04-07-2013, 06:07 PM
Russell نوشته: چرا؟اجازه دهید یکبار از اول مرور کنیم تا سوءتفاهمهای احتمالی برطرف شوند.
مثل اینست که کسی بگوید جهان ما از ذرات پایه اتمی تشکیل شده که تعریف دارند و در آنها تعریف حیات جایی ندارد !!
شما با common sense میخواهید اینجا استدلال کنید که چندان کارایی ندارد.
چرا نمیتوانیم؟
مثلا چرا ما مجاز نیستیم جهان را با اعداد توصیف کنیم برای مثال؟
شما سخن من را متوجه نشده اید،من میگویم شما چیزهایی از جهان طلب میکنید که ارزش خواستن ندارند،یا حداقل خواستنی بودن آنها واضح نیست.
من پاسخ ندادم،از فعل خودتان استفاده کردم .
اینکه ما چیزی را درخت مینامیم معنیش این نیست که ما به ازای آبجکتیو خارجی ندارد و هر توصیفی از آن ذهنی میشود و همه نظرها درباره آن به یک اندازه درست و معتبر.
شما بفرمایید مثلا جایی را نشان دهید که تجاوز و و دزدی و کشتن هم قبیلهای ، بین اهالی آن عین عدالت تلقی شود.
کاربر ناخدا گفتند که تناسخ تفسیری ارائه میدهد برای عادلانه جلوه دادنِ خدا و هستی. من هم بر وفقِ نظرِ ایشان گفتم اساسا سخن گفتن در مورد عدالتِ چیزی چون جهان بیمعنی است ، چرا که طرزِ تلقیِ ما نسبت به آن چیزی را در آن تغییر نمیدهد . خودِ جهان سرِ جای خودش هست ، حالا چه ما آنرا عادلانه بنامیم یا نه. اینکه ما چه صفتی را بسازیم و به آن نسبت دهیم، الزاما ربطی به کارکردِ آن ندارد . وجود و هستیات ارتباطی با اوصاف و تفاسیر ندارد گرامی! وجودِ هرچیز بیرون از ماست و ما باشیم یا نباشیم تغییری در این معنا داده نمیشود . اما معنایای چون عدل ، بخش اعظماش در خودِ ماست و طرزِ نگاهِ ما به آن پدیده است که آنرا معنادار میکند. یعنی اساسا در ارتباط با ما است و اگر ما نباشیم که او را عادل بدانیم، چه میشود؟ زیبایی، عدالت، نیکی و.... که نمودِ خارجی ندارند . ما اینجا صرفا از نامانگاری استفاده میکنیم که بتوانیم تعامل داشته باشیم!
مثلا در مورد همان اتمهایی که فرمودید، هیچ نگرشی از حیات در خود ندارند . آنها صرفا برپایه سازوکار درونی خود و بر اساس قوانین فیزیک و ریاضی و .... به دنبالِ برنامهی خود میروند . وگرنه زنده یا مرده که ما به آنها میگوییم چیزی را در آنها هتا تعیین هم نمیکند . یعنی ما چیزی را کشف نمیکنیم که ، تعریف میکنیم صرفا!
اتفاقا همین جزئی دیدن هم راهگشا است . آنجا که وقتی هرچه بیشتر در جزئیات و ریزذرهها فرو میرویم معانیِ ما یک به یک از بین میروند .
ای که مثل من تک و تنهایی ...