05-12-2013, 11:38 AM
خب با توجه به فرصت کوتاهی که در این غیبت صغری دارم دیدگاهم رو میگم البته اگر "نظرات من اساسا اهمیتی داشته باشند" :))
یک چیزی که قبلا هم بهش اشاره کردم این هست که اگر بخوایم در مورد تاثیر فرگشت بر روی چیزی جز بیولوژی گفتگو کنیم، یونیورسال داروینیسم واژه درست تری هست چون خود evolution و Darwinism تقریبا هم معنا بکار میرند و نیازهای مرتبط با معناهای گسترده تر رو رفع نمیکنند.
به هر حال یونیورسال داروینیسم از دید من نوعی دیدگاه نهیلیستی و پوچ گرایانه هست، پوچ گرایانه نه به این معنا که چیز بی خود و نادرستی هست(هرچند با بعضی شاخه هاش من مخالفت شدید دارم) بلکه به این معنا که در مسیر پوچ گرایانه حرکت میکنه.
نکته ای که در مورد دیدگاه نهیلیستی وجود داره جذابیتشون در مواجه با آبزورد هست و تصور پیدا کردن معیاری عینی برای تفسیر معنای جهان.
خب چرا من یونیورسال داروینیسم رو متهم به نهیلیستی بودن میکنم؟!به این خاطر که عنصر بنیادی هر دیدگاه پوچ گرایانه این باید باشه که بلاخره در جهان"something makes sense" و حتی اشاره دننت به یونیورسال اسید رو هم در این راستا می بینم.اینکه ما در جایی جز بیولوژی به دنبال فرگشت و مکانیسم های فرگشتی باشیم.در واقع این یک دیدگاه متافیزیکی هست(البته متافیزیکی رو اینجا به معنای منفی به کار نمیبرم)
خب این ها بخشی از دیدگاه فلسفی در مورد یونیورسال داروینیسم بود(که نمیدونم مناسب این تالار هست یا نه)
در مورد اختلاف گولد و داوکینز(که از دید من تا حدی اختلاف دیدگاه گروه محور و ژن محور هم هست)خب هرچند به نظرم دیدگاه ژن محور به حق پارادایم غالب فعلی در فرگشت هست ولی با توضیحاتی که امیر داد اشکالات موجودش هم برام روشن تر شد و احترامم به گولد بیشتر:)
البته آشنایی اولیه من با گولد از طریق دیدگاه NOMA گولد بود نه بیولوژی و هرچند در بسیاری موارد مثل دیدگاهش به دین جای مخالفت زیاده ولی در مورد انتقاداتش به Scientism من طرف گولد رو میگیرم و فکر میکنم یونیورسال داروینیسم هم به این خاطر از علم زدگی! زیادی رنج میبره.
یک چیزی که قبلا هم بهش اشاره کردم این هست که اگر بخوایم در مورد تاثیر فرگشت بر روی چیزی جز بیولوژی گفتگو کنیم، یونیورسال داروینیسم واژه درست تری هست چون خود evolution و Darwinism تقریبا هم معنا بکار میرند و نیازهای مرتبط با معناهای گسترده تر رو رفع نمیکنند.
به هر حال یونیورسال داروینیسم از دید من نوعی دیدگاه نهیلیستی و پوچ گرایانه هست، پوچ گرایانه نه به این معنا که چیز بی خود و نادرستی هست(هرچند با بعضی شاخه هاش من مخالفت شدید دارم) بلکه به این معنا که در مسیر پوچ گرایانه حرکت میکنه.
undead_knight نوشته: نهیلیسم به عنوان یک مفهوم از زمانی شروع میشه که نهیلیسم خودش رو به رسمیت میشناسه و بی معنایی و بی ارزش بودن جهان رو صریحا ابراز میکنه در صورتی که نهیلیسم در اشکال قدیمی بیشتر به صورت غیر مستقیم به این موضوع میپردازه. اولین و مهمترین سوال در اینجا اینه که چرا وجود از نظر یک متفکر نهیلیست بی معنا و بی ارزشه؟برای این سوال باید کمی به عقب برگشت،برای قضاوت هر چیزی انسان ها از یک مدل بهره گیری میکنند.یعنی وقتی گفته میشه چیزی "خوب" یا"بد"هست شخص با رجوع به یک مفهوم یا چیز و مبنا دادن اون برای مقایسه به این نتیجه میرسه(و فکر نمیکنم هیچ راه ممکن دیگه ای برای قضاوت وجود داشته باشه)خب برای متفکر نهیلیستی که وجود رو به طور تمام فاقد ارزش و معنا میدونه آیا مبنایی وجود داره؟این به معنا هست که شخص "وجود فعلی" رو بی ارزش و بی معنا میدونه نه "وجودی که در ذهن خودش داره" مگرنه مبنایی برای این اظهار نظر وجود نداره. پس با این دید نهیلیسم "وجودی که هست" رو با "وجودی که باید باشه" قضاوت میکنه(بنابراین حالا گسترش مفهوم نهیلیسم به موارد که ظاهرا نهیلیستی نیستند واضح تر میشه) به عنوان مثال ادیان فکر میکنند که با نهیلیسم مبارزه میکنند به این خاطر که به جهان یک حس جهت دار بودن میدند، ولی آیا واقعا اینطوره؟ در واقع اونها با دادن یک معنی وهمی به زندگی باعث رد معنای واقعی اون میشند(و وجودی که هست رو به وجودی که باید باشه ارجاع میدند)البته باید بگم که حواسم هست به خاطر جمع بندی و کلی گویی خواه ناخواه بخش هایی از یونیورسال داروینسیم به اشتباه نهیلیستی ممکنه قلمداد بشند ولی به هر حال شاخه های مهمترش از دید من دارای ویژگی های نهیلیستی هستند.
نکته ای که در مورد دیدگاه نهیلیستی وجود داره جذابیتشون در مواجه با آبزورد هست و تصور پیدا کردن معیاری عینی برای تفسیر معنای جهان.
خب چرا من یونیورسال داروینیسم رو متهم به نهیلیستی بودن میکنم؟!به این خاطر که عنصر بنیادی هر دیدگاه پوچ گرایانه این باید باشه که بلاخره در جهان"something makes sense" و حتی اشاره دننت به یونیورسال اسید رو هم در این راستا می بینم.اینکه ما در جایی جز بیولوژی به دنبال فرگشت و مکانیسم های فرگشتی باشیم.در واقع این یک دیدگاه متافیزیکی هست(البته متافیزیکی رو اینجا به معنای منفی به کار نمیبرم)
خب این ها بخشی از دیدگاه فلسفی در مورد یونیورسال داروینیسم بود(که نمیدونم مناسب این تالار هست یا نه)
در مورد اختلاف گولد و داوکینز(که از دید من تا حدی اختلاف دیدگاه گروه محور و ژن محور هم هست)خب هرچند به نظرم دیدگاه ژن محور به حق پارادایم غالب فعلی در فرگشت هست ولی با توضیحاتی که امیر داد اشکالات موجودش هم برام روشن تر شد و احترامم به گولد بیشتر:)
البته آشنایی اولیه من با گولد از طریق دیدگاه NOMA گولد بود نه بیولوژی و هرچند در بسیاری موارد مثل دیدگاهش به دین جای مخالفت زیاده ولی در مورد انتقاداتش به Scientism من طرف گولد رو میگیرم و فکر میکنم یونیورسال داروینیسم هم به این خاطر از علم زدگی! زیادی رنج میبره.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-