04-26-2013, 03:54 PM
من مثال معروفم رو اینجا باید بزنم،بین وجود یک چیزو احتمالش تفاوت هست.ومپایر ممکن هست ولی ناموجوده.از این دید تقریبا هیچ چیز ناممکنی وجود نداره ولی هر چیزی که وجودش اثبات نشده ناموجود تلقی میشه.
نکته ای که باید بهش توجه کرد عدم قطعیت تجربه و دانش و آگاهی ما انسان هاست.با این حال مشکل این هست که ما راهی به جز اعتماد به اینها ندارم نه اینکه اینها بهترین هستند.
من امکان درست بودن تجربه شخصی رو رد نمیکنم ولی مشکل تجربه شخصی این هست که نمیشه به دیگران اثباتش کرد و بنابراین کاملا منطقی هست که دیگران این تجربه شخصی رو بی اساس تلقی کنند.
حالا یک ضربه دیگه که تجربه عمومی و دانش به تجربه شخصی وارد میکنند این هست که اونها میتونند اثبات کنند کل تجربه شخصی توهم یا اشتباه هست ولی اگر بخوایم اعتبار تجربه عمومی و حس یا دانش رو زیر سوال ببریم ادعای ما خودمتناقض میشه.
با همه اینها من در مورد حق دیدگاه شخصی پافشاری میکنم و اینکه چیزی رو باور کنند که تجربیات شخصیشون میگه ولی مرزی وجود داره و اون هم این هست که شخص اعتبار نظرات شخصیش رو یک چیز جهانشمول تلقی کنه نه یک چیز شخصی.
نکته ای که باید بهش توجه کرد عدم قطعیت تجربه و دانش و آگاهی ما انسان هاست.با این حال مشکل این هست که ما راهی به جز اعتماد به اینها ندارم نه اینکه اینها بهترین هستند.
من امکان درست بودن تجربه شخصی رو رد نمیکنم ولی مشکل تجربه شخصی این هست که نمیشه به دیگران اثباتش کرد و بنابراین کاملا منطقی هست که دیگران این تجربه شخصی رو بی اساس تلقی کنند.
حالا یک ضربه دیگه که تجربه عمومی و دانش به تجربه شخصی وارد میکنند این هست که اونها میتونند اثبات کنند کل تجربه شخصی توهم یا اشتباه هست ولی اگر بخوایم اعتبار تجربه عمومی و حس یا دانش رو زیر سوال ببریم ادعای ما خودمتناقض میشه.
با همه اینها من در مورد حق دیدگاه شخصی پافشاری میکنم و اینکه چیزی رو باور کنند که تجربیات شخصیشون میگه ولی مرزی وجود داره و اون هم این هست که شخص اعتبار نظرات شخصیش رو یک چیز جهانشمول تلقی کنه نه یک چیز شخصی.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-