاپ پنجم ، نشر مرکز، 1384
[2] تعریف از ویکی پدیا
[3] فرضیه
Ad hoc a stipulation [4]
[5] Ad hoc a amendments
[6] Dowsing - استفاده از گمانه برای یافتن محلِ آب یا منابع دیگر در زیر زمین
[7] Mediums
auxiliary hypothesis [8]
extrasensory perception [9] - دریافت فراحسی که مستقل از بینایی، شنوایی یا دیگر فرآنیدهای حسی کسب میشود. ESP به تلهپاتی، غیببینی، الهام و در سالهای اخیر غیبشنوی اشاره دارد.
[10] sensitive instruments
[11] Martin Gardner
[12] Helmut Schmidt
[13] paraphysicist
[14] randomizer
[15] biorythm
[16] W. S. Bainbridge
[17] Wegener
[18] Alexis du Toit
[19] Stephen Jay Gould
[20] Occam's razor
[21] telekinesis
بن انگاره[3]های موردی، بنانگارههایی هستند که برای هدف، مورد یا شرایط خاصی پرداخته میشوند و نه چیز دیگر. در یک مباحثه، بنانگارهی موردی، بنانگارهایست که معمولا برای ابقا یا پشتیبانی از یک تئوری یا باور در برابر یک یا چند نقص موردی ارائه میشود. این بنانگاره به طور معمول در پاسخ به مورد خاصیست که ایراد میشود و نمیتوان آنرا تعمیم داد. به آن، شرط تصریحی[4]، یا بنانگاره ترمیمی[5] نیز میگوند. بنانگارههای موردی لزوما سفسته نیستند، اما غالبا، به سبب هدفشان چنیناند.
ساختارِ اساسی این سفسته چنین است:
1-ادعا میشود که گزاره X درست است.
2-گزارهی Y ارائه میشود که نشان میدهد X نادرست است.
3-Y توسط Z مردود شمرده میشود (دستاویز یا عذر موردی) تا X دوباره ابقا شود.
از آنجا که بنانگارههای موردی معمولا بیپایه و روی هوا هستند، بسیار سطحی بوده و فاقد صورت استدلالی درست و شواهد لازم هستند. با اینحال، بنانگارههای موردی میتوانند برای انتقالِ بارِ اثباتِ یک ادعا نیز موردِ استفاده قرار گیرند و معمولا هم مغلطهای دیگر را وارد بحث میکنند. در مثالِ بالا، تمرکزِ بحث میتواند بر روی اثباتِ Z منتقل شود.
در مباحثِ طولانیتر، دنبالهای از پاسخهای موردی میتواند رخ دهد. حضورِ آنها معمولا نشانهایست از آنکه شخصِ مقابل در حالِ دفاع از یک باور بیپایه است. به چند مثالِ ابتدایی توجه کنید:
نمونه اول:
- دوزین[6] نتیجه میدهد و دقت کارم به 100 درسد نزدیک است!
-نتایج کارهای کورکورانه شما نشان میدهند که تنها ده درصد شانس موفقیت دارید.
-خب، یک جریانِ آبِ زیرزمینی هست که باعث اختلال در آزمایش میشود!
نمونه دوم:
-مدیومها[7]، هر شب در تئاترهای مختلفِ شهر، نمایشهای خارقالعادهای از روابط با زندگی پس از مرگ ارائه میکنند.
-چرا آنها نمیتوانند این شواهد را در شرایط آزمایشگاهی ارائه دهند؟
-خب آنها که نمیتوانند مانند کلید روشن-خاموش آنرا را کنترل کنند. با میمونها که بازی نمیکنند!
نمونه سوم:
-هر موجودی که پرواز کند، پرنده است.
-حشرهها پرواز میکنند اما پرنده نیستند.
-هر موجودی که پرواز میکند و حشره نیست، پرنده است!
گاهی بنانگارهی موردی را بنانگارهی کمکی[8] نیز مینامند، چرا که خود فاقد شواهد لازم برای اثبات است و قرار است از ابطالِ نظریهای دیگر، جلوگیری کند.
نمونه چهارم:
-تا پیش از کپلر، ستارهشناسها باور داشتند که سیارهها در یک مدار دایرهای میگردند. اما شواهد و مشاهدات نشان میدهند که این باور اشتباه است. حال برای آنکه تئوری نخستین حفظ شود ، آنرا مشروط میکنند به اینکه منظور از دایره، دایرهایست که روی دایرهای بزرگتر میگردد(اشاره به حرکت منظومه یا کهکشان). این درحالیست که آن تئوری باید مردود شناخته شود ، چرا که سیارهها به دور مدارهای دایرهای نمیگردند.
این سفسطه، بین شبه دانشمندان و تحقیقات وراهنجار(فراطبیعی)[9] معمول است. برای نمونه، محققانِ ESP معروفاند به اینکه ناظرانِ خود را به دلیلِ بدبینی نسبت به خوانشهای اشارهگرِ تاثیراتِ ناخودآگاه روی آلاتِ حساس[10]، سرزنش میکنند. آنها میگویند این جو منفی باعث میشود که آنها نتوانند یک آزمایش ایجابی ESP را تکرار کنند. قابلِ تکرار بودن، اصلِ اساسی صحت ِ یک آزمایش است. البته اگر بخواهیم این اعتراض را جدی بیانگاریم، آنگاه هیچ آزمایشی در ESP نادرست نخواهد بود. نتیجه هرچه که باشد، همیشه میتوان گفت که اینها منتج از نیروهای وراهنجار هستند ، چه آنانکه در حالِ آزمایش هستند و چه آنانیکه آزمایش نشدهاند.
مارتین گاردنر[11] گزارش میدهد که این نوع از بنانگاریِ موردی، توسطِ هلموت اشمیت[12]، فرافیزیکدان [13] به نقطه اوج مسخرگی خود میرسد! او تعدادی سوسک حمام را در یک جعبه قرار میدهد که در آن سوسکها میتوانستند به یکدیگر شوک الکتریکی وارد کنند. کسی مدعی میشود که سوسکها تمایل ندارند که بهشان شوک وارد شود و شوکها از یک نرخ تصادفی پیروی میکند یا اگر آنها بتوانند از تجارب یاد بگیرنند، کمتر دچار شوک خواهند شد. سوسکها بیشتر از آنچه که پیشبینی میشد به هم شوک وارد میکردند. اشمیت نتیجهگیری میکند که " چون او از سوسکهای حمام بیزار است، احتمالا جنبش فراروانی ( PK-Psychokinesis) ِ او روی ماشینِ شانس[14] تاثیر گذاشته است"!
بنانگارههای موردی، در دفاع از تئوری شبهدانشیکِ بیوریتم [15]متداول هستند. برای نمونه، تعداد بسیار زیادی از مردم هستند که در الگوهای پیشبینی تئوری بیوریتم نمیگنجند. به جای پذیرشِ این حقیقت به عنوانِ دلیلِ ابطالِ تئوری، گونهی جدیدی از مردم تعریف میشوند: arrhythmic یا ناآهنگین. به طور خلاصه، هرگاه به نظر رسید که تئوری دچار مشکل شده، شواهد متناقض به طور سیستماتیک، تنزیل داده میشوند. مدافعانِ این تئوری ادعا میکنند که با استفاده از آن میتوان دقیقا جنسیتِ بچهی نازاده را پیشبینی کرد. با اینحال، پروفسور دبلیو.اس.بِرِینبریج[16]، استادِ جامعهشناسی در دانشگاه واشینگتن نشان داده است که همچون پرتابِ یک سکه، شانسِ پیشبینیِ درستِ جنسیتِ بچهی متولد نشده با استفاده از تئوری بیوریتم، پنجاه پنجاه است. یکی از حرفهایهای تئوری بیوریتم تلاشاش برای پیشبینیِ دقیقِ جنسیت کودکانِ نازاده، بر پایه مطالعه برینبریج به شکست منجر گشت. همسرِ این شخصِ حرفهای در تئوری بیوریتم، بنانگارهی بامزهای به برینبریج اظهار کرده است مبنی بر اینکه آنچه باعث شده تا این تئوری دچار اشتباه شود، تعداد بسیارِ همجنسگرایان با هویتِ جنسیِ نامشخص است!
استفاده از بنانگارههای موردی، تنها به شبهدانشمندان محدود نمیشود. نوع دیگرِ بنانگاری موردی در دانش رخ میدهد ، زمانیکه یک تئوری دانشیکِ جدید ارائه میشود که در مقابلِ یک تئوری ثابتشده قرار میگیرد و یا دچارِ کمبود اجزاء روشنگرِ اساسی است. برای آنچه که این تئوری نمیتواند توضیحی برایش ارائه دهد، یک بنانگارهی موردی ارائه میشود. برای نمونه، وقتی وگنر [17]تئوری رانشِ قارهای خود را ارائه داد، نمیتوانست توضیح دهد که چگونه قارهها حرکت میکنند. به نظر میرسید نیروی گرانش باعث این حرکت باشد، هرچند که هیچ گونه دلیل علمی برای این نظریه وجود نداشت. در واقع دانشمندان میتوانستند نشان دهند که نیروی گرانش بس ضعیفتر از آن است که بتواند باعث این حرکت شود؛ و این را نشان دادند. الکسیس دِ تویت [18]، مدافع تئوری وگنر، میگوید که گداختهای رادیواکتیوِ تهِ اقیانوسها در حاشیهی قارهها ممکن است باعثِ این حرکت شده باشد. استفن جِی گولد [19]تذکر میدهد که " این بنانگارهی افزوده چیزی به قابلِ پذیرش بودنِ گمانهی وگنر نمیافزاید".
در نهایت، نفی توضیحاتی که مستلزمِ باورهای پنهانی، نیروهای فوقطبیعی یا فوقالعاده در راستای سادهسازی یا قابلقبولترسازیِ توضیحات باشند، به نامِ استفاده از تیغ اوکام [20]شناخته میشود. تیغ اوکام شباهتی به بنانگاریِ موردی ندارد. برای نمونه، فرض کنید من شما را در هنگامِ دزدیدنِ یک ساعت از فروشگاه میگیرم. شما میگویید که آنرا ندزدیدهاید. من از شما میخواهم که جیبهایتان را خالی کنید. شما میپذیرید و یک ساعت از جیبهایتان بیرون میآید. به شما میگویم که " آها! راست گفتم. شما این ساعت را دزدیدهاید."شما پاسخ میدهید که ساعت را ندزدیدهاید، اما میپذرید که وقتی وارد فروشگاه میشدید، ساعت در جیبتان نبوده. از شما میخواهم که توضیح دهید چه شد که ساعت به جیبتان رفت و شما در پاسخ میگویید که از دروجنبانی [21] استفاده کردهاید: یعنی از فکرتان برای انتقالِ ساعت از جعبهی شیشهای به جیبتان استفاده کردهاید. من از شما میخواهم که اینکار را دوباره با یک ساعت دیگر انجام دهید و شما میپذیرید. تلاشتان را میکنید اما نمیتوانید باعثِ ظهورِ جادویی یک ساعت در جیبتان شوید. میگویید که فشار زیادی از طرف من روی شما برای اجرای این برنامه وجود دارد یا اینکه جو بسیار بدی در فضا هست که علیه قدرتهای شما عمل میکند. شما بنانگارهای موردی برای تاویلِ آنچه بظاهر ،ابطالی مناسب بر ادعایتان است، ارائه کردهاید. بنانگارهی من که میگوید ساعت در جیب شماست چون آنرا دزیدهاید، یک بنانگارهی موردی نیست. من توضیحی پذیرفتی را به جای آن غیرقابلِ پذیرفتنی انتخاب کردهام .بطور مشابه، اگر قرار باشد برای دلیلِ رفع سردردِ خود، از بینِ اینکه آن خودبهخود رفع شده یا به دلیل این بوده که پرستاری در حینِ ذکر مانترا، دستش را جلوی سرم تکان داده، من همیشه انتخاب اول را برمیگزینم.
بکارگیری تیغ اوکام همیشه معقولتر از ارائهی بنانگارهی موردیِ مرموز، برای پشتیبانی از امکانِ وجودِ چیزهای فراطبیعی یا خارقالعاده است.
[1] برگردان از داریوش آشوری؛ فرهنگ علوم انسانی، ویراست دوم ، چاپ پنجم ، نشر مرکز، 1384
[2] تعریف از ویکی پدیا
[3] فرضیه
Ad hoc a stipulation [4]
[5] Ad hoc a amendments
[6] Dowsing - استفاده از گمانه برای یافتن محلِ آب یا منابع دیگر در زیر زمین
[7] Mediums
auxiliary hypothesis [8]
extrasensory perception [9] - دریافت فراحسی که مستقل از بینایی، شنوایی یا دیگر فرآنیدهای حسی کسب میشود. ESP به تلهپاتی، غیببینی، الهام و در سالهای اخیر غیبشنوی اشاره دارد.
[10] sensitive instruments
[11] Martin Gardner
[12] Helmut Schmidt
[13] paraphysicist
[14] randomizer
[15] biorythm
[16] W. S. Bainbridge
[17] Wegener
[18] Alexis du Toit
[19] Stephen Jay Gould
[20] Occam's razor
[21] telekinesis
کسشر هم تعاونی؟!