دفترچه

نسخه‌ی کامل: بحساب آوردن امکان وجود نیروهای ناشناخته در موارد خاص
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
یک مثالی میزنم.
البته مثال است و در مثل مناقشه نیست.
گیر به این ندهید که در واقعیت چنین شرایطی چطور میتواند وجود داشته باشد.
بنده منظورم از این مثال اینست که نشان دهم آنچه میگویم چیست و غیر منطقی نیست.

فرض کنید شما در جایی در سر یک چند راهی قرار گرفته اید. یک چند راهی واقعی (منظورم چند جاده است).
در یک مکان ناشناخته. در فضایی غیرعادی. در شرایطی بحرانی. مثلا گم شده اید. چه میدانم مثلا از این حوادث آخرالزمانی یا فیلم های تخیلی!

اکنون مثلا به 10 جاده یا تونل رسیده اید که هرکدام به سمت متفاوتی میروند.
نمیدانید از میان آنها کدام را انتخاب کنید.
آنچه از علم و هوش دارید، هرچه از شواهد محیطی که ممکن است بسیار محدود یا حتی مفقود باشند، جمع میکنید و بکار میگیرید و فکر میکنید اما نمیتوانید به هیچ نتیجهء بقدر کافی روشن و محکمی برسید که باید کدام راه را انتخاب کنید.

در این حالت انتخاب هرکدام از آن راهها برای شما از نظر منطقی و احتمالات ریاضی ترجیح یکسانی دارند.
شما میتوانید بصورت رندوم یکی از آن راهها را انتخاب کنید و واردش شده و ادامهء مسیر دهید.
شاید مرگ و زندگی شما به انتخاب راه صحیح بسته باشد و شاید درصورت خطا دیگر هیچ راه بازگشت و جبرانی نباشد یا اینکه هزینه و ریسک زیادی داشته باشد.
شما میخواهید هرچه زودتر و امن تر به سرانجام مطلوبی برسید.

خب فرض کنیم یک حس ششم و احساس خاصی دارید نسبت به هرکدام از راهها.
در درون خودتان ندایی، غریزه ای، احساسی، دریافت مستقیمی حس میکنید.
ممکن است از نگاه کردن به یک راه و تصور وارد شدن در آن احساس دلشورهء عجیبی بکنید.
ممکن است با نگاه کردن به یک راه و تصور وارد شدن بدان، احساس امید و جاذبه کنید.

هرچه هم فکر و تحلیل میکنید نمیتوانید بفهمید منشاء این احساس شما چیست و چقدر اعتبار دارد، آیا خطا میکند یا صحیح است. قادر به تشخیص نیستید. فقط این احساسات را دارید.

خب در این حالت آیا بنظر شما نامعقول است که آدمی از راههایی که نسبت بدانها احساس بدی دارد اجتناب کند و/یا راههایی را که نسبت بدانها احساس خوبی دارد ترجیح بدهد؟
بنظر شما بهتر است که بصورت رندوم یک راه را انتخاب کند؟
یا اینکه اصلا برعکس احساسات درونی اش عمل کند؟!

این مثال را میتوان با استفاده از یک خواب هم تعریف کرد.
فرضا شما در خواب دیده اید که راه صحیح کدام است.
آیا با این وجود، بصورت رندوم راهی را انتخاب خواهید کرد؟
چی شد پس چرا جوابی ندادید به این سوالم که در تاپیک دیگر لابلای بحث مطرح کردم؟
نظر خودتون رو بگید.
مثال رو زیر سوال نبرید. فرض کنید شرایط همونطوریه که گفتم. فرض کنید یک حسی دارید یا اصلا خواب دیدید که راه صحیح کدام است.
اونوقت چه میکنید؟
آیا از حس/خواب خودتون پیروی میکنید، یا بصورت رندوم عمل میکنید و مثلا تاس میندازید برای انتخاب جادهء مورد نظر؟

اگر از حس/خواب پیروی میکنید، دلیلتون چیه؟

البته بنده فکر میکنم میشه حتی توجیه های فرگشتی یا مادی برای پیروی از حس درونی/خواب آورد. لزوما یک چیز متافیزیکی فرض نمیکنیم. اما بهرحال قصد بنده هم از مطرح کردن این مثال این بود که درنظر گرفتن احتمالات حتی درمورد چیزهایی که هنوز ثابت نشدن و علم بهشون نرسیده، کاربردهایی داره و منطقیه بجای خودش.
حالا بعضی وقتا چون ما معیار قویتری نداریم، از این احتمالات هرچند ضعیف پیروی میکنیم.
دوما اینکه یک احتمال صحت هرچند ضعیف پس بالاخره برای این حسها و دریافتهای ناشناخته قائل هستید! حتی شما دوست عزیز! E105
من مثال معروفم رو اینجا باید بزنم،بین وجود یک چیزو احتمالش تفاوت هست.ومپایر ممکن هست ولی ناموجوده.از این دید تقریبا هیچ چیز ناممکنی وجود نداره ولی هر چیزی که وجودش اثبات نشده ناموجود تلقی میشه.

نکته ای که باید بهش توجه کرد عدم قطعیت تجربه و دانش و آگاهی ما انسان هاست.با این حال مشکل این هست که ما راهی به جز اعتماد به اینها ندارم نه اینکه اینها بهترین هستند.
من امکان درست بودن تجربه شخصی رو رد نمیکنم ولی مشکل تجربه شخصی این هست که نمیشه به دیگران اثباتش کرد و بنابراین کاملا منطقی هست که دیگران این تجربه شخصی رو بی اساس تلقی کنند.
حالا یک ضربه دیگه که تجربه عمومی و دانش به تجربه شخصی وارد میکنند این هست که اونها میتونند اثبات کنند کل تجربه شخصی توهم یا اشتباه هست ولی اگر بخوایم اعتبار تجربه عمومی و حس یا دانش رو زیر سوال ببریم ادعای ما خودمتناقض میشه.

با همه اینها من در مورد حق دیدگاه شخصی پافشاری میکنم و اینکه چیزی رو باور کنند که تجربیات شخصیشون میگه ولی مرزی وجود داره و اون هم این هست که شخص اعتبار نظرات شخصیش رو یک چیز جهانشمول تلقی کنه نه یک چیز شخصی.
folaani نوشته: فرض کنید شما در جایی در سر یک چند راهی قرار گرفته اید. یک چند راهی واقعی (منظورم چند جاده است).
در یک مکان ناشناخته. در فضایی غیرعادی. در شرایطی بحرانی. مثلا گم شده اید. چه میدانم مثلا از این حوادث آخرالزمانی یا فیلم های تخیلی!

اکنون مثلا به 10 جاده یا تونل رسیده اید که هرکدام به سمت متفاوتی میروند.
نمیدانید از میان آنها کدام را انتخاب کنید.
آنچه از علم و هوش دارید، هرچه از شواهد محیطی که ممکن است بسیار محدود یا حتی مفقود باشند، جمع میکنید و بکار میگیرید و فکر میکنید اما نمیتوانید به هیچ نتیجهء بقدر کافی روشن و محکمی برسید که باید کدام راه را انتخاب کنید.

در این حالت انتخاب هرکدام از آن راهها برای شما از نظر منطقی و احتمالات ریاضی ترجیح یکسانی دارند.
شما میتوانید بصورت رندوم یکی از آن راهها را انتخاب کنید و واردش شده و ادامهء مسیر دهید.
شاید مرگ و زندگی شما به انتخاب راه صحیح بسته باشد و شاید درصورت خطا دیگر هیچ راه بازگشت و جبرانی نباشد یا اینکه هزینه و ریسک زیادی داشته باشد.
شما میخواهید هرچه زودتر و امن تر به سرانجام مطلوبی برسید.

خب فرض کنیم یک حس ششم و احساس خاصی دارید نسبت به هرکدام از راهها.
در درون خودتان ندایی، غریزه ای، احساسی، دریافت مستقیمی حس میکنید.
ممکن است از نگاه کردن به یک راه و تصور وارد شدن در آن احساس دلشورهء عجیبی بکنید.
ممکن است با نگاه کردن به یک راه و تصور وارد شدن بدان، احساس امید و جاذبه کنید.

هرچه هم فکر و تحلیل میکنید نمیتوانید بفهمید منشاء این احساس شما چیست و چقدر اعتبار دارد، آیا خطا میکند یا صحیح است. قادر به تشخیص نیستید. فقط این احساسات را دارید.

خب در این حالت آیا بنظر شما نامعقول است که آدمی از راههایی که نسبت بدانها احساس بدی دارد اجتناب کند و/یا راههایی را که نسبت بدانها احساس خوبی دارد ترجیح بدهد؟
بنظر شما بهتر است که بصورت رندوم یک راه را انتخاب کند؟
یا اینکه اصلا برعکس احساسات درونی اش عمل کند؟!

در این شرایط بازی را Save میکنیم - به سایت Megagames.com میرویم - بهترین Trainer را برای بازی دانلود کرده و آن را اجرا میکینیم و سپس به بازی ادامه میدهیم !!!
ببین آندد باز کلی گویی و مبهم گویی نکن.
من یه مثال واضح زدم و یه جواب صریح داره.
خودت در این شرایطی که گفتم چکار میکنی؟
رندوم عمل میکنی یا بر اساس حس/خواب خودت؟
با دلیل!
من نمیفهمم حس درونی چیست؟
نا خود آگاه؟
جایی خوانده بودم که نا خود آگاه ما نیز اطلاعات جمع آوری میکند و ذخیره و در شرایطی اینچنینی پردازش میکند!
یا زمانی بود که وجود نیروهای ساطع شده از انسان مطرح بود:))
همچین برای اینکه چیزی را تغییر دهیم از خودمان ساعت های انرژی ساطع میکردیم....
در حالی که پاسخ من به تجربه این است: تمرکز و آنالیز شرایط
لزوما نباید نیرو حس خاصی در پسشت ماجرایی نهفته باشد.این پردازش شماست که میتواند در تصمیم گیری و یا تحمل و سپری کردن شرایطی و تنش های مختلف به شما یاری برساند.
میدانم که شما منظورتان از این معنویت همان توکل اسلامیست:))
شاید به شما که باورمند هستید کمی آرام بخش باشد.وکسی که به این مسائل باور نداشته باشد از شیوه ای دیگر استفاده کند و به همین آرامش خاطر برسد.
منتهی وقتی نتیجه یکی شود این مسئله پیش می اید که یک ناباور چه طور بدون هیچ نیروی خاصی توانسته این موانع را رد کند!!
folaani نوشته: ببین باز کلی گویی و مبهم گویی نکن.
من یه مثال واضح زدم و یه جواب صریح داره.
خودت در این شرایطی که گفتم چکار میکنی؟
رندوم عمل میکنی یا بر اساس حس/خواب خودت؟
با دلیل!

انصافن همین کاری که گفتم را میکنم ! یک بار توی Batman Arkham City چنین شرایطی پیش آمد همین کار را کردم !
folaani نوشته: ببین آندد باز کلی گویی و مبهم گویی نکن.
من یه مثال واضح زدم و یه جواب صریح داره.
خودت در این شرایطی که گفتم چکار میکنی؟
رندوم عمل میکنی یا بر اساس حس/خواب خودت؟
با دلیل!
1-محیط رو بررسی میکنم و به دنبال شواهد خطرناک بودن یا نبودن و کلا هرگونه اطلاعاتی در موردش میگردم.
2-اگر کس دیگه ای پیدا بشه،اطلاعات خودم رو با اون مقایسه میکنم و دست به ارزش گذاری داده ها میزنم.
3-اگر هیچ آپشن دیگه ای نداشته باشم،به حس/خواب تکیه میکنم:)
iranbanoo نوشته: من نمیفهمم حس درونی چیست؟
نا خود آگاه؟
اینجا بحث ماهیت شناسی نداریم.
گفتم مثلا خواب دیدید که راه صحیح کدومه یا احساسی دارید در درون خودتون که خودتون هم نمیدونید از چیه. اصلا شاید فرصت فکر کردن بیشتر و تحقیق در این مورد رو هم نداشته باشید.

نقل قول:میدانم که شما منظورتان از این معنویت همان توکل اسلامیست:))
کدوم معنویت؟
حرفی از معنویت نزدم.
اول پستهای منو کامل و دقیق بخون بعد حرف بزن.
نقل قول:شاید به شما که باورمند هستید کمی آرام بخش باشد.وکسی که به این مسائل باور نداشته باشد از شیوه ای دیگر استفاده کند و به همین آرامش خاطر برسد.
منتهی وقتی نتیجه یکی شود این مسئله پیش می اید که یک ناباور چه طور بدون هیچ نیروی خاصی توانسته این موانع را رد کند!!
کلا داری بی ربط میگی.
لطفا شرایط فرضی و سوال مطرح شده در تاپیک رو بخون و جوابش رو بده.
حرف اضافه هم ممنوع :e057:
undead_knight نوشته: 1-
3-اگر هیچ آپشن دیگه ای نداشته باشم،به حس/خواب تکیه میکنم:)
همین دیگه!
منظور منم همینه.
و هیچ آدم عاقلی نمیتونه در چنین شرایطی خلاف اینو بگه.
البته مگر اینکه مثلا تجربه داشته باشه که خوابها/حس هاش برعکس درمیان E105
تازه اونوقت هم باز بر اساس حس/خواب خودش عمل میکنه، منتها برعکسش!!

حتی اگر قبلا هیچ تجربهء حسی و خواب که در واقعیت نمود یا احتمال نمودی ازشون دیده باشه نداشته باشه، بازم از نظر منطقی چاره ای نداره که در حالتی که معیار دیگری در دسترس نیست، از حس/خواب خودش پیروی کنه، نه اینکه رندوم عمل کنه.

پس به این نتیجه میرسیم که احتمال وجود چیزهای ناشناخته رو همه میدن (حالا هرچند کم) و در عمل ممکنه مواردی باشه که این احتمال در عمل هم نتیجهء تصمیمگیری های ما رو تغییر بده.
صفحات: 1 2 3